(حسین حاج فرج دبّاغ)
ویرایش و
تحلیل از
شین میم شین
پیشکش به
پور هرمزان
(۱۳۰۰ ـ ۱۳۶۷)
افسر
توپخانه / مترجم
اعدام در
زندان اوین
عبدالکریم سروش
در
فلسفه می بینید ۲۰ سال از عمر مکتبی نگذشته رخت بر می بندد
و
در گرد و غبار تاریخ نهان می شود
و
مکاتب جدید از راه می رسند
تا
دوباره آنها هم رهسپار تاریخ بشوند.
·
عبدالکریم از این نظر با آخوند ها
کمترین تفاوتی ندارد، که آسمان و ریسمان را به هم می بافد تا جفنگ اندیشه ایده
ئولوژیکی خود را به طریق و ترفندی به اثبات رساند:
1
در
فلسفه می بینید ۲۰ سال از عمر مکتبی نگذشته رخت بر می بندد
و
در گرد و غبار تاریخ نهان می شود
و
مکاتب جدید از راه می رسند
تا
دوباره آنها هم رهسپار تاریخ بشوند.
·
فلسفه علمی (ماتریالیسم دیالک تیکی،
ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی) پس از تشکیل رو به توسعه و
تکامل پیگیر رفته است و روز به روز غنی تر و دقیق تر گشته است و می شود.
·
در این حدود 170 سال که از عمر آن می
گذرد، نه تنها از «رخت بر بستن هر بیست ساله» مورد نظر عبدالکریم و شرکاء خبری
نیست، بلکه بشریت شاهد گسترش پیگیر و حاصلخیز آن و تشکیل رشته های علمی مربوطه
مثلا جامعه شناسی مارکسیستی، روانشناسی مارکسیستی، اونتولوژی مارکسیستی، آنتروپولوژی
مارکسیستی و غیره است.
·
ضمنا نباید فراموش کرد که توسعه و
گسترش فلسفه علمی تحت سخت ترین شرایط و زیر فشار کمرشکن طبقه حاکمه امپریالیستی و
ارتجاع رنگارنگ جهانی صورت می گیرد.
2
در
فلسفه می بینید ۲۰ سال از عمر مکتبی نگذشته رخت بر می بندد
و
در گرد و غبار تاریخ نهان می شود
و
مکاتب جدید از راه می رسند
تا
دوباره آنها هم رهسپار تاریخ بشوند.
·
ادعای عبدالکریم البته در مورد مکاتب
فلسفی قلابی امپریالیستی درست است.
·
این مکاتب اما نه فلسفه به معنی
علمی کلمه، بلکه فلسفه نما هستند.
·
این مکاتب فلسفی قلابی برای اشاعه
تشتت فکری بنا بر ضرورت های ایده ئولوژیکی امپریالیسم پدید آورده می شوند و بعد،
پس از در آمدن گندشان با مکاتب فلسفی قلابی دیگری جایگزین می شوند.
·
همه این مکاتب فلسفی را می توان
جفنگفلسفه نام داد.
·
این مکاتب فقط به درد استحمار
جهانی می خورند.
·
همه این مکاتب در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری حتی الامکان نقد شده اند و نقد خواهند شد.
3
·
ترفند آخوندیستی عبدالکریم اما جا
زدن ورشکست مکاتب فلسفی امپریالیستی به عنوان مرگ فلسفه بطور کلی است.
·
نیت عبدالکریم و ارتجاع جهانی از
اعلام مرگ فلسفه (خرد اندیشنده)، باز کردن در و پنجره به روی حقیقت عینی ستیزی، فلسفه
ستیزی و خردستیزی (ایراسیونالیسم) است.
·
از نتیجه گیری بعدی عبدالکریم دست
او رو می شود:
4
و
بر این قرار
اساسا
این که کسی با قطعیت تمام بگوید که
حق
فقط همین است و باطل فقط آن است،
چنین
چیزی در اندیشه جدید و مخصوصا در لیبرالیسم جایگاهی ندارد.
·
پس از بافتن آسمان به ریسمان عبدالکریم
به استحمار خواننده و شنونده خود دست می زند:
الف
·
حالا که مکاتب فلسفی قلابی طبقه
حاکمه امپریالیستی مرتب می آیند و می روند، پس حقیقت عینی وجود ندارد.
ب
·
پس تمیز حقیقت از دروغ امکان
ناپذیر است.
ت
·
پس پلورالیسم (کثرت) حقیقت وجود دارد.
·
این همان تئوری امپریالیستی است که
در فیلم ژاپنی موسوم به «حقیقت» تبلیغ شده و می شود:
پ
·
نتیجه اینکه هر کسی، حقیقت خاص خود
را دارد.
·
بدین طریق حقیقت هم بسان وسایل تولید،
پریواتیزه (شخصی) می شود.
ث
·
بدین طریق و با این ترفند ایده
ئولوژیکی، حقیقت عینیت خود را از دست می دهد و سوبژکتیو، دلبخواهی و هر کی ـ هرکی می شود.
ج
·
بدین طریق و با این ترفند ایده
ئولوژیکی ـ امپریالیستی، حقیقت عامیت خود را هم از دست می دهد.
ح
·
پراگماتیسم ویلیام جیمز امریکائی
هم در خطوط کلی اش، همین جفنگ عبدالکریم را تبلیغ کرده است:
·
حقیقت آن چیزی است که برای فرد
معینی سودمند باشد.
·
بنا بر این حقیقتتئوری پراگماتیستی،
هر خرافه و هر جفنگ به شرط مفید بودن برای کسی، به درجه حقیقت ارتقا می یابد.
·
با این حقیقتتئوری قلابی است که
جنگ های استعماری امپریالیسم توجیه تئوریکی می شوند.
5
و
بر این قرار
اساسا
این که کسی با قطعیت تمام بگوید که حق فقط همین است
و باطل فقط آن است، چنین چیزی در اندیشه جدید و
مخصوصا در لیبرالیسم جایگاهی ندارد.
·
شیادی و شعبده بازی عبدالکریم این
است که ایده ئولوژی امپریالیسم را به عنوان «اندیشه جدید» و مخصوصا «لیبرالیسم» به
خورد خواننده و شنونده معصوم و مظلوم می دهد تا بعد نتیجه نهائی و مطلوب خود را بگیرد:
درحالی
که مارکسیسم اتفاقا با جزم و یقین پیوند ناگسستنی دارد.
·
وقتی از به هم بافتن آسمان و
ریسمان سخن می رود به همین دلیل است:
·
از سوئی تداوم و توسعه و تکامل همه
جانبه و خلاق فلسفه علمی (ماتریالیسم دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت
مارکسیستی ـ لنینیستی) مسکوت گذاشته می شود و نادیده گرفته می شود و از سوی دیگر آمد
و رفت مکاتب فلسفی امپریالیستی و قلابی به حساب مرگ فلسفه گذاشته می شود و ضمنا از
تداوم و توسعه فلسفه علمی، دلیل کشکی و دلبخواهی بر دگماتیسم مارکسیسم اختراع می
شود.
·
تا بعد میان مارکسیسم و مذهب علامت
تساوی گذاشته شود و لیبرالیسم قلابی و توخالی به عنوان بدیل هر دو مکتب جزمگرا از
دید عبدالکریم عرضه شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر