تحلیلی
از
فریدون
ابراهیمی
آیه 26
سوره
بقره
خداوند
از اين كه
ـ به
موجودات ظاهرا كوچكى ـ
مانند
پشه
و حتى كمتر از آن
مثال بزند شرم نمى كند.
در اين ميان
آنان كه ايمان آورده اند، مى دانند كه آن،
حقيقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها
كه راه كفر را پيموده اند،
(اين
موضوع را بهانه كرده)
مى
گويند:
«منظور
خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»
آرى،
خدا جمع زيادى را با آن گمراه و گروه
بسيارى را هدايت مى كند
ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد.
·
اگر کسی این آیه را با آیه قبلی
مورد مقایسه قرار دهد، به نتایج جالبی دست می یابد:
به
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته
انجام داده اند، بشارت ده كه باغ هايى از بهشت براى آنها ست كه نهرها از زير
درختانش جاري است.
هر
زمان كه ميوهاى از آن، به آنان داده شود، مىگويند:
«اين
همان است كه قبلا به ما روزى داده شده بود.
(ولى
اينها چقدر از آنها بهتر و عاليتر است.)»
و ميوه هايى كه براى آنها آورده مىشود، همه
(از نظر خوبى و زيبايى) يكسانند
و
براى آنان همسرانى پاك و پاكيزه است
و
جاودانه در آن خواهند بود.
1
·
نتیجه اول این است که سوره های قرآن
فاقد انسجام موضوعی اند.
·
یعنی میان آیات آن پیوند منطقی و
معنوی وجود ندارد.
·
در آیه قبلی وعده بهشت داده می شود
و در آیه بعدی به انتقادات مخالفین در زمینه مثال پشه، واکنش نشان داده می شود.
2
·
به همین دلیل منتقدین بورژوائی قرآن
که از تسلیحات فکری علمی و انقلابی محروم اند، به احادیث پناه می برند و به تخریب شخصیت
خود پیامبر می پردازند.
·
در نتیجه به جای بررسی آیات قرآن، به
بررسی اختلافات پیامبر با زنانش و یا اختلافات میان زنانش می پردازند.
3
خداوند
از اين كه
ـ به
موجودات ظاهرا كوچكى ـ
مانند
پشه
و حتى كمتر از آن
مثال بزند شرم نمى كند.
·
این بخش از آیه 26 سوره بقره،
نشاندهنده آن است که منتقدین سطح استدلالی نازل خدا را به نقد کشیده اند.
·
اگر مورد مطروحه بطور مشخص مطرح می
شد، قابل تحلیل مشخص می بود.
·
ولی خدا به کلی گوئی پرداخته است
تا پیروز از چالش فکری بیرون رود.
4
·
از پسیکولوژی حاکم بر این جمله،
موضع ضعف خدا روشن می شود.
·
خدا به «شرم نکردن خود از مثال پشه
و غیره» اشاره می کند.
·
این به معنی خالی بودن چنته ی خدا
از سخن و ضمنا به معنی عقب نشینی او ست.
·
این مسئله در ادامه آیه روشنتر می
شود:
5
آنان
كه ايمان آورده اند، مى دانند
كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان
و
اما آنها كه راه كفر را پيموده اند،
(اين
موضوع را بهانه كرده)
مى
گويند:
«منظور
خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»
·
خدا به جای استدلال منطقی و دفاع
از نظر خود، مخاطب و یا شنونده را مورد طبقه بندی سوبژکتیو قرار می دهد.
·
یعنی به جای پرداختن به اوبژکت (موضوع)
شناخت (سخن خود) به سوبژکت شناخت (مؤمنین و مخالفین) می پردازد:
الف
آنان
كه ايمان آورده اند، مى دانند كه
آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان.
·
هر کس مؤمن باشد، هر سخن خدا را به
سکه نقد می خرد و با حقیقت مطلق یکسان می داند.
1
·
این بدان معنی است که حقیقت نه
عینی، نه اوبژکتیو، بلکه سوبژکتیو است.
·
مثلا سیبیت سیب نه با توجه به خود سیب،
نه با توجه به اوبژکت شناخت، بلکه با توجه به ادعای سوبژکت شناخت مثلا خدا و یا
پیامبر و یا این و آن تعیین می شود.
·
این یعنی سوبژکتیویسم معرفتی.
2
·
بدین طریق، حکم و یا اندیشه واحدی می
تواند بسته به ایمان و کفر افراد، حقیقی و یا باطل قلمداد می شوند.
·
صراحت روشنی در این زمینه در این
بخش آیه هست:
آنان
كه ايمان آورده اند، مى دانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان
·
یعنی ایمان، همان و حقیقی بودن هر
سخن خدا و یا منسوب به خدا، همان.
3
·
وقتی گفته می شود که قرآن، مکتب بد
آموزی فکری است، به همین دلیل است.
·
خدا در این آیه، تیشه بر ریشه خود
اندیشی انسان ها فرود می آورد.
·
خدا کارخانه مغز مؤمنین را تعطیل
می کند تا جزم های ثابت و جامد معینی را به عنوان حقیقت محض جا بزند.
4
·
در نتیجه، مؤمنین کمترین تردیدی حتی
در صحت جزم های جامد به ذهن خود خطور نمی دهند، چه رسد به سنجش صحت و سقم آنها به محک و به مدد تجربه و آزمون و
آزمایش.
5
·
خدا دیالک تیک پراتیک و تئوری را
به شکل دوئالیسم عزم (عمل) و جزم در می آورد و ضمنا وارونه می سازد:
·
جزم در دیالک تیک عزم و جزم (پراتیک
و تئوری)، نقش تعیین کننده کسب می کند.
ب
و
اما آنها كه راه كفر را پيموده اند،
مى
گويند:
«منظور
خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»
· خدا منتقدین را ا به خاطر خود اندیشی
آنها مورد انتقاد قرار می دهد.
· به دلیل پرسندگی آنها مورد انتقاد قرار می دهد.
·
خدا حتی طرح سؤالی را به انسان ها
مجاز نمی دارد.
·
طرح سؤال معصومی مبنی بر اینکه «منظور خداوند از اين مثل چه بوده
است؟»، در قاموس خدا، کفر محض است.
·
جرم نابخشودنی است.
·
اما ادامه اقامه دلیل خدا خواندنی
تر است.
6
آرى،
خدا جمع زيادى را با آن گمراه و گروه
بسيارى را هدايت مى كند
·
خدا در این جمله مدعی آن است که با
مثال زدن پشه ای، دسته ای از مردم را گمراه و دسته دیگر را هدایت می کند.
·
بنابرین خدا ـ به قول خودش ـ دیالک
تیکی از راهنما و چاهنما (گمراه ساز) است.
·
چرا باید خدای رحمان و رحیم به
گمراه سازی مردم کمر بر بندد؟
·
چرا همه مردم را خدای توانا به راه
راست هدایت نمی کند؟
7
ولى
تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد.
·
بنا بر این جمله خدا، با مثال پشه،
فقط فاسقان گمراه می شوند.
·
فاسق اما به چه معنی است؟
8
ولى
تنها فاسقان را با آن گمراه مى سازد.
·
فاسق یعنی گمراه، گناهکار.
·
در این صورت، گمراهان و گناهکاران با
شنیدن مثال پشه، گمراه می شوند.
·
نمی توان با توجه به این جور
استدلالات ضد و نقیض خدا، به منتقدین آن زمان حق نداد.
·
چون مفهوم «گمراه کردن گمراهان»،
اصلا مفهوم نیست.
·
چون مفهوم «گمراه کردن گمراهان»، یاوه
است.
·
بی معنی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر