۱۳۹۵ مهر ۲۵, یکشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (142)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
پیوند ها و باغ ها

از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون  

آه،
خامشی بهتر
ور نه من باید چه می گفتم به او، باید چه می گفتم؟

گر چه خاموشی سر آغاز فراموشی است،
خامشی بهتر
گاه نیز آن بایدی پیوند، کاو می گفت خاموشی است

·        معنی تحت اللفظی:
·        آن پیوند ضرور که روح باغ همسایه می گفت، گاهی هم خاموشی است.

·        راوی و یا شاعر، در این بند شعر، توضیحات منفی روح باغ همسایه راجع به پیوند میان عاشق و معشوق را تکمیل می کند و یأس خود را جار می زند: 

1
آه،
خامشی بهتر
ور نه من باید چه می گفتم به او، باید چه می گفتم؟

گر چه خاموشی سر آغاز فراموشی است،
خامشی بهتر

گاه نیز آن بایدی پیوند، کاو می گفت خاموشی است

·        اخوان خاموشی را سر آغاز فراموشی می داند.
·        این به معنی خوردن تیر شاعر و یا راوی به سنگ است.
·        عاشق از روح باغ همسایه قطع امید کرده است و توضیح روح باغ همسایه راجع به پیوند را بطور منفی تکمیل می کند: 

گفت:
«ها، چه خوب آمد به یادم، گریه هم کاری است
گاه این پیوند با اشک است، یا نفرین
گاه با شوق است، یا لبخند
یا اسف، یا کین
و آنچه ز این سان، لیک باید باشد، این پیوند»

·        اخوان خاموشی را نیز به توضیحات او اضافه می کند.
·        خاموش ئی که سر آغاز فراموشی است.

2
چه بگویم؟
هیچ
جوی، خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خواب شان برده است
با تن بی خویشتن، گویی که در رؤیا
می برد شان آب، شاید نیز
آب شان برده است.

·        اخوان در این بند شعر تشبیهات مستور بدیعی را ـ شاید برای اولین بار در ایران و جهان ـ توسعه می دهد که خارق العاده اند: 

3
چه بگویم؟
هیچ

·        اخوان سکوت راوی را به اطلاع خواننده و شونده شعر می رساند.
·        بعد به ارائه دلایل سکوت می پردازد:

4
جوی، خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خواب شان برده است

·        اخوان چشمان راوی را به جویباران تشبیه می کند.
·        این تشبیه ـ به نوبه خود ـ بی بدیل و فوق العاده زیبا ست.
·        چشمان راوی مأیوس، خشکیده اند.
·        یعنی خالی از آب اند.

·        چه چیزی به آب تشبیه می شود؟ 
  
5

جوی، خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خواب شان برده است

·        جواب به این سؤال باید در خود شعر باشد: 

او به چشم من نگاهی کرد
دید اشکم را

·        اشک چشمان راوی عاشق، به آب جاری در جوی، تشبیه می شود.
·        حالا می توان به فونکسیون اشک پی برد:
·        اشک در چشمان عاشق کذائی، ابزار غریزی برای عوامفریبی بوده است تا دختر همسایه خام و خر شود و قربان ـ صداقه راوی رود.
·        حالا که او سیب را بوییده و سکوت کرده، جویبار جاری اشک نیز خشکیده است.

6

جوی، خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خواب شان برده است

·        اخوان اما فقط اشک را به آب جاری در جوی چشم راوی تشبیه نکرده است:

من نهادم سر به نرده ی آهن باغش
که مرا از او جدا می کرد
و
 نگاهم
 ـ مثل پروانه ـ
در فضای باغ او می گشت،
گشتن غمگین پری در باغ افسانه

·        قبل از جریان اشک در چشم عاشق به فرمان غریزه، نگاه او بسان آب در جویبار چشمانش جاری شده و فضای باغ همسایه را در نوردیده است.
·        نگاهی که شباهت غریبی به غمگین پری افسانه ای داشته است.
·        با مرگ غمگین پری نگاه، جویبار چشم خشکیده است: 

بار دیگر سیب را بویید و ساکت ماند
من نگاهم را
 ـ چو مرغی مرده ـ
سوی باغ خود بردم .

·        بقیه این بند شعر، منطقی ـ تجربی است:    

7


جوی، خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خواب شان برده است

·        خشکیدن جوی چشمان عاشق همان و پژمردگی مژه ها، پلک و مخلفات چشم ها، همان.
·        میان جنبش پلک ها و تر گشتن چشم ها رابطه علی وجود دارد.
·        با مرگ نگاه، گل های حواشی جویبار چشم ها، پلک ها و مژه ها پژمرده اند.
·        اخوان مردمک و مژه ها و پلک ها را به بارهنگ و پونه و ختمی تشبیه می کند:
·        اخوان بدین طریق، عناصر ناتورال انسانی را، چشم و نگاه و اشک و پلک و مردمک و مژه ها را ری ناتورالیزه (مجددا طبیعی واره) می کند.
·        عناصر جامد ناتورال را به عناصر جاندار ناتورال تشبیه می کند.
·        به عناصر روینده ی ناتورال تشبیه م کند.
·        این لیاقت هنری ـ استه تیکی اخوان را احتمالا کسی در ایران و حتی جهان نداشته است.

·        ناتورالیسم اخوان بی همتا ست.

8
جوی، خشکیده است و از بس تشنگی دیگر
بر لب جو بوته های بارهنگ و پونه و خطمی
خواب شان برده است
با تن بی خویشتن، گویی که در رؤیا
می برد شان آب،
شاید نیز
آب شان برده است.

·        مردمک و پلک ها و مژه ها با مرگ نگاه از خویشتن خویش تهی شده اند.
·        آن سان که انگار همراه با پروانه و پرنده (مرغ) نگاه، «آب شان برده و یا خواب شان برده است.»

·        این تشبیهات اخوان شاهکار به تمام معنی اند:
·        زیبائی هنری و استه تیکی پنهان در این اشعار اخوان خارق العاده است.
·        اخوان عناصر ناتورال اندام انسانی را انیمالیزه و هومانیزه می کند.
·        آن سان که قطع امید از دختر باغ همسایه به تخریب پسیکولوژیکی و بعد به تخریب فیزیکی عاشق منجر می شود.
·        انگار نگاه جاری در چشمان عاشق روح چشم ها و پلک ها بوده است.
·        به همین دلیل چشم ها خشکیده اند و پلک ها خفته اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر