۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (320)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

پیشکش
 به
 عبدالصمد کامبخش و احسان طبری
  (  ۱۲۸۲ ـ ۱۳۵۰ )  

بخش نهم
 ماتریالیسم و دیالک تیک از زمان لنین.
 نقد ماتریالیسم به مثابه نقد مارکسیسم

·        سوسیالیسم علمی و فلسفه مارکسیستی که بطور منطقی با توسعه ی لنینی دیالک تیک ماتریالیستی پیوند دارند، با اشاره پوله میکی (مبتنی بر مجادله) بر بوخارین مخدوش نگشته است.

1
 گئورگ لوکاچ (1885 ـ 1971)
فیلسوف، منتقد ادبی مجارستانی
آثار او:
تاریخ و شعور طبقاتی
روح و فرم
تئوری رمان
اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم
تخریب خرد
اونتولوژی و مارکس
استه تیک

·        اما انتقاد گئورگ لوکاچ در اثرش تحت عنوان «تاریخ و شعور طبقاتی» (1923) و انتقاد کارل کورش در اثرش تحت عنوان «مارکسیسم و فلسفه» (1931) از گرایشات مبتنی بر مبتذل (ساده لوحانه) سازی و مکانیزاسیون (مکانیکی کردن) دیالک تیک ماتریالیستی تا آنجا که در رابطه با جریایاتی بوده اند که توسط کائوتسکی، بوگدانوف و بوخارین نمایندگی می شدند، حقانیت نسبی داشته اند.

2

کارل کورش (1886 ـ 1961)
از نمایندگان رویزیونیسم و آنتی مارکسیسم آلمانی
متکی بر نئوهگلیانیسم

·        آماج انتقاد گئورگ لوکاچ و کارل کورش اما از قضا کسانی بوده اند که این مبتذل سازی و مکانیزاسیون دیالک تیک ماتریالیستی را به نقد کشیده اند.

3
·        آماج انتقاد گئورگ لوکاچ و کارل کورش، فریدریش انگلس و ولادیمیر لنین بوده اند. 

4
·        گئورگ لوکاچ در مطلبی تحت عنوان «مارکسیسم ارتدوکس چیست؟» در اثرش تحت عنوان «تاریخ و شعور طبقاتی»، خطاهای زیر را مرتکب شده است:

الف
·        اولا «مارکسیسم دیالک تیکی» کذائی را در «اسلوب پژوهشی صحیح» خلاصه کرده است.
·        (گئورگ لوکاچ، «تاریخ و شعور طبقاتی»، 1923، ص 13)

ب
·        ثانیا این اسلوب را بر «واقعیت تاریخی ـ اجتماعی» محدود ساخته است.

ت
·        ثالثا اعلام داشته که انگلس به سبب «سوء تفاهم هائی، به پیروی از هگل» این اسلوب را به «شناخت طبیعت» نیز بسط داده است و فقدان «تعین های تعیین کننده ی دیالک تیک در شناخت طبیعت» را نادیده است.
·        (همانجا، ص 17)     

5
·        گئورگ لوکاچ، در مطلبی تحت عنوان «چیز واره گشتن و شعور پرولتاریا» از مفهوم «تصویر» انگلس فاصله گرفته است.
·        برای اینکه بزعم لوکاچ در این مفهوم، «به دوئالیته غلبه ناپذیر تفکر و وجود، شعور و واقعیت، بطور نظری عینیت بخشیده می شود.»
·        (همانجا، ص 219)   

6
·        نقد لوکاچ از ماتریالیسم فقط از عوضی گرفتن دیالک تیک ماتریالیستی با رویزیون ناتورالیستی در ماتریالیسم تاریخی  (که بدرستی نقد کرده است)، نشئت نمی گیرد.
·        بلکه ناشی از هگلیانیسم نیندیشیده است:

الف
·        لوکاچ ضمن به کوچه علی چپ زدن خود، حکم زیر از مارکس را بد نقل می کند:
·        مارکس می گوید:
·        مقوله ها «فرم های وجودی اند، تعین های وجودی اند.»
·        لوکاچ می نویسد:
·        مارکس گفته:
·        مقوله ها «شرایط وجودی اند.»
·        (همانجا، ص 17)   

ب
·        درست ـ قبل از همه ـ بسان تز فلسفه یکسانی (هویتی)، مبنی بر اینکه ماتریالیسم تاریخی، یعنی «خودشناسی جامعه کاپیتالیستی»، بطور انتزاعی، «جامعه عبارت است از اوبژکت شناخت.»
·        (همانجا، ص 253)  

·        در رابطه با نقد نظرات گئورگ لوکاچ، مراجعه کنید به اروایلر، «لوکاچ. دیالک تیک میان ایدئالیسم و پرولتاریا» که ضمنا حاوی مقالاتی از ولفگانگ آبندروت است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر