۱۳۹۴ شهریور ۸, یکشنبه

سیری در سخنان گوهر مراد (8)

گوهر مراد و جلال و سران فدائی

مصاحبه ی ضیاء صدقی با
غلامحسین ساعدی
 (فروردین 1363) 
تحلیلی از
یدالله سلطانپور

بیوگرافی
ادامه

و خود من بعدها احساس گناه وحشتناکی کردم
برای اینکه ماها را می ریختند توی خیابان و ما بچه ها می رفتیم
داد می زدیم
مثلاً «مرگ بر مصدق»،
«مصدق عامل امپریالیسم»
و از این مزخرفات می گفتیم.

·        این سخنان گوهر مراد به چه معنی اند؟

1
و خود من بعدها احساس گناه وحشتناکی کردم

·        این سخنان گوهر مراد، نوعی توبه نامه است.
·        نوعی اعتراف به معاصی خویش به عنوان کودکی که هنوز ریش در نیاورده است.
·        گوهر مراد را باید به عنوان مراد توابین داوطلب محسوب داشت.

2
و خود من بعدها احساس گناه وحشتناکی کردم
برای اینکه ماها را می ریختند توی خیابان و ما بچه ها می رفتیم
داد می زدیم
مثلاً «مرگ بر مصدق»،
«مصدق عامل امپریالیسم»
و از این مزخرفات می گفتیم.

·        این توبه نامه گوهر مراد  که مطلقا داوطلبانه و بدون شکنجه و شلاق و تهدید و توهین صورت می گیرد، نه به معنی انتقاد از خود و خودی، بلکه به معنی تنفر از خود و خودی است.
·        به معنی تخریب خود و خودی است.
·        به معنی خودستیزی است.
·        فرمی از مازوخیسم است.

3
و خود من بعدها احساس گناه وحشتناکی کردم
برای اینکه ماها را می ریختند توی خیابان و ما بچه ها می رفتیم
داد می زدیم
مثلاً «مرگ بر مصدق»،
«مصدق عامل امپریالیسم»
و از این مزخرفات می گفتیم.

·        گوهر مراد در سنت جلال آل احمد و احمد شاملو، خود را به دلیل نوجوانی تبرئه می کند، تا مدافعان خود مختاری ملی را، فرقه دموکرات آذربایجان را محکوم کند و به مثابه مشتی کلاش عوامفریب جا بزند.
·        گوهر مراد اصلا عین خیالش نیست که همین مصدق همین فرقه دموکرات آذربایجان را برسمیت نمی شناسد و مجبور به فعالیت زیر زمینی اش می کند.
·        اینکه هنوز چیزی نیست.  

4
·        گوهر مراد به ترکیب کابینه مصدق که بخش اعظم اعضای آن از مرتجع ترین فئودال ها تشکیل یافته و نتیجتا حزب توده را و فرقه دموکرات آذربایجان را به مخالفت واداشته، حتی اشاره ای نمی کند.
·        او پس از گذشت ربع قرن، دیگر کودک نیست و می تواند اندکی به هر مصیبتی بخواند و بشنود و بیندیشد.

5
·        ضمنا مصدق در مقایسه با شخصیت های فرقه دموکرات آذربایجان بلحاظ خاستگاه و پایگاه طبقاتی، اصلا مترقی نیست.
·        مصدق در بهترین حالت و بطور فرمال، نماینده بورژوازی لیبرال متمایل به اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی بوده است.
·        بورژوازی از اواخر قرن 19 و بویژه در قرن بیستم، دیگر نه لیبرال است، نه ضد فئودالی است، نه ضد روحانی است، نه ضد مذهبی و نه حتی مترقی.
·        این بورژوازی را بورژوازی واپسین می نامند که تا مغز استخوان ارتجاعی است.
·        این بورژوازی متحد ارگانیک اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و مذهب و کلیسا و کنیسه و مسجد و منبر و محراب است.
·        این بورژوازی اکنون حتی متحد فوندامنتالیسم از هر نوع است.
·        پرچم لیبرالیسم را، پرچم برنامه ای بورژوائی آغازین مترقی را، پرچم شعارهای کلاسیک «آزادی ـ برابری ـ برادری» را  دیری است که پرولتاریا بدوش مجروح خود می کشد.

6
و خود من بعدها احساس گناه وحشتناکی کردم
برای اینکه ماها را می ریختند توی خیابان و ما بچه ها می رفتیم
داد می زدیم
مثلاً «مرگ بر مصدق»،
«مصدق عامل امپریالیسم»
و از این مزخرفات می گفتیم.

·        گوهر مراد در جو پسیکولوژیکی ئی که ضیاء  صدفی پدید آورده، چنان وانمود می کند که انگار فرقه دموکرات آذربایجان فقط و فقط «بچه ها» را با آب نبات فریب می داده، بسیج می کرده و رهسپار خیابان ها می ساخته تا «مرگ بر مصدق» بگویند.
·        گوهر مراد «سوراخ دعا» را گم کرده است.

7
·        چون کسانی که کودکان مردم را آلت دست ارتجاع فئودالی و فوندامنتالیستی و فاشیستی قرار داده اند، نه حزب توده و نه فرقه دموکرات آذربایجان، بلکه نزدیک ترین «رفقای» جلال آل احمد و احمد شاملو و گوهر مراد بوده اند.
·        فدائیان کذائی و مجاهدین فضائی بوده اند.
·        گوهر مراد می تواند نظری به رهنمودهای اشرف دهقانی در لندن بیندازد و ببیند که چه کسانی کودکان کودکستان ها را مسموم و مسلح می کنند و زمینه را برای صعود فوندامنتالیسم و فاشیسم به قله های قدرت هموار می سازند.

8
بعدها من برای جبران این قضیه بود
که حتی درست بعد از همین کاتاستروف سال 1357
وقتی به من پیشنهاد کردند
من حاضر شدم که بنشینم و مقدمه های مفصل بر نطق های دکتر مصدق
بنویسم که آلبوم اولش درآمد.

·        ما باید این نطق های مصدق را مورد تأمل و تحلیل قرار دهیم و ببینیم که چه محتوائی دارند.
·        ولی مقدمه نویسی برای سخنرانی های عوامل طبقه حاکمه و بورژوازی هنر نیست.
·        هنر دفاع از منافع استراتژیکی توده ها ست.
·        هنر دفاع از احزاب و فرقه های طرفدار توده ها ست.
·        هنر انتشار سخنرانی های پیشه وری و دیگر سران سلحشور فرقه دموکرات آذربایجان است.
·        هنر پاسداری و حمایت از میراث نظری و عملی گرانبهای حزب توده است.
·        امروزه پس از روی کار آوردن اجامر فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی و اشاعه تمامکشوری ایده ئولوژی فاشیستی، همه از دم، سنگ مصدق به سینه می زنند تا به صورت سیاه خویش رنگی به درد بخور ببخشند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر