مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
سبز
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
غرفه
های خاطرم پر چشمک نور و نوازش ها
موجساران،
زیر پایم رام تر پل بود
شکر
ها بود و شکایت ها
رازها
بود و تأمل بود
با
همه سنگینی بودن
و
سبکبالی بخشودن
تا
ترازویی که یکسان بود در آفاق عدل او
عزت
و عزل و عزا، رفتم
غرفه
بالاخانه
چشمک
نوعی به هم زدن چشم به نیت ایماء و اشاره
·
معنی تحت اللفظی:
·
غرفه های خاطرم از چشمک نور و
نوازش سرشار بود.
·
مسیر موج آسای معراج در زیر پایم پل
آرامی می نمود.
·
علیرغم سنگینی هستی و سبکبالی بخشش،
شاکر و شاکی بودم.
·
رازها بود و تأمل ها.
·
تا ترازوئی که در افاق عدال او عزت
و عزل و عزا یکسان بود، رفتم.
·
اخوان در این بند شعر، به توصیف
وضع و حال خویشتن خویش (اوتوبیوگرافی) می
پردازد.
·
احساس تجربی خود را توصیف می کند:
1
غرفه
های خاطرم پر چشمک نور و نوازش ها
·
اخوان روح خود را به عمارتی تشبیه
می کند که در حین معراج، غرفه هایش از نور و نوازش لبریز بوده اند.
·
ما اینجا با بسط و تعمیم دیالک تیک
فرم ـ محتوا به شکل دیالک تیک نور و نوازش ـ غرفه سروکار داریم.
2
موجساران،
زیر پایم رام تر پل بود
·
اخوان دیالک تیک جنبش و آرامش را به
شکل دیالک تیک موج و پل بسط و تعمیم می دهد تا از آرامش خاطر خارق العاده اش پرده
بر دارد.
·
چنین حالتی یک در یک میلیون امکان
پذیر است.
·
آدم حتی اگر حاتم طائی باشد و هیچ
کم و کسری نداشته باشد، باز هم بی دغدغه خاطر نیست.
·
مگر اینکه سلب آدمیت و حتی جانوریت
شده باشد.
·
متحجر شده باشد.
·
سنگواره شده باشد.
·
چون حشرات حتی بی دغدغه خاطر
نیستند.
·
زندگی همیشه دیالک تیکی از یقین و
تردید است.
·
دیالک تیکی از امنیت و نا امنی
است.
·
دیالک تیکی از تهور و هراس است.
·
دیالک تیکی از غم و شادی است.
·
اخوان می خواهد بدین طریق از نهایت
خوشبختی اش پرده بردارد.
3
شکر
ها بود و شکایت ها
·
اخوان اکنون به خصلت دیالک تیکی هستی
اعتراف می کند:
·
او در معراج خویش، دیالک تیکی از
شاکر و شاکی است.
·
این طرز نگرش رئالیستی است.
·
برای اینکه دیالک تیکی است.
4
رازها
بود و تأمل بود
·
پدیده های شگرف معراج، اسرار آمیز اند.
·
به همین دلیل شاعر ناگزیر به تأمل است.
·
تأمل وسیله کشف ماهیت اسرار است.
5
با
همه سنگینی بودن
و
سبکبالی بخشودن
تا
ترازویی که یکسان بود در آفاق عدل او
عزت
و عزل و عزا، رفتم
·
اخوان بودن را سنگین استنباط می
کند و بخشش را سبکبالی.
·
به زعم اخوان هستی باری سنگین بر
دوش آدمی است و بخشش، پیامدی از سبکباری دارد.
6
تا
ترازویی که یکسان بود در آفاق عدل او
عزت
و عزل و عزا، رفتم
·
اکنون مقصد معراج مطرح می شود:
·
معراج شاعر با «تو» به سوی «او»
بوده است.
·
«او» اما اوتوریته ی عادلی است.
·
آن سان که در ترازوی سنجشش، عزت و
عزل و عزا وزن یکسان دارند.
·
منظور از مفاهیم «عزت»، «عزل» و «عزا» چیست که همه در
تزاروی او یکسان اند؟
7
·
مفاهیم «عزت»، «عزل» و «عزا» در این
بند شعر را باید در رابطه با اوتوریته («او») مورد بحث قرار داد:
الف
«عزت»
·
او به مثابه اوتوریته عادل، افرادی
را عزیز می دارد.
·
به مثابه نور دیده خود قلمداد می
کند و مورد عزت و احترام قرار می دهد.
·
در تئولوژی اسلامی، به عنوان مثال،
انبیاء الله و بویژه حضرت محمد و زن و بچه
و نوه و نتیجه و دامادش به عنوان عزیزان الهی جا زده می شوند.
·
حضرت محمد، حبیب الله است.
·
حضرت ابراهیم، خلیل الله (دوست خدا)
است.
·
بقیه اما زباله اند.
·
خدای اسلام اصلا عادل نیست.
·
خدای اسلام، خدای جامعه طبقاتی است.
·
به همین دلیل، هم جهنم دارد و هم
جنت.
·
نور دیدگان خدا هم در زمین، هم جماران
دارند و هم اوین.
ب
«عزل»
·
مفهوم «عزل» را نیز باید در رابطه
با اوتوریته («او») در نظر گرفت.
·
اوتوریته می تواند کسی را از مقام
خود عزل کند.
·
می توان گفت که ما با دیالک تیک
عزیز و معزول سر و کار داریم.
پ
«عزا»
·
عزا احتمالا نتیجه عزل است.
·
مغزول عزادار است.
·
چون سلب عزت شده است.
7
تا
ترازویی که یکسان بود در آفاق عدل او
عزت
و عزل و عزا، رفتم
·
خدای اخوان اما خدای عادلی است.
·
بی کمترین شباهت به خدای طبقاتی است.
·
در ترازوی سنجش خدای عادل اخوان، کمترین
فرقی میان عزت و عزل و عزا وجود ندارد.
·
معراج اخوان به سوی چنین خدائی است.
·
چنین خدائی فقط می تواند انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی «خدای خاک» (توده های مولد و زحمتکش) باشد.
·
این مفهوم را مدیون سیاوش کسرائی
هستیم.
·
می توان گفت که بشریت با دو خدای
متضاد مواجه اند:
الف
خدای طبقه حاکمه
·
خدای طبقه حاکمه، انعکاس آسمانی ـ
انتزاعی اعضای طبقات حاکمه در طول تاریخ است:
·
خدای طبقه حاکمه، نتیجه تجرید اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی است.
·
به زبان دیگر، خدای طبقه حاکمه، تصویر
انتزاعی خدایان ظالم زمینی در آئینه آسمان است.
ب
خدای توده ای
·
خدای اخوان در این بند شعر، انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی توده های مولد و زحمتکش است.
·
تصویر خدای خاک در آیینه زلال آسمان
است.
·
خدای توده ای، طرفدار بی ریای
برابری انسان ها ست.
·
به چشم خدای توده ای، همه اعضای جامعه
بشری برابر اند.
·
خدای توده ای ـ بسان توده ـ برای مفاهیم طبقاتی از قبیل عزت
و عزل و عزا تره حتی خرد نمی کند.
·
خدای توده ای، آنتی تز خدای طبقه
حاکمه است.
پ
·
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده نیز
در آیینه آسمان منعکس می شود و به شکل دیالک تیک خدای ظالم و خدای عادل در می آید.
·
مبارزه جاری میان توده و طبقه
حاکمه نیز در آیینه ی آسمان منعکس می شود و به شکل مبارزه خدای توده ای بر ضد خدای
طبقه حاکمه نمودار می گردد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر