میم نون
سؤال این بود
که این نظرات،
افکار، عقاید و باورهای رنگارنگ چیستند
و منشاء آنها چیست؟
·
بحث راجع به نظرات، باور ها، افکار
و عقاید، بحث بغرنجی است.
·
برای اینکه تفاوت از نظر، باور،
اندیشه و عقیده تا نظر، باور، اندیشه و عقیده از زمین تا آسمان است:
1
·
بخشی از نظرات، باور ها، افکار و
عقاید، احکام علمی اند.
·
یعنی نتیجه کار فکری شخصی و یا
گروهی روی تجارب معینی اند.
·
به عبارت دیگر، از کوره دیالک تیک
تجربه و دانش تجربی گذشته اند.
·
در این نظرات، باور ها، افکار و
عقاید، رفت و برگشت چه بسا صدها باره از ذهن به عین و از عین به ذهن، صورت گرفته
است:
·
سوبژکتیو چه بسا صدها بار اوبژکتیو
گشته است و برعکس.
·
ما در این جور موارد با
اوبژکتیویزاسیون و سوبژکتیویزاسیون چندین باره سر و کار داریم.
·
شناخت خود و محیط پیرامون خود،
روندی پلکانی است و نه سیری خطی.
·
تدریجی است و نه ناگهانی.
2
·
بخش اعظم نظرات، باور ها، افکار و
عقاید، زباله اند.
·
خرافه اصحاب فیل و یا شق القمر
وغیره که از کوره دیالک تیک تجربه و دانش تجربی نگذشته اند.
·
ارزش حقیقت این نظرات، باور ها،
افکار و عقاید، صفر است.
·
این نظرات، باور ها، افکار و
عقاید، جفنگ محض اند.
·
سؤال این است که این نظرات، باور
ها، افکار و عقاید، چگونه به ذهن افراد نفوذ کرده اند و در آنجا انبار و تلنبار
شده اند و گاهی بر زبان می آیند و یا تحریر می یابند؟
3
·
ما ـ قبل از همه ـ به چند و چون
عملی و واقعی این نفوذ نظرات، باور ها، افکار و عقاید در ذهن آدمیان می پردازیم.
·
برای کشف پاسخ به این پرسش از خود
می پرسیم، احساس ها و تجارب چگونه به ذهن آدمیان نفوذ کرده اند؟
4
·
آدمیان با مشاهده بیل و کلنگ و با
استفاده از آنها، سیگنال های حسی و تجربی به واسطه ارگان های حسی به کارگاه مغز
ارسال می کنند.
·
در نتیجه ی کار فکری بر روی این
سیگنال های حسی و تجربی، تصاویر ذهنی از آنها تشکیل می شود.
·
مثلا مفاهیم، احکام و غیره تشکیل می یابند.
·
از تجرید صد ها نوع کلنگ ریز و
درشت، مفهوم انتزاعی (مجرد) کلنگ تشکیل می شود.
5
·
همین روال و روند انعکاس در مورد
نظرات، باور ها، افکار و عقاید نیز صادق است.
·
کسی که پای منبر آخوند با عبا و
عمامه و بی عبا و عمامه می نشیند، چه بخواهد و چه نخواهد بمباران ایده ئولوژیکی می
شود.
·
در نتیجه سیلی از نظرات، باور ها،
افکار و عقاید در آئینه ذهن او منعکس می شوند و ته نشین می گردند.
·
درست به همان سان که بیل و کلنگ در
آئینه ذهن آدمیان منعکس می شود و تصاویر ذهنی از آنها در ذهن شان تشکیل می یابند.
·
این اما به چه معنی است؟
6
·
این بدان معنی است که در آئینه ذهن
آدمیان، نه فقط چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای مادی، بلکه ضمنا نظرات، باور
ها، افکار و عقاید علمی و خرافی نیز عکس می اندازند.
·
این اما به چه معنی است؟
7
·
نظرات، باور ها، افکار و عقاید
چیزهای روحی اند.
·
چیزهای فکری اند و نه مادی.
·
مقوله فلسفی روح و یا شعور شامل
نظرات، باور ها، افکار و عقاید نیز می شود.
·
این آیا بدان معنی است که روح در
آئینه ی روح عکس می اندازد؟
·
این آیا بدان معنی است که نظرات،
باور ها، افکار و عقاید در آئینه ذهن آدمیان منعکس می شوند و تصاویری از آنها
تشکیل می شوند و حتی در اعماق ذهن ته نشین می شوند؟
·
انعکاس روح در آئینه روح مگر امکان
پذیر است؟
·
پیش شرط انعکاس چیزی، پیش شرط عکس
برداری از چیزی، وجود مادی و عینی آن چیز است.
·
چیزهای روحی که وجود عینی ندارند.
·
نظرات، باور ها، افکار و عقاید
چیزهای فکری اند و فقط در ذهن آدمیان وجود دارند.
8
·
برای پاسخ به این پرسش ها، باید به
دیالک تیک های زیر اشاره کرد:
الف
·
به دیالک تیک مفهوم و واژه
1
·
مفهوم، چیزی روحی است.
·
مفهوم، چیزی انتزاعی و سوبژکتیو
است.
·
مفهوم فقط در عالم ارواح (هگل)
وجود دارد.
2
·
واژه اما غلاف مادی مفهوم است.
·
واژه اما چیزی مادی است.
·
واژه چیزی مشخص و اوبژکتیو است.
·
واژه گفته می شود.
·
شنیده می شود.
·
روی کاغذ می نشنید.
·
خوانده می شود.
3
·
واژه به مثابه چیزی مادی ضمنا در
آئینه ضمیر و یا دل و یا ذهن آدمیان منعکس می شود.
ب
·
دیالک تیک حکم (اندیشه، نظر، باور،
عقیده) و جمله
1
·
حکم، چیزی روحی است.
·
حکم، چیزی انتزاعی، مجرد و
سوبژکتیو است.
·
حکم فقط در عالم ارواح (هگل) وجود
دارد.
2
·
جمله اما غلاف مادی حکم است.
·
جمله اما چیزی مادی است.
·
جمله، چیزی مشخص و اوبژکتیو است.
·
جمله گفته می شود.
·
شنیده می شود.
·
روی کاغذ می نشنید.
·
خوانده می شود.
3
·
جمله به مثابه چیزی مادی ضمنا در
آئینه ضمیر و یا دل و یا ذهن آدمیان منعکس می شود.
9
·
روند و روال انعکاس نظرات، باور
ها، افکار و عقاید ـ چه علمی و چه خرافی ـ از همین قرار است.
·
این روند و روال انعکاس چیزها،
پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی اما چه در پی دارد؟
10
·
آنچه که میان همه آدم ها مشترک است،
انعکاس کم و یا بیش چیزهای مادی و فکری است.
·
آدمیان به میزان پیوند های اجتماعی
خویش، سرمایه معینی از تصاویر ذهنی دارند.
·
مثلا کسی که به مدرسه رفته، سرمایه
اش از تصاویر ذهنی (نظرات، باور ها، افکار و عقاید) بیشتر از کسی است که ترک تحصیل
کرده است.
11
·
تفاوت آدمیان در میزان کار فکری
روی این تصاویر ذهنی است.
مثال
·
افتادن سیب از درخت را همه دیده
بودند.
·
در نتیجه، تصویر ذهنی این پدیده را
در ذهن خود داشتند.
·
تفاوت نیوتن با همه این بود که او
روی این تصویر ذهنی، به کار فکری خطر کرده بود.
مثال
·
کالا را همه، همه روزه خرید و فروش
کرده بودند.
·
در نتیجه ـ خواه و ناخواه ـ تصویر ذهنی از آن را در ذهن خود داشتند.
·
تفاوت کارل مارکس با همه، این است
که روی تصویر ذهنی کالا، کار فکری عرقریز کرده است.
12
·
حالا می توان به صحت این نظر پی
برد که بخش اعظم نظرات، باور ها، افکار و عقاید، زباله اند.
·
اصلا کسی روی این زباله ها، کار
فکری نکرده، نمی کند و نمی تواند بکند.
·
برای اینکه ابزار کار فکری را،
یعنی مثلا مفاهیم مربوطه را در اختیار
ندارد.
13
·
وجه مشترک مؤمنین از هر فرقه مذهبی
و سیاسی و اقتصادی و غیره، در تصاحب سیلی از نظرات، باور ها، افکار و عقاید علمی و
خرافی خام است.
·
این افراد می توانند، زوری بزنند و
دستچینی از این تصاویر مرده و خام بالا بیاورند و تحویل همنوعی دهند و افاده
بفروشند و هارت و پورت کنند.
·
ولی نمی توانند بیندیشند.
·
تفکر فرمی از کار است و لیاقت و
نیرو می طلبد.
·
ضمنا متقابلا لیاقت، شخصیت و نیرو
می بخشد.
·
تفکر دیالک تیکی از ریاضت و لذت
است.
14
·
خیلی از الاغ های تحصیلکرده خیال
می کنند که وقتی اندیشه ای را نشخوار می کنند، شق القمر می کنند.
·
از این خبرها نیست.
·
این اجامر مشتی طوطی صفت اند.
·
به همین دلیل، روی افکار باید کار
فکری صورت گیرد.
·
قبول و رد فکری، هنر نیست.
·
تأیید و تکذیب نظری، فاقد کمترین
ارج و ارزش است.
·
هنر استخراج دانش تجربی از تجربه
است.
·
فرق هم نمی کند که تجربه، تجربه
شخصی باشد و یا تجربه تاریخی.
·
تجربه بی واسطه باشد و یا تجربه باواسطه.
·
ازبر کردن جملات قصار این و آن ـ
بی اعتنا به این و آن، یعنی بی اعتنا به اینکه نقل قول از چگوارا باشد و یا
از فوکویاما ـ و تحویل طوطی وش آن به
همنوع، تهوع انگیز است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر