تنها انسان
(نوروز ۱۳۸۹)
سرچشمه:
اخبار روز
·
بهار می آید.
·
سبز و خجسته و آرام
·
گیسوی بید را
·
در بیقراری دشت می بافد
·
و خونش، سبز
·
از ریشه ها و شریان ها عبور می کند.
·
بید را
·
قمری مست
·
به پروازی در سپیده فرا میخواند.
·
باد می گوید:
·
«با من بیا»
·
خاک می گوید:
·
«با من بمان»
·
آب می گوید:
·
«از من بنوش»
·
اما
·
نه باد و نه خاک،
·
نه آب و نه قمری،
·
تنها انسان می تواند
·
فراسوی دریا ها و دیوار ها،
·
در حجم بیکران تجسم
·
گیسوی بید را
·
با آویزه های نگاهش بیاراید.
·
تنها انسان می تواند
·
تصویر بید را
·
بر شانه های باد
·
با آب و خاک و پرنده
·
از بعد چندگانه ی ذهنش بیاویزد.
·
حتی اگر بهار نیاید.
·
من بهاران بسیاری را زیسته ام.
·
با پرندگان بسیاری خوانده ام.
·
کنار بید های بسیاری
·
چشم هایم را بسته ام
·
و تصویر خوشبختی
·
سبز و خجسته و آرام
·
از دریچه های دلم تاب خورده است.
·
باری،
·
تنها انسان می تواند
·
لرزان
·
به جهان تجسم هایش بازگردد
·
و بگوید:
·
« من خوشبختم.
·
بهار میآید. »
پایان
ویرایش
از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر