۱۳۹۵ تیر ۴, جمعه

سیری در فرمایشات رهبران ملت ایران (17 )


ویرایش و تحلیل از
یدالله سلطانپور

در عزای تو، ای بحر تقوا
دیده در خون دل، شد شناور

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای دریای پارسائی، در سوگ تو خون گریه کردم.

·        شاعر فئودالیسم و فوندامنتالیسم، با دست و دل بازی تام و تمام از کیسه باز خلیفه می بخشد:
·        مرتضی مطهری به چرخش قلم مداح بی سوادی، نه تنها به عنوان مجاهد و شهید و مطهر و مظهر آئینه وار مرتضی علی و شهید راه حکمت و علم قلمداد می شود و علاوه بر آن،  خونش حافظ دین و قرآن جا زده می شود، بلکه به عنوان بحر تقوا ایدئالیزه می شود.
·        جای حاتم طائی کذائی در این برهوت شناخت و شعور خالی است.

1

گریه بر ناله، ره بسته و غم
می گدازد دلم را به مزمر

مزمر
یعنی نای و بربط و رود

·        معنی تحت اللفظی:
·        گریه راه بر ناله بسته است.
·        غم هم دلم را به نوای بربط زجر می دهد و ذوب می کند.

·        این بیت نوحه قابل تأمل است:   

2
گریه بر ناله، ره بسته

·        منظور شاعر ظاهرا این است که سیل اشک به مثابه سدی در آمده و راه را بر ناله بسته است.

·        سد معمولا برای مقابله با سیل ساخته می شود.
·        در حکمت و علم حزب الله، دیالک تیک ساختار و فونکسیون تار و مار شده است.
·        آن سان که سیل اشک در مقابل نوای ناله سد می شود.

·        در جامعه و جهان وارونه، همه چیز وارونه است.     

3
گریه بر ناله، ره بسته

·        قضیه احتمالا برعکس ادعای شاعر است:
·        هق هق ناله زمینه پسیکولوژیکی لازم را برای جریان سیل اشک آماده سازد.
·        هق هق ناله حتما نباید توسط فرد گریان صورت گیرد.
·        آخوند ها در بالای منبر معمولا هق هق ناله را ـ چه بسا بطور تصنعی و تقلبی ـ سر می دهند تا روان جماعت زجر کشد و اشک از چشم شان جاری شود.

4
و غم
می گدازد دلم را به مزمر

·        منظور شاعر از مزمر، معلوم نیست که چیست.
·        مزمر یعنی بربط و نای و رود.
·        شاید منظور شاعر از مزمر همان هق هق گریه باشد که دستیار غم گشته و دل شاعر را به آتش می کشد و زجر می دهد.

5
خامه لرزد در کف من از غم تو
چون سرایم ماجرای ماتم تو

·        معنی تحت اللفظی:
·        به هنگام سرودن نوحه در ماتم تو نی قلم در دستم می لرزد.

·        این شعر جدیدی است که آغاز می شود.
·        این بدان معنی است که ما نه با یک نوحه، بلکه با دو نوحه و یا شاید سه نوحه سر و کار داریم.

·        در هر صورت، آنچه می لرزد دست شاعر است و نه نی قلم او.
·        شاعر اما در سنت مولانا، نی قلم را آدم واره تصویر می کند که در غم مرتضی مطهری قادر به کنترل خود نیست و به لرزه در افتاده است.

·        این جور جفنگیات حاکی از خردستیزی این جماعت اند.
·        بدبختی روشنفکران عیرانی این است که خردستیزی را جزو مشخصات اصلی شعر تصور می کنند و هر هرج و مرج فرمال و مضمونی را در عرصه شعر مجاز جا می زنند.

6
در شگفتم من چه گویم خدایا
تا که غم نشکند داغ من را

·        معنی تحت اللفظی:
·        در حیرتم خدایا.
·        چه بگویم که غم داغ مرا نشکند.

·        نوحه قبلی در فرم غزل بود.
·        این نوحه در فرم مثنوی دلبخواهی است.
·        ضمنا بلحاظ وزن و فرمولبندی هم معیوب است.

7
در شگفتم من چه گویم خدایا
تا که غم نشکند داغ من را

·        اکنون برای غم فونکسیون حیرت انگیزی اختراع می شود:
·        داغ شکستن، فونکسیون غم شده است.

·        ضمنا منظور از شکستن داغ چیست؟

·        اگر منظور، داغ دل باشد، باید مرهمی برای جراحات دل و قلوه و غیره پیدا کرد.

·        علاوه بر این، منظور شاعر از دل چیست؟
  
8
در شگفتم من چه گویم خدایا
تا که غم نشکند داغ من را

·        دل در فلسفه قرون وسطی ایران، به احتمال قوی، همان ضمیر و ذهن است.
·        عوام الناس اما دل را با قلب عوضی می گیرند.
·        به همین دلیل از داغ دل سخن می گویند.
·        دلیل این خطا احتمالا این است که به هنگام عملیات جنسی و غیره قلب شدید تر می تپد تا خون کافی به ارگان های اندام پمپ کند و همراه با خون اکسیژن کافی در سلول ها جاری سازد.
 
9
در عزای جانگزایت
سینه سوزد چو کانون اخگر

·        معنی تحت اللفظی:
·        در سوگ جانسوزت، سینه مثل کانون آتش می سوزد.

·        اکنون مثنوی هم سلب مثنویت شده است.
·        چون دو مصراع این نوحه، همقافیه نیستند.

·        سینه شاعر اما در عزای مرتضی مطهری به اجاق تبدیل شده است.   

10
بشکند دست آن کس که بر کند
ز این چمن آن درخت تناور

·        معنی تحت اللفظی:
·        الهی دست کسی که این درخت تنومند را از چمن بر کند، بشکند.

11
حیف از آن نوبهارآفرین باد
کز خزان ستم گشته پرپر

·        معنی تحت اللفظی:
·        حیف از آن آفریننده ی نوبهار بود که از خزان ستم پرپر گشته است.

·        مرتضی مطهری که در بیت قبلی، درخت تناوری بود، در این بیت به گلی تبدیل شده و بواسطه باد خزان، پرپر گشته است.

·        خردستیزی همیشه با بی خردی دست در دست می رود.

·        بیهود نیست که امام امت از این ترانه خوشش آمده و حکم بر حلالیت آن صادر کرده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر