۱۳۹۴ شهریور ۲۶, پنجشنبه

قرآن کریم از دیدی دیگر (12)


تحلیلی از
فریدون ابراهیمی
  
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ
 قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء
 أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَـكِن لاَّ يَعْلَمُونَ

و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
 مى‏ گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده ‏اند، ايمان بياوريم؟»
 هشدار كه آنان همان سفیهانند، ولى نمى‏ دانند.
        
·        در این آیه ی سوره بقره از تضاد میان مؤمنین و منافقین بیشتر پرده برمی افتد:

1
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
 مى‏گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده ‏اند، ايمان بياوريم؟»
        
·        اکنون معلوم می شود که ادعای آیه زیر درست نبوده است:

و برخى از مردم مى ‏گويند:
«ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده ‏ايم»  

·        منافقین نه اهل تظاهر به ایمان، نه اهل ترفند و مکر و فریب، بلکه اهل انتقاد صریح و روشن هستند.

2
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
 مى‏ گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده ‏اند، ايمان بياوريم؟»

·        منافقین ضمنا نه از موضع ضعف، بلکه از موضع قدرت دست به انتقاد می زنند:
·        آنها علنا و صریحا، مؤمنین به خرافات مذهبی را مشتی سفیه می نامند.

3
و چون به آنان گفته شود:
«همان گونه كه مردم ايمان آوردند، شما هم ايمان بياوريد»
 مى ‏گويند:
«آيا همان گونه كه سفها ايمان آورده ‏اند، ايمان بياوريم؟»

·        منافقین ضمنا بنا بر این آیه، افرادی خود اندیش هستند و حاضر به تقلید کورکورانه از عوام الناس نیستند.

·        سوال، ولی این است که منافقین کذائی و روشنگران علمی و انقلابی کیستند؟

4
هشدار كه آنان، همان سفیهانند، ولى نمى‏ دانند.

·        پیامبر اسلام واقعا آچمز شده و عاجز از رویاروئی فکری با منافقین است.
·        به همین دلیل، همان صفتی را که منافقین به مؤمنین نسبت داده اند، به خودشان نسبت می دهد و مجددا آنها را نادان  می نامد:
·        با این تفاوت صوری که توهین مبتنی بر «بی شعور بودن آنها» را با توهین مبتنی بر «بی علم بودن آنان» (لایشعرون را با لایعلمون) جایگزین می سازد.

5
·        این شیوه برخورد با روشنگری و روشنگران را اکثریت قریب به اتفاق اعضای احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی و مذهبی کشور عه هورا کماکان دارند و حتی آن را توسعه داده اند:
·        نمونه ای از همین برخورد را خیلی از رفقای فیس آبادی به ما کرده اند.
·        یکی از مؤدبانه ترین برخورد عیرانی ها به روشنگران از قرار زیر بوده است.
·        حریف پس از بلاک کردن ما توهین مشابهی را تکرار کرده است:   

الف شیخ

بيشعور تر از ان هستي كه با تو حرفي بزنم.

·        در این عرعر شیخ ما هم از مفهوم «لایشعرون» استفاده شده است.

·        سؤال فقط این است که اگر مؤمنی و یا شیخی حاضر به بحث با منافقی و یا روشنگری نباشند، چه رفتاری باید با او بکند؟

6
و چون با كسانى كه ايمان آورده ‏اند برخورد كنند، مى ‏گويند:
«ايمان آورديم»  
و چون با شيطان هاى خود خلوت كنند، مى‏ گويند:
«در حقيقت ما با شماييم، ما فقط (آنان را) ريشخند مى ‏كنيم.»

·        این دیگر نور علی نور است:
·        کسانی که در آیه قبلی، مؤمنین را مشتی سفیه و ساده لوح نامیده اند، اکنون دو باره به عنوان مشتی متظاهر به ایمان تصویر می شوند.

·        یا خدا باید در عالم حواسپرتی این آیات را فرمولبندی کرده و یا جبرئیل در طول راه از آسمان به زمین، آنها را جعل و تحریف کرده است.
·        چون کسی نمی تواند در آن واحد هم متظاهر و کذاب باشد و هم صریح و صادق.
·        چنین چیزی محال است.

7
و چون با كسانى كه ايمان آورده ‏اند برخورد كنند، مى ‏گويند:
«ايمان آورديم»  
و چون با شياطین خود خلوت كنند، مى‏ گويند:
«در حقيقت ما با شماييم، ما فقط (آنان را) ريشخند مى ‏كنيم.»

·        در این آیه دوئالیسم الله و ابلیس نیز طرح می شود:
·        طرز طرح ابلیس اما چنان است که این تصور پیش می آید، که انگار از دید پیامبر تفاوت عظیمی میان ابلیس مؤمنین و ابلیس منافقین وجود دارد:

و چون با شياطین خود خلوت كنند  

8
·        این آیه در هر صورت حاکی از آن است که پیامبر برای منافقین کذائی، پرونده می سازد:
·        چون بدین طریق، منافقین فرقه ایزوله، خود اندیش، خود مختار و تنها تصور و تصویر نمی شوند.
·        بلکه متحدینی دارند که پیامبر آنها را «شیاطین» خاص منافقین قلمداد می کنند.

·        سؤال ولی این است که منظور پیامبر از «شیاطین» منافقین کیست؟  

9
و چون با كسانى كه ايمان آورده ‏اند برخورد كنند، مى ‏گويند:
«ايمان آورديم»  
و چون با شياطین خود خلوت كنند، مى‏ گويند:
«در حقيقت ما با شماييم، ما فقط (آنان را) ريشخند مى ‏كنيم.»

·        معنی مستور این آیه می تواند این باشد (و در این صورت تناقض منطقی آن رفع می شود)، که منافقین به استهزای مؤمنین ساده لوح (سفیه) می پردازند و وقتی مومنی به ارشاد آنها می پردازد، به طنز می گویند:
·        «حالا که علامه ای چون تو گفت، دوزاری ما هم افتاد و ایمان آوردیم.»

10
خدا (است که)  ريشخندشان مى ‏كند

·        پیامبر با این آیه به مؤمنین قوت قلب می دهد:
·        غمی نیست.
·        چون خدا هم منافقین را مورد استهزاء قرار می دهد.

·        این نوعی تسکین پسیکولوژیکی است.
·        افیون وارگی دین به همین دلایل هم است.

11
خدا (است که)  ريشخند شان مى ‏كند
و به آنان در طغيان شان  مهلت می دهد تا سرگردان شوند.

·        در این آیه، مفهوم «طغیان» به خدمت گرفته می شود.
·        منافقین بدین طریق به عنوان طاغی بر ضد خدا تصور و تصویر می شوند.
·        همه صفاتی که در این آیات به منافقین داده می شوند، حاکی از عظمت آنها هستند.
·        در این آیات هراس پیامبر از روشنگری و روشنگران آشکار می گردد.

·        این طرز استدلال که «خدا مهلت شان می دهد تا در برهوت گمراهی سرگردان بمانند»، نشانه همین ضعف پیامبر و حواریون در مقابل منافقین است.  

12

همين كسانند كه گمراهى را به (بهاى)  هدايت خريدند،
 در نتيجه داد و ستد شان سودی به بار نياورد و هدايت ‏يافته نبودند.

·        در این آیه تلاش به عمل می آید تا گمراهی منافقین به نحوی از انحاء، توضیح داده شود:
·        مسلم این است که منافقین در بازار زندگی مغبون گشته اند:
·        آنها به جای خرید متاع «هدایت»، متاع «ضلالت» را خریده اند.

·        می توان گفت که پیامبر در این آیه، دیالک تیک داد و ستد را به شکل دوئالیسم هدایت و ضلالت بسط و تعمیم می دهد و تحریف و تخریب می کند.

·        این آیه حاوی توهین پوشیده و مستور دیگری است:
·        منافقین به دلیل خریت، متاع هدایت را نخریده اند و به عوض آن متاع ضلالت را خریده اند.
·        در نتیجه به جای تبعیت و اطاعت، به طغیان مبادرت ورزیده اند.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر