میم نون
سؤال این بود
که این نظرات،
افکار، عقاید و باورهای رنگارنگ چیستند
و منشاء آنها چیست؟
·
نظرات، افکار، عقاید و باورها،
همانطور که ذکرش گذشت، در عالی ترین مقوله فلسفی، یعنی در مقوله روح و یا شعور،
تجرید یافته اند.
·
همانطور سرو و صنوبر و غیره در
مفهوم بیولوژیکی درخت، تجرید یافته اند.
1
·
همانطور که برای درک و توضیح دقیق
تر سرو و صنوبر، باید از عالم عام، یعنی
از مفهوم درخت، شروع به حرکت کرد، برای بررسی سیر و سرگذشت نظرات، افکار، عقاید و
باورها، باید از مقوله روح و یا شعور به راه افتاد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک ماده و
روح (دیالک تیک وجود و شعور)، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
2
·
در دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور
اجتماعی، نقش تعیین کننده از آن وجود اجتماعی است.
·
وجود اجتماعی یعنی مناسبات تولیدی
حاکم بر جامعه.
·
مهمترین معیار برای تمیز هر مناسبات
تولیدی از مناسبات تولیدی دیگر، فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید است.
·
از این رو، می توان گفت که بشریت
در طول تاریخ، از پلکان های مناسبات
تولیدی زیر گذشته است.
الف
·
از مناسبات تولیدی کمونیستی آغازین
(کمون اولیه)
ب
·
از مناسبات تولیدی برده داری
پ
·
از مناسبات تولیدی فئودالی
ت
·
از مناسبات تولیدی سرمایه داری
3
·
بشریت اکنون در دوران گذار از
مناسبات تولیدی سرمایه داری به مناسبات تولیدی سوسیالیستی و کمونیستی قرار دارد.
4
·
با تحول مناسبات تولیدی، مثلا با
گذار از مناسبات تولیدی کمونیستی آغازین به مناسبات تولیدی برده داری، یعنی با
تحول وجود اجتماعی، شعور اجتماعی و نتیجتا نظرات، افکار، عقاید و باورها تحول می یابند.
·
این اما مشخصا به چه معنی
است؟
5
·
برای پاسخ به این پرسش، باید گذار
از مناسبات تولیدی کمونیستی آغازین به مناسبات تولیدی برده داری را تحلیل کرد:
6
·
گذار (ترانسفورماسیون) از مناسبات
تولیدی کمونیستی آغازین به مناسبات تولیدی برده داری همزمان در دو عرصه صورت می
گیرد:
الف
در عرصه اقتصادی
1
·
توده های مولد و زحمتکش جامعه
اشتراکی آغازین، بلحاظ اقتصادی خلع ید می شوند.
·
یعنی وسایل تولید شان غصب می شود و
از دست شان خارج می شود.
2
·
این سلب مالکیت بر وسایل تولید ـ
به احتمال قوی ـ توسط کاهنان (روحانیت) صورت
می گیرد.
3
·
وسایل تولید جامعه اشتراکی آغازین
مال همه اعضای جامعه بوده اند.
·
فرم مالکیت بر وسایل تولید، کلکتیو
(دسته جمعی، اجتماعی، اشتراکی) بوده است.
4
·
این وسایل تولید از آتش تا بیل و
کلنگ و قلاب و تور ماهیگیری و گاو و گوسفند و خر و استر و سگ و غیره در معابد حفظ
و نگهداری می شدند.
5
·
آتش جاوید، یعنی آتشی که همیشه
روشن نگه داشته می شد، یکی از مهم ترین وسایل تولید بوده است.
·
بدون آتش امکان استخراج فلزات از
سنگ های متنوع، امکان ناپذیر بود و بدون استخراج فلزات، تولید وسایل تولید (از گاوآهن
تا بیل و کلنگ و داس و چکش و تبر و تیر و شمشیر و غیره) محال می گشت.
·
مراجعه کنید به سیری در جهان بینی
حکیم ابوالقاسم فردوسی، فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
·
احتمالا همین کاهنان، وسایل تولید
و حتی فراورده های تولید مازاد در انبار
معابد را تصاحب کرده اند و توده های مولد و زحمتکش را از نعمت وسایل تولید و از امکانات
تولید محروم ساخته اند.
ب
در عرصه روحی
·
روحانیت به احتمال قوی، همزمان با
امحای مالکیت کلکتیو (مالکیت اجتماعی، اشتراکی، دسته جمعی) بر وسایل تولید و شاید
حتی قبل از آن، مفاهیم توده را از دست
توده بدر آورده است.
·
این به چه معنی است؟
1
·
این بدان معنی است که توده های
مولد و زحمتکش، همزمان هم بلحاظ مادی سلب مالکیت شده اند و هم بلحاظ روحی.
·
یعنی هم وسایل تولید مایحتاج حیاتی
شان را از دست داده اند و هم وسایل تولید مایحتاج روحی، روانی، فکری و معرفتی ـ
نظری خود را.
2
·
این بدان معنی است که توده های
مولد و زحمتکش بطرز مضاعف، به طرز مادی و فکری، سلب مالکیت شده اند.
·
سؤال این است که توده بدون مفاهیم خاص خویش، به مثابه ساز و برگ تفکر،
چگونه زیسته است؟
·
انسان که نمی تواند بسان جانوران
زوزه کشد، پارس کند، عرعر کند و ضمنا به زندگی اجتماعی ادامه دهد.
·
چون پیش شرط حیات اجتماعی،
هماندیشی (کومونیکاسیون)، مبادله فکری، روحی، عاطفی، روانی هر فرد با دیگر اعضای
جامعه است.
3
·
برای پاسخ به این پرسش باید به
سؤال زیر جواب داد:
·
توده بدون وسایل تولید، به مثابه ساز و برگ تولید مایحتاج
حیاتی اش، چگونه زیسته است؟
·
انسان که نمی تواند بسان جانوران
بچرد، بدرد، بلیس، بخورد و به زندگی اجتماعی ادامه دهد.
·
چون پیش شرط حفظ و بازتولید حیات
اجتماعی، تولید مایحتاج حیاتی جامعه است.
·
پیش شرط تولید اما استفاده از
وسایل تولید است.
4
·
اکنون مسئله ـ اندک اندک ـ روشن می
شود:
·
طبقه حاکمه، یعنی طبقه برده دار،
با سلب مالکیت مضاعف مادی و فکری از توده های مولد و زحمتکش (با غصب وسایل تولید و
وسایل تفکر آنها) توده های مولد و زحمتکش را سلب اجتماعیت و آدمیت می کند.
·
یعنی به درجه اشیاء سخنگو تنزل می
دهد.
·
به درجه گاو و گوسفند ناطق.
·
اکنون این سؤال پیش می آید:
·
توده های مولد و زحمتکش برده گشته
ی سخنگو بدون در اختیار داشتن وسایل تفکر، مثلا بدون مفاهیم (واژه ها) چگونه می توانند سخن گویند؟
·
چون پیش شرط سخن گفتن، تفکر است و
پیش شرط تفکر، آشنائی با مفاهیم (واژه ها)
و فوت و فن کار با مفاهیم (واژه ها) ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر