پروفسور
دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم
برگردان
شین میم شین
پیشکش
به
عبدالصمد
کامبخش و احسان طبری
( ۱۲۸۲
ـ ۱۳۵۰ )
بخش
نهم
ماتریالیسم و دیالک تیک از زمان لنین.
نقد ماتریالیسم به مثابه نقد مارکسیسم
·
سوسیالیسم علمی و فلسفه مارکسیستی
که بطور منطقی با توسعه ی لنینی دیالک تیک ماتریالیستی پیوند دارند، با اشاره پوله
میکی (مبتنی بر مجادله) بر بوخارین مخدوش نگشته است.
1
گئورگ لوکاچ (1885 ـ 1971)
فیلسوف، منتقد ادبی مجارستانی
آثار او:
تاریخ و شعور طبقاتی
روح و فرم
تئوری رمان
اگزیستانسیالیسم و مارکسیسم
تخریب خرد
اونتولوژی و مارکس
استه تیک
·
اما انتقاد گئورگ لوکاچ در اثرش
تحت عنوان «تاریخ و شعور طبقاتی» (1923) و انتقاد کارل کورش در اثرش تحت عنوان
«مارکسیسم و فلسفه» (1931) از گرایشات مبتنی بر مبتذل (ساده لوحانه) سازی و
مکانیزاسیون (مکانیکی کردن) دیالک تیک ماتریالیستی تا آنجا که در رابطه با
جریایاتی بوده اند که توسط کائوتسکی، بوگدانوف و بوخارین نمایندگی می شدند، حقانیت
نسبی داشته اند.
2
کارل کورش (1886 ـ 1961)
از نمایندگان رویزیونیسم و آنتی مارکسیسم آلمانی
متکی بر نئوهگلیانیسم
·
آماج انتقاد گئورگ لوکاچ و کارل
کورش اما از قضا کسانی بوده اند که این مبتذل سازی و مکانیزاسیون دیالک تیک
ماتریالیستی را به نقد کشیده اند.
3
·
آماج انتقاد گئورگ لوکاچ و کارل
کورش، فریدریش انگلس و ولادیمیر لنین بوده اند.
4
·
گئورگ لوکاچ در مطلبی تحت عنوان
«مارکسیسم ارتدوکس چیست؟» در اثرش تحت عنوان «تاریخ و شعور طبقاتی»، خطاهای زیر را
مرتکب شده است:
الف
·
اولا «مارکسیسم دیالک تیکی» کذائی
را در «اسلوب پژوهشی صحیح» خلاصه کرده است.
·
(گئورگ لوکاچ، «تاریخ و شعور طبقاتی»، 1923،
ص 13)
ب
·
ثانیا این اسلوب را بر «واقعیت
تاریخی ـ اجتماعی» محدود ساخته است.
ت
·
ثالثا اعلام داشته که انگلس به سبب
«سوء تفاهم هائی، به پیروی از هگل» این اسلوب را به «شناخت طبیعت» نیز بسط داده
است و فقدان «تعین های تعیین کننده ی دیالک تیک در شناخت طبیعت» را نادیده است.
·
(همانجا، ص 17)
5
·
گئورگ لوکاچ، در مطلبی تحت عنوان
«چیز واره گشتن و شعور پرولتاریا» از مفهوم «تصویر» انگلس فاصله گرفته است.
·
برای اینکه بزعم لوکاچ در این
مفهوم، «به دوئالیته غلبه ناپذیر تفکر و وجود، شعور و واقعیت، بطور نظری عینیت
بخشیده می شود.»
·
(همانجا، ص 219)
6
·
نقد لوکاچ از ماتریالیسم فقط از
عوضی گرفتن دیالک تیک ماتریالیستی با رویزیون ناتورالیستی در ماتریالیسم
تاریخی (که بدرستی نقد کرده است)، نشئت
نمی گیرد.
·
بلکه ناشی از هگلیانیسم نیندیشیده
است:
الف
·
لوکاچ ضمن به کوچه علی چپ زدن خود،
حکم زیر از مارکس را بد نقل می کند:
·
مارکس می گوید:
·
مقوله ها «فرم های وجودی اند، تعین
های وجودی اند.»
·
لوکاچ می نویسد:
·
مارکس گفته:
·
مقوله ها «شرایط وجودی اند.»
·
(همانجا، ص 17)
ب
·
درست ـ قبل از همه ـ بسان تز فلسفه
یکسانی (هویتی)، مبنی بر اینکه ماتریالیسم تاریخی، یعنی «خودشناسی جامعه
کاپیتالیستی»، بطور انتزاعی، «جامعه عبارت است از اوبژکت شناخت.»
·
(همانجا، ص 253)
·
در رابطه با نقد نظرات گئورگ لوکاچ،
مراجعه کنید به اروایلر، «لوکاچ. دیالک تیک میان ایدئالیسم و پرولتاریا» که ضمنا
حاوی مقالاتی از ولفگانگ آبندروت است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر