۱۳۹۴ آبان ۵, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (376)


پروفسور دکتر هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم اجتماعی / جامعه شناسی
برگردان شین میم شین
فصل هشتم
بخش پنجم
ایده ئولوژیزه کردن کاپیتالیسم
ماکس وبر

پیشکش
 به
 عبدالحسین نوشین 
(1285 ـ 1350)
  
52
·        روایت می کنند که مارکس، ماکس وبر را ستوده و ضمنا تصحیح کرده است.
·        (تسایتلین، «ایده ئولوژی و توسعه تئوری سوسیولوژیکی»، ص 122)

53
·        همان مارکس اثبات می کند که «راسیونالیزاسیون»، یعنی توسعه نیروهای مولده، به طرز خاصی صورت می گیرد:
·        در قاموس مارکس، توسعه نیروهای مولده بر اساس فرم های اجتماعی مبتنی بر دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده صورت می گیرد و آن را باید به مثابه گشتاوری (ممانی) از سازمان تضمین زندگی انسان ها تلقی کرد که با عمل اجتماعی و عمل «فردی» مربوطه هم تشکیل می شود و هم همزمان حمل می شود.

·        (دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده، فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.

·        مراجعه کنید به  دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای مولده در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        عمل «فردی» و اجتماعی انسان ها هم تشکیل دهنده سازمان تضمین زندگی انسان ها ست و هم حامل آن است.
·        یعنی سازمان تضمین زندگی انسان ها بر دوش عمل «فردی» و اجتماعی حمل می شود.
·        یعنی عمل فردی و اجتماعی انسان ها هم حیات اجتماعی را می سازد و هم بر دوش می کشد و پیش می برد.
·        دیالک تیک سازنده و پیش برنده. مترجم)   

54
·        در قاموس ماکس وبر مسئله وارونه نمودار می گردد.
·        ماکس وبر، به طرز ایدئالیستی ـ فرهنگی و عملی ـ فردی، اعلام می دارد که راسیونالیزاسیون فرهنگی (که بنا بر دینامیک درونی خویش هدایت می شود و ببرکت عمل فردی تحقق می یابد)، خود، چارچوبی است که در آن راسیونالیزاسیون اجتماعی به صورت زیر آشیان می گیرد:
·        اقتصاد کاپیتالیستی و دولت مدرن به مثابه سیستم های عمل هدف ـ راسیونال، شکوفا می شوند و به واسطه راسیونالیزاسیون فرهنگی امکان پذیر می گردند.
·        (هابرمس، «تئوری عمل کومونیکاتیو (مبتنی بر مبادله فکری)»، ص 208)

·        (ماکس وبر دیالک تیک ماده و روح را به شکل دیالک تیک راسیونالیزاسیون اجتماعی و راسیونالیزاسیون فرهنگی بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را وارونه می سازد.
·        چون جهان بینی او ایدئالیستی است.
·        او روح (راسیونالیزاسیون فرهنگی) را بر ماده (راسیونالیزاسیون اجتماعی) مقدم می داند.
·        یعنی در دیالک تیک ماده و روح، نقش تعیین کننده را از آن روح (راسیونالیزاسیون فرهنگی) می داند. مترجم)  

55
·        ماکس وبر با طرح راسیونالیزاسیون غربی خویش، تشکیل و تمایزیابی کاپیتالیسم را به مثابه شکوفائی «جبری ـ سرنوشتی» و همزمان به مثابه اخرین مرحله راسیونالیزاسیون قلمداد می کند:
·        بزعم ماکس وبر، این روند و نتایج آن، اگرچه در وجود محض خود نباید خوب تلقی شوند، ولی باید قبول کرد که آنها، بر اساس مکانیک راسیونالیزاسیون، اجتناب ناپذیرند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر