مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
در
کنار دشت
گفت
موشی با دگر موشی:
«آنچه
کالا داشتم پوسید در انبار
آنچه
دارم، هاه می پوسد
خرده
ریز و گندم و صابون و چی، خروار در خروار»
خست
حرفش را و با شک در جوابش گفت، دیگر موش:
«ما
هم از این سان، ئلی بگذار
شاید
این باشد، همان مردی که می گویند، چون و چند
وز
پسش خیل خریداران شو کتمند.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
موشی در حوالی دشت به موش دیگر
گفت:
·
«هر چه کالا داشتم در انبار پوسید و هر چه
باقی مانده، در حال پوسیدن است.
·
خروارها خرده ـ ریز و گندم و صابون
و غیره.»
·
موش دیگر، حرفش را قطع کرد و گفت:
·
«وضع ما هم از همین قرار است.
·
غم مخور و به خودت زیاده از حد،
زحمت مده.
·
منجی موعود که خیلی از اشراف و
اعیان انتظارش را می کشند، شاید همین مرد باشد.»
·
اخوان اکنون، گرد گردانگرد و مرد
مردانمرد را از دید اشخاص دیگر مورد ارزیابی قرار می دهد.
·
از دید دو موش.
1
در
کنار دشت
گفت
موشی با دگر موشی:
«آنچه
کالا داشتم پوسید در انبار
آنچه
دارم، هاه می پوسد
خرده
ریز و گندم و صابون و چی، خروار در خروار»
·
موش در این بند شعر، از تجار بازار
است.
·
بورژوا ست.
·
درد موش، فقدان مشتری و پوسیدن
کالا ها ست.
·
این بدان معنی است که در جیب مردم این
سامان، پول برای خرید کالا نیست.
·
یعنی کشور مرد مردانمرد از رکود
اقتصادی رنج می برد.
·
وقتی چرخ اقتصاد کشور نچرخد، توان
مصرف ملت ته می کشد.
2
خست
حرفش را و با شک در جوابش گفت، دیگر موش:
«ما
هم از این سان، ئلی بگذار
شاید
این باشد، همان مردی که می گویند، چون و چند
وز
پسش خیل خریداران شو کتمند.»
·
موش دیگر، با شک و تردید حرف موش
قبلی را تأیید می کند و ضمنا راه نجات از وضع وخیم را در ظهور منجی موعود می داند.
·
منجی موعودی که طبقه حاکمه شوکتمند
چشم به راه او هستند.
·
آنهم نه از چند سال قبل، بلکه از
هزار سال قبل.
·
منجی موعودی که آب حیات نوشیده و
جاوید شده است.
·
بدبختی ملت اما فقط انتظار منجی
موعود نیست.
·
اگرچه ذلت انتظار، ذلت کمی نیست.
3
·
بدبختی بدتر از انتظار سکنه این
سامان این است که در تصورات آنها، هر شیاد تازه از ره رسیده ای می تواند منجی
موعود باشد.
·
بدین طریق و بدین دلیل، سکنه این
دیار، کلکسیونی از منجیان موعود دارند که شیادان و جلادان مادر زاد اند.
4
خسته
شد حرفش که ناگاهان زمین شد شش
و
آسمان شد هشت
ز
آنکه ز آنجا مرد و مرکب در گذر بودند
پیچ
و خم هاش از دو سو در دوردستان، گم
·
معنی تحت اللفظی:
·
حرف موش دوم قطع شد.
·
برای اینکه صدای تاخت و تاز مرد و
مرکبی در راه به گوش رسید.
·
راهی که پیچ و خم هایش در دور دست
ها گم بود.
·
اصطلاح 6 و 8، در موسیقی رواج دارد.
·
کشف منظور اخوان از این تحول زمین
و آسمان آسان نیست.
·
منظور طنز آمیز اخوان، در هر صورت،
اعجاب انگیزی مرد و مرکب است.
5
گامخواره
جاده ی هموار
بر
زمین خوابیده بود آرام و آسوده
چون
نوار سالخوردی، پوده و سوده
و
فراخ دشت بی فرسنگ
ساکت
از شیب و فرازی، دره ای، کوهی
لکه
ای، بوته، درختی، تپه ای از چیزی، انبوهی
که
نگاه بی پناه و بور را لختی به خود خواند
یا
صدایی را به سویی باز گرداند،
چون
دو کفه ی عدل، عادل بود، اما خالی افتاده
در
دو سوی خلوت جاده
جلوه
ای هموار از همواری، از کنه تهی، بودی
چو نابوده
هیچ،
بیهوده
·
معنی تحت اللفظی:
·
جاده لگدکوب شده، بسان نوار پوسیده
و فرسوده ـ آرام و آسوده ـ بر روی زمین دراز کشیده بود و خوابیده بود.
·
دشت پهناور بی کران، از فرود تا
فراز، از دره تا کوه، ساکت و بی صدا بود.
·
دشت پهناور به لکه ای شباهت داشت
که در آن از بوته ای، درختی، تپه ی حاوی چیز انبوهی اثری نبود، تا نگاه بی پناه
خسته و کوفته ای را به خود جلب کند و یا قادر به پژواک بانگی باشد.
·
دشت در دو سوی جاده بسان دو کفه
ترازوی عدل بود که عادل بود، ولی خالی بود.
·
دشت جلوه همواری از همواری بود.
·
بی اصل و بی سایبان بود.
·
بودی نا بوده بود و پوچ بیهوده
بود.
·
اخوان در این بند شعر به توصیف راه
و دشت می پردازد.
·
راهی که مرد و مرکب از آن می
گذرند.
6
گامخواره
جاده ی هموار
بر
زمین خوابیده بود آرام و آسوده
چون
نوار سالخوردی، پوده و سوده
·
اخوان از سوئی جاده را
آنتروپومورفیزه و یا انیمالیزه می کند.
·
انسان واره و یا جانور واره تصور و
تصویر می کند.
·
جاده بسان موجودی لگد خورده و له و
لورده شده بر روی زمین دراز کشیده و خفته است.
7
گامخواره
جاده ی هموار
بر
زمین خوابیده بود آرام و آسوده
چون
نوار سالخوردی، پوده و سوده
·
اخوان از سوی دیگر، جاده را به نوار
پارچه پوسیده و فرسوده ای تشبیه می کند که نه تاری از آن، تار است و نه پودی از آن، پود.
·
منظور شاعر از مفهوم «جاده گامخورده»
چه می تواند باشد؟
8
·
جاده در هر صورت در دیالک تیک سه
عضوی مبدأ ـ راه ـ مقصد از سوئی و در دیالک تیک رهرو و راه از سوی دیگر قابل تصور
است.
·
این دو دیالک تیک اما حاکی از
چیستند؟
9
دیالک تیک مبدأ ـ راه ـ مقصد
·
راه و یا جاده در این دیالک تیک،
پل پیوند میان مبدأ و مقصد است.
·
راه، واسطه است.
·
راه، حرکت سوبژکت از آغاز به انجام
را وساطت می کند.
·
از چند و چون راه می توان به چند و
چون مبدأ و مقصد سوبژکت پی برد.
·
راه رقت انگیزی که اخوان تصویر می
کند، حاکی از عقب ماندگی وخیم جامعه و نیروهای مولده جامعه است.
10
دیالک تیک رهرو و راه
·
دیالک تیک رهرو و راه، دیالک تیک
غنی و غول آسا و پر محتوائی است.
·
این دیالک تیک، از چند و چون رهرو
و راه پرده برمی دارد:
الف
·
هر رهروی هر راهی را برای نیل به
مقصد انتخاب نمی کند.
·
از این رو، در آئینه راه می توان ماهیت
طبقاتی و سطح توسعه فکری و فرهنگی رهرو را به تماشا نشست.
ب
·
هر راهی برای رسیدن به هر مقصدی، مناسب
نیست.
·
بنابرین، از چند و چون راه می توان
به ماهیت مقصد مورد نظر سوبژکت پی برد.
·
این اما به چه معنی است؟
پ
·
این بدان معنی است که راه، آئینه مضاعف
است:
·
آئینه ای دیالک تیکی است که هم
ماهیت طبقاتی رهرو را نشان می دهد و هم ماهیت اجتماعی ـ اقتصادی مقصد رهرو را.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر