محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
باغی بودم.
باغی با فرشی از گل،
پر بار.
اینک خاکی هستم، خوار.
این را از تو دارم
از بی تو بودن.
·
معنی تحت اللفظی:
·
بسان باغ پر بار مفروش
از گل بودم.
·
اکنون خاکی خوار هستم.
·
دلیلش غیاب تو ست.
1
باغی بودم.
باغی با فرشی از گل،
پر بار.
اینک خاکی هستم، خوار.
این را از تو دارم
از بی تو بودن.
·
محمد زهری در این بند شعر، دیالک تیک گلخن و باغ (نیما یوشیج) را به شکل دیالک
تیک خاک خوار و باغ پر گل پربار بسط و تعمیم می دهد و بر خلاف نیما، از سقوط غم
انگیز خبر می دهد:
·
سقوط از پله توسعه بالا به نازل ترین پله
ی توسعه ممکنه.
·
این دومین گزارش
تراژیک راوی شعر از غیاب دوست است.
·
غیاب دوست به
تخریب راوی شعر منجر شده است.
2
·
برای درک و تفسیر اشعار شعرای توده و حزب توده باید توده ای بود.
·
در غیر این صورت، فقط می توان بسان کیانوش قربان ـ صدقه وزن و
قافیه و دلنشینی و غیره شعر رفت.
·
اگر مثلا مخاطب راوی شعر را با حزب توده، حاکمیت توده و
یا فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سوسیالیسم جایگزین کنیم، به غنای نظری و معنوی غول
آسای این شعر پی می بریم.
·
تعویق و تأخیر
گذار از حاکمیت اقلیت انگل به حاکمیت توده مولد و زحمتکش زیر پرچم پرولتاریا باغات
پر گل پر بار را در مقیاس جهانی حتی به خاک خوار مبدل می سازد.
2
شهری بودم
شهری با ابری از نور
پر شور
اینک دشتی هستم، کور
این را از تو دارم
از «بی تو» بودن
·
معنی تحت اللفظی:
·
شهر روشن و پر
نور و پر شور بودم.
·
اکنون دشتی کور هستم.
·
دلیل این سقوط، «بی تو» بودن است.
·
این بند شعر بلحاظ غنای تصویری و تخیلی بی نظیر است:
3
شهری بودم
شهری با ابری از نور
·
محمد زهری شاید
برای نخستین بار در جهان، شهری را تصور و تصویر می کند آسمانش ابری است.
·
ولی نه ابر بارانبار، بلکه ابر نوربار.
4
شهری بودم
شهری با ابری از نور
پر شور
·
محمد زهری
بلافاصله بارش نور را با تشکیل شور پیوند می دهد:
·
می توان گفت که او دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک نور و شور بسط و
تعمیم می دهد.
·
این دانش تجربی را محمد زهری احتمالا ببرکت سفر به انگلستان و اقامت در آنجا کسب
کرده است.
·
روشنی و تیرگی هوا در روان آدم ها (شاید هم جانوران) تأثیر مثبت و منفی می
گذارد.
·
با قطع بارش باران و تشکیل رنگین کمان و روشن شدن هوا، شطی از شور و شوق و شادی
در دل آدم ها جاری می شود.
·
شاید سکنه شمال ایران هم همین تجربه پسیکولوژیکی را با وضع هوا داشته باشند.
5
اینک دشتی هستم، کور
·
اصطلاح دشت کور،
اصطلاح غریبی است.
·
درست به همان سان که ابر نور، اصطلاح غریبی
بوده است.
·
کور را معمولا و منطقا به چاه می گویند.
·
شاید به این دلیل که چاه آب به چشم بینا شبیه است.
·
چاه آب چشم دشت و صحرا، کویر و برهوت است.
·
دلیل محمد زهری در تشکیل و کاربست این اصطلاح غیرعادی، احتمالا تشکیل
و کاربست اصطلاح ابر نور در آغاز این بند شعر بوده است.
·
او بدین طریق دیالک تیک خیر و شر را به شکل دیالک تیک ابر نور و دشت کور بسط و
تعمیم می دهد تا از سقوط خویش به دلیل غیاب دوست گزارش دهد.
6
اینک دشتی هستم، کور
این را از تو دارم
از «بی تو» بودن
·
دلیل دیگر این
اصطلاح غیر عادی، شاید این باشد که مخاطب ضمنا فونکسیون چراغ دارد.
·
منبع روشنائی و روشنگری است.
·
غیاب او سبب کوری شاعر می شود.
·
در گیومه قرار دادن «بی تو» این تصور و حدس ما را هم حمایت می کند و هم تأیید:
·
غیاب خورشید روی دوست، خاطر شاعر را و جامعه و جهان را به دشت کور
مبدل می سازد.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفمحمد زهری شاید برای نخستین بار در جهان، شهری را تصور و تصویر می کند که آسمانش ابری است.
· ولی نه ابر بارانبار، بلکه ابر نوربار.