۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

دین و یا مذهب به مثابه اوتوپی (5)


دکتر ورنر سپمن
دفاتر مارکسیستی نوامبر 2010
برگردان شین میم شین   

2
بخش دوم
 ادامه

1
·        مارکس نخست از دین و یا مذهب به عنوان جهان آگاهی وارونه  با فونکسیون روزمره سخن می گوید:
·        «دین و یا مذهب تئوری عام این جهان انسانی است.
·        دین و یا مذهب جمعبندی دایرة المعارفی این جهان انسانی است.»

2
·        این رابطه دنیوی خاص مذهب، اما بنظر مارکس، حاوی «تکمیل سرور آمیز این جهان انسانی است.»

3
·        مارکس در این حقیقت امر، برای دین و یا مذهب نه فقط فونکسیون  «اعتراض بر ضد ذلت واقعی» قائل می شود، بلکه علاوه بر آن، آن را بیانگر «قوت قلبی جهان بی قلب» و «روح شرایط بی روح» تلقی می کند.

4
·        دین و یا مذهب ببرکت همین توانائی اش، «آه موجود ستمدیده و مظلوم» می گردد.

5
·        هدف مارکس در وهله اول، بی تردید عبارت است از افشای دین و یا مذهب بمثابه وسیله حاکمیت:
·        به همین دلیل مارکس، از انتقاد از آسمان به سوی انتقاد از مناسبات زمینی سمتگیری می کند.

6
·        دو مرحله بنیادی انتقاد مارکس از دین و یا مذهب از این قرارند.

7
·        در این دو مرحله انتقاد مارکس از دین و یا مذهب، انتقاد از ایدئولوژی به انتقاد از حاکمیت پیوند داده می شود.

8
·        اما بر اساس این مسئله این سؤال پیش می آید که چرا انسان ها این ساخت ایدئولوژیکی را بازتولید می کنند؟

9
·        مارکس بنابرین، واکنش مذهبی را نه فقط به مثابه اطاعت و تسلیم، بلکه علاوه بر آن، بمثابه فرم مخدوش و از خودبیگانه ی مناسبت جهانی فعال، تلقی می کند که حاوی نیروی منفجره ذاتی است.

10
·        هر دو طرف تلقی مارکس وحدت دیالک تیکی با هم تشکیل می دهند.
·        یکی بدون دیگری میسر نمی شود:
·        بیان حال خویش را نمی توان از اطاعت و تسلیم جدا ساخت و لذا برخورد سوبژکت ـ تئوریکی به شعور مذهبی را نمی توان از انتقاد از حاکمیت جدا کرد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر