مرگ گئومات
ادامه
·
وقتی که کامبیز دیوانه، هنوز در مصر به سر می برد
·
دو برادر مجوس در ماد بر او شوریدند.
·
او پیش از رفتن به مصر،
·
یکی از این دو را گماشته بود
·
تا در نبود او از کاخ پاسداری کند.
·
کاخدار او می دانست که شمار اندکی از مردم
·
از مرگ هیولا آگاهند
·
پس برادرش را به تخت نشاند
·
که هم نامش هیولا بود
·
و هم به پسر کوروش شباهت داشت.
·
آنگاه او به همه ی ایالت ها پیام فرستاد
·
که باید از این پس از هیولا فرمان برند
·
زیرا کامبیز دیوانه شده است.
·
پیکی که به سوی مصر رفته بود
·
کامبیز را در لشکرگاهش دیدار کرد
·
در شهر اکباتان، ایالت سوریه
·
و بی واهمه خبر را به او داد.
·
کامبیز از زنده بودن برادر در شگفت شد
·
و رایزنش را به نزد خود فرا خواند.
·
او از چاپار پرسید:
·
«آیا تو به چشم خود هیولا را دیده ای؟»
·
چاپار گفت که فرمان را
·
از زبان کاخدار شنیده
·
و از زمانی که هیولا با کامبیز به مصر آمده
·
او را ندیده است.
·
رایزن به کامبیز گفت:
·
«یافتم!
·
نام برادر کاخدار نیز هیولا است
·
و همو ست که اکنون بر تخت نشسته.»
·
پس کامبیز دریافت که منظور پیک در خواب
·
از غاصبی که بر تخت شاهی نشسته
·
هیولای مجوس بوده، نه شاهزاده هیولا
·
و او، بی جهت، برادرش را کشته است.
·
پس دیوانه وار فریاد کشید:
·
«نه!»
·
و بر روی اسب پرید
·
تا بی درنگ به پارس بازگردد
·
و هیولای مجوس را به هلاکت رساند.
·
اما شمشیرش از نیام درآمد
·
و نوک آن به کشاله ی رانش فرو رفت
·
درست در نقطه ای از بدن که او خود مدتی پیش
·
آپیس، گاو مقدس مصر را مجروح کرده
·
و باعث مرگ او شده بود.
·
کامبیز فریاد کشید:
·
«نام این محل چیست؟»
·
و چون شنید:
·
«اکباتان»،
·
دانست که اجلش فرا رسیده
·
زیرا پیشگویان شهر بوتو به او گفته بودند
·
که او در اکباتان خواهد مرد
·
و او گمان کرده بود که
·
اکباتان در ایالت ماد را می گویند.
·
پس کامبیز همه ی فرماندهان پارسی را گرد آورد و گفت:
·
«هیچ کس نمی تواند خط سرنوشت را بخواند
·
من به ناروا برادرم هیولا را کشتم
·
و ناخواسته زمینه را برای ظهور یک غاصب فراهم کردم.
·
ای پارسیان اگر نمی خواهید سلطنت بار دیگر به ماد برگردد
·
بلکه همچنان در خاندان کوروش باقی بماند
·
هر چه زودتر هیولای مجوس را از میان بردارید
·
چه به زخم شمشیر چه به سرانگشت تدبیر.»
·
اما فرماندهان پارسی هیچ یک حرفش را باور نکردند
·
زیرا می پنداشتند که او می خواهد با این حرف ها
·
آنها را بر ضد برادر خود بشوراند.
·
باری کامبیز درگذشت، بدون فرزند
·
و هیولای مجوس برای هفت ماه سلطنت کرد.
·
در این دوران، مردم همه ی ولایات خرسند بودند
·
زیرا شاه نوین برای سه سال
·
دادن سرباز و مالیات را به آنها بخشیده بود.
·
هنگامی که هیولا به دست هفت پنهانکار همپیمان کشته شد
·
مردم همه ی ولایات مگر پارسیان
·
در مرگ او به سوگ نشستند.
« تاریخ
هرودوت»،
کتاب
سوم.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر