پروفسور
دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم
برگردان
شین میم شین
پیشکش
به
عبدالصمد
کامبخش
( ۱۲۸۲
ـ ۱۳۵۰ )
بخش
نهم
ماتریالیسم و دیالک تیک از زمان لنین.
نقد ماتریالیسم به مثابه نقد مارکسیسم
23
·
«فلسفه پراتیک» آنتونیو گرامشی، سندی تاریخی
بر ضد تلاشی است که سودای جا زدن ماتریالیسم مکانیکی به عنوان کل مارکسیسم را در
سر داشته است.
24
·
در این درک بوده که در اواسط سال
های 30 قرن بیستم، علمای آنتی فاشیست زیر در فرانسه، «علم را در پرتو مارکسیسم» در
بوته آزمون قرار می دهند و در ماتریالیسم دیالک تیکی، شرط پیشرفت شناخت «علوم
شوروی» را می بینند:
الف
·
هنری والون
ب
·
مارسل پرنا
ت
·
جورج فریدمن
پ
·
پل لابره و غیره
25
·
مراجعه کنید به
·
(پل لابره، «ماتریالیسم دیالک تیکی و علوم»
در «علم در پرتو مارکسیسم»، تلاش هائی در زمینه سطح توسعه ریاضیات، فیزیک، ستاره
شناسی، فن و صنعت، بیولوژی، فیزیولوژی، فلسفه، زبان، پژوهش و تاریخ پژوهی، متد
دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی.
·
با مقدمه ای از هنری والون.
·
زوریخ، 1937)
26
·
شکست فاشیسم در سال 1945، برای
توسعه مسئله ماتریالیسم، مقطعی پارادوکسی بوده است:
الف
·
از سوئی بحث غیرپرولتری و غیر
کمونیستی راجع به ماتریالیسم قبل از سال 1945، مدافعان قاطع و سرسخت تئوری
ماتریالیستی را به خود می بیند.
ب
·
از سوی دیگر، پس از سال 1945، یعنی
پس از شکست فاشیسم، نقد ماتریالیسم به عنوان جانشینی برای نقد مارکسیسم وارد صحنه
جهان می شود:
1
ژان- پل سارتر (1905 ـ 1980)
فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان نویس، نمایش نامه نویس و منتقد فرانسوی
در سال 1946،
ژان پل سارتر در اثری تحت عنوان «ماتریالیسم و انقلاب»، خرافه مخربی را مطرح می
سازد که بنا بر آن، «مارکس بر فراز نئو مارکسیسم استالینیستی»، کسب اعتبار می کند.
·
(ژان پل سارتر، «ماتریالیسم و انقلاب»، در
شرایط. مجموعه مقالات. 1965، ص 247)
·
سارتر می نویسد:
الف
·
«اگر ماتریالیست مدعی داشتن یقین بر قوانین
اساسی خویش است، پس یقین او، فقط می تواند از الهام و یا از تأملات ماورای تجربی
کسب شده باشد.
·
یعنی از گمانورزی هائی که خود او
آنها را مورد لعن و نفرین قرار می دهد.
ب
·
من هم اکنون متوجه می شوم که
ماتریالیسم، متافیزیکی است که نقاب پوزیتیویسم بر سر کشیده است.
·
متافیزیکی که خود را تار و مار می
سازد.
·
چون، متافیزیک را اصولا به گور می
سپارد و بدین طریق، هر بنیان لازم برای دعاوی خود را به تاراج می برد.»
·
(همانجا، ص 249)
2
·
ژان پل سارتر بر ضد انگلس اعلام می
دارد:
·
«معلوم شده که اندیشه تاریخ طبیعت، بی معنی
است.
·
مشخصه تاریخ، نه تغییر صرف و نه
تأثیر ساده و مستقیم ماضی، بلکه بیشتر، قبول عمدی دو باره ی ماضی توسط مضارع است:
·
بنابرین، فقط تاریخ انسانی می
تواند وجود داشته باشد.»
·
(همانجا، ص 253)
·
(این بدان معنی است که از دید ژان پل سارتر،
طبیعت فاقد تاریخ است. مترجم)
3
·
ژان پل سارتر اعلام می دارد:
الف
·
«ماتریالیسم ایراسیونال (ضد عقلی) است.
ب
·
«ماتریالیسم را به همان سان باید زیر پا نهاد
(لگدمال کرد)، که مذهب را.
ت
·
من دلم می خواهد که ماتریالیسم را
ذهنیت کسانی محسوب دارم که از ذهنیت خود شرم دارند.»
·
(همانجا، ص 261)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر