تحلیلی از
میم حا نجار
2
·
در آیه دوم این جفنگ هرمان هسه سرچشمه
ی معنی و شادی حیات انسان ها عبارت است از عواطف و احساسات آنها.
·
همین و بس.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
·
این باور دیگر هرمان هسه اما به چه
معنی است؟
1
·
این باور هرمان هسه ـ قبل از همه ـ
به معنی داشتن جهان بینی ایدئالیستی است.
·
چرا و به چه دلیل؟
2
·
به این دلیل که هرمان هسه در این
جفنگ، به مسئله اساسی فلسفه، پاسخ (راه حل) ایدئالیستی می دهد.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه رسیده
ایم؟
3
·
مسئله اساسی فلسفه به شرح زیر است:
·
آیا وجود (ماده) مقدم بر شعور (روح) است و یا برعکس؟
·
مراجعه کنید به دیالک تیک ماده و
روح (دیالک تیک وجود و شعور، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی)، ماده (وجود)،
شعور (روح)، مسئله اساسی فلسفه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
·
هرمان هسه در این باور، عواطف و
احساسات را سرچشمه معنی و شادی انسان ها
می داند.
·
این نظر هرمان هسه تا حدی درست
است.
·
عواطف و احساسات حیات آدم ها را
زیبا می سازند.
·
این نظر ولی فقط تا حدی درست است.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
5
·
می توان گفت که در این جفنگ هرمان
هسه، ذراتی از حقیقت وجود دارند.
·
درست به خاطر همین ذرات فریبای
حقیقت دلربا ست که هوش از خلایق ربوده می شود و به تور ایده ئولوژیکی هرمان هسه ها
می افتند.
·
چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه
می رسیم؟
6
·
اولا به این دلیل که عواطف و
احساسات (و کلیه عناصر و عوامل روحی و روانی) ثانوی اند و نه اولین (اولیه.)
·
امتحانش دشوار نیست:
7
·
کسی که گرسنه، تشنه، برهنه، بی
سرپناه، بی پناه باشد، تمام فکر و ذکرش نجات از این محرومیت ها ست.
·
چنین کسی اصلا نمی تواند به یاد
عواطف و احساسات بیفتد.
·
پس از رفع این نیازهای مادی (وجودی)
نوبت به عواطف و احساسات و نیاز های روحی و روانی از قبیل شعر و قصه و فلسفه و عشق
و غیره می رسد.
·
احساس لذت واقعی هم پس از رفع
حوایج مادی به بنی آدم دست می دهد.
·
مثلا پس از رفع تشنگی، گرسنگی، برهنگی،
بی پناهی و بی سرپناهی، لذتی عمیق از درون می جوشد.
·
شادی حاصله از این ارضای نیازهای
مادی حیاتی، ثانوی است.
·
منشاء مادی دارد.
·
سرچشمه این شادی در رفع حوایج مادی
حیاتی است.
8
·
به همین دلیل، ماده بر روح، وجود
بر شعور، وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی تقدم دارد و در دیالک تیک ماده و روح و فرم
های مختلف بسط و تعمیم آن، نقش تعیین کننده از آن ماده، وجود، وجود اجتماعی است.
·
دلیل تق و تلقی «منطق» هرمان هسه هم
در همین وارونه سازی دیالک تیک وجود و شعور است.
·
چون احساسات و عواطف از عناصر
متشکله روح و یا شعور اند.
·
عناصر دیگر روح و یا شعور، مذهب و
ایمان و اخلاق و هنر و استه تیک و عشق و نفرت و مهر و کین و شادی و غم و غیره اند.
9
·
می توان گفت که هرمان هسه دیالک
تیک ماده و روح و یا دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دوئالیسم هستی و احساس و عاطفه
بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن روح (شعور، عاطفه، احساس) جا می
زند.
·
این به معنی مقدم قلمداد کردن روح
بر ماده، شعور بر وجود، احساسات و عواطف بر هستی ما ست.
·
این همان جهان بینی ایدئالیستی
است.
·
این همان جهان بینی مذهبی است.
·
این فرمی از وارونه سازی، وارونه
بینی، وارونه اندیشی و وارونه نمائی است.
·
هرمان هسه بسان آخوند های با و بی
عمامه، روی سرش راه می رود و نه روی دو پایش.
· به همین دلیل همه چیز هستی ما را وارونه می بیند.
·
بدبخت کسانی که به دنبال چنین
کسانی می افتند.
دنبال خر افتادن در شأن بشر نبود.
·
برای خرد اندیشنده، برای خود
اندیشی و برای خود مختاری (استقلال اندیشه و عمل) آلترناتیوی و بدیلی وجود ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر