محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
با سپاس از
مسعود
لبم،
به خنده شادی نشانِ خویش
شکفت
گرفت دستم و
بر خاک ریخت آب نیاز.
·
معنی تحت اللفظی:
·
غنچه لبم را با
نشاندن خنده شادی بر آن، شکوفا کرد.
·
دستم را گرفت و آب نیازم را بر خاک ریخت.
1
·
فعل «شکفتن» اصولا فعلی لازم است و نه متعدی.
·
یعنی بی نیاز از مفعول است:
·
مثل فعل «آمدن»
·
حسن آمد.
·
لبم به خنده شکفت.
2
·
محمد زهری اما ـ با
توجه به جمله بعدی (گرفت دستم و بر خاک ریخت، آب نیاز) ـ احتمالا شکفت را به مثابه
فعل متعدی به کار می برد:
·
امید رفته ی بازگشته، با نشاندن خنده ی شادی بر غنچه بسته لب شاعر، آن
را شکوفا می سازد.
·
در غیر این صورت باید بی اعتنا به پیوند منطقی دو جمله این بند شعر، گفت که
غنچه لب شاعر با خنده مبتنی بر نشان شادی اش شکفته می شود.
3
لبم،
به خنده شادی نشانِ خویش
شکفت
گرفت دستم و
بر خاک ریخت آب نیاز.
·
امید رفته ی
بازگشته در آن واحد به دو کار دست می زند:
الف
لبم،
به خنده شادی نشانِ خویش
شکفت
·
او شادی مهجور را
به شاعر و یا راوی شعر بر می گرداند.
·
این بدان معنی است که امید رفته ی بازگشته، علاوه بر حامل آرامش
خاطر بودن، حامل شادی نیز است.
·
دیالک تیک عجیبی
زندگی توده و توده ای را در می نوردد:
·
امیدی که دست راوی را می گیرد و به راه رفته می کشاند تا «کار ناتمام را کند،
تمام» (سیاوش کسرائی)، هم آرامش بر باد رفته را به خاطر او برمی
گرداند و هم خنده شادی را بر لب او می نشاند و غنچه بسته لب های او را به خنده وامی
کند.
ب
گرفت دستم و
بر خاک ریخت آب نیاز.
·
او ضمنا دست شاعر
را می گیرد و کاسه آب نیاز را که در دست او بوده، به زمین می ریزد.
·
تصور و تصویر تبیین یافته در این جمله این بند شعر، هم بلحاظ فرم
فوق العاده زیبا ست و هم به لحاظ معنا، غنی و غول آسا ست:
4
گرفت دستم و
بر خاک ریخت آب نیاز.
·
نیاز یکی از
مقولات فلسفی ـ استه تیکی ـ هنری محمد زهری است که در دیالک تیک راز و ناز و نیاز
تبیین می یابد و باید در روند تحلیل اشعار او مورد بررسی قرار گیرد.
·
نیاز به احتمال قوی، بر تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» (یکی
از کشفیات بسیار مهم مارکس) بنا شده است.
·
مهمتر از همه در
این جمله ی این بند شعر، دیالک تیک گرفتن و ریختن است:
·
امید رفته ی باز آمده، دست راوی را می گیرد و بعد آب نیاز او را بر
خاک می ریزد.
·
شاعر بدین طریق، میان همدستی و رفع نیاز، رابطه علی برقرار می
سازد.
·
این اما به چه معنی است؟
5
گرفت دستم و
بر خاک ریخت آب نیاز.
·
این اولا بدان
معنی است که امید و طی مجدد راه مانده، هم به آرامش روحی و روانی آدمی منجر می شود
و هم زندگی او را از شادی و خشنودی سرشار و خود او را بی نیاز می سازد.
6
گرفت دستم و
بر خاک ریخت آب نیاز.
·
این ثانیا بدان
معنی است که ارضای نیازهای فردی فقط به طرز کلکتیو (دسته جمعی) قابل وصول است:
·
برای حل مسائل اجتماعی
فقط نمی توان به اقدامات فردی صرف دل بست.
·
اقدامات فردی
باید بسان جویباری به هم بپیوندند و شط عمل کلکتیو کارساز را تشکیل دهند:
·
به همین دلیل امید باز آمده، نخست دست راوی
را می گیرد و بعد آب نیاز او را بر خاک می ریزد.
·
به قول حریفی:
·
ببرکت سازمان آهنین پرولتری می توان به عرش اعلی حتی هجوم برد و به زیرش کشید.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر