۱۳۹۴ مرداد ۱۲, دوشنبه

سیری در جهان بینی نظامی گنجوی (16)


مسعود بهبودی

پیشکش به شاعر توده و حزب توده
سیاوش کسرائی
ستاینده پیگیر فرهادها

رهی خواهی شدن، کان ره دراز است
به بی ‌برگی مشو، بی ‌برگ و ساز است

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو راه درازی را طی خواهی کرد.
·        برگ به همراه ببر.
·        چون در آن راه، از ساز و برگ اثری نیست.

1
رهی خواهی شدن، کان ره دراز است

·        نظامی انسان را به رهرو تشبیه می کند و زندگی را به راه.
·        او بدین طریق، برای اعضای جامعه مقصدی تعیین می کند.
·        راه در واقع پل پیوند میان مبدأ و مقصد است.
·        باید در روند تحلیل شعر او به مقصد مورد نظر او  پی ببریم.

2
به بی ‌برگی مشو، بی ‌برگ و ساز است

·        نظامی به انسان به مثابه مسافر و یا رهرو توصیه می کند که ساز و برگ سفر به همراه ببرد.
·        منظور او از ساز و برگ سفر توشه راه و وسایل لازم برای دفاع از خود و استراحت و غیره است.
·        نظامی البته می تواند منظور دیگری داشته باشد.

3
به پای جان، توانی شد بر افلاک
رها کن شهر بند خاک بر خاک

·        معنی تحت اللفظی:
·        به پای جان می توانی به آسمان بروی.
·        پس زندان خاک را به خاک وابگذار.

4
به پای جان، توانی شد بر افلاک
رها کن شهر بند خاک بر خاک

·        نظامی در این بیت شعر، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دوئالیسم جسم (شهربند خاک)  و جان بسط و تعمیم می دهد  و برای جان و یا روح هستی مستقل از جسم و یا ماده قایل می شود.
·        این ایده را نظامی از تئولوژی اسلامی گرفته است.
·        در تئولوژی اسلامی دیالک تیک ماده و روح اولا به دوئالیسم ماده و روح تحریف می شود، ثانیا وارونه می شود.
·        آن سان که ماده فانی و ثانوی تصور می شود و روح فنا ناپذیر، ازلی، ابدی و اولین.
·        به همین دلیل دنیای مادی فانی جا زده می شود و دنیای ارواح و یا عقبی ابدی.

5
مگو بر بام گردون چون توان رفت
توان رفت، ار ز خود بیرون توان رفت

·        معنی تحت اللفظی:
·        در امکان معراج انسان به افلاک تردید مکن.
·        چون پیش شرط معراج ترک تن است. 

·        نظامی این ایده را باید از عرفان گرفته باشد.
·        مولوی هم تن را قفس مرغ جان می داند و عملا از دوئالیسم جسم و جان سخن بر لب دارد.
·        اگرچه پایه فلسفی عرفان پانته ئیسم است که میان طبیعت و انسان و خدا فرقی نمی بیند و از وحدت وجود دم می زند.

6
بپرس از عقل دوراندیش گستاخ
که چون شاید شدن بر بام این کاخ

·        معنی تحت اللفظی:
·        از عقل دور اندیش جسور و بی پروا بپرس که چگونه می توان به افلاک رفت.

·        بیچاره عقل.
·        معلوم نیست که منظور نظامی از عقل چیست.
·        ظاهرا همه در حرف مطیع عقل گستاخند.
·        اگرچه در عمل کسی برای عقل اندیشنده تره خرد نمی کند.
·        به همین دلیل شاید بوده که حریفی بر آن بوده که عقل همیشه وجود داشته، ولی نه به معنی حقیقی اش.

7
چنان کز عقل فتوی می ستانی
علم برکش بر این کاخ کیانی

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر فتوای عقل را جامه عمل بپوشانی، می توانی بر این کاخ کیانی پرچم برافرازی.

·        نظامی در این بیت، عقل را به مجتهدی تشبیه می کند که هنرش صدور فتوا ست و با اجرای فتاوی عقل می توان به افلاک رفت.
·        بدین طریق و با این ترفند عقل به جرثومه ای از جنس بن لادن و مظاهری و ملا عمر بدل می شود و فتاوی ایراسیونالیستی و آنتی هومانیستی صادر می کند.

8
خرد شیخ الشیوخ رأی  تو بس
از او پرس آنچه می ‌پرسی نه از کس

·        معنی تحت اللفظی:
·        عقل شیخ الشیوخ اندیشه تو ست.
·        تو هم هر آنچه نمی دانی از عقل بپرس و نه از کس دیگر.

·        گفتنش آسان است، ولی جامه عمل پوشاندن بدان دشوار.
·        شاید نظامی نشانی از شیخ الشیوخ عقل دهد.

9
سخن کز قول آن پیر کهن نیست
بر پیران وبال است آن، سخن نیست

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر سخن از قول عقل نباشد، بزعم پیران چنین چیزی عذاب  است و نه سخن.

·        نظامی در این بیت عقل را به پیر سالخورده تشبیه می کند که منبع تجربه است.
·        عقل بدین ترتیب به معنی مجموعه تجارب زندگی تصور و تصویر می شود.
·        نظامی به عبارت دیگر، میان شناخت عقلی و شناخت تجربی علامت تساوی می گذارد.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک حسی ـ عقلی، دیالک تیک تجربی ـ نظری  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

10
خرد پای و طبیعت بند پای است
نفس یک یک چو سوهان بند سای است

·        معنی تحت اللفظی:
·        عقل پای آدمی است و طبیعت بندی بر این پای است.
·        هر نفسی سوهانی بر بند پای است.

·        در قاموس نظامی انسان ها هر چه پیرتر می شوند، جسم شان فرسوده تر، ولی عقل شان رهاتر می گردد.
·        به این طریق، با زوال جسم، عقل از قید و بند طبیعت آزاد می گردد و جان را به دوش می کشد و به افلاک می برد.

·        این اما به چه معنی است؟

11
خرد پای و طبیعت بند پای است
نفس یک یک چو سوهان بند سای است

·        این بدان معنی است که در قاموس نظامی، عقل پای جان است.
·        جان و یا روح به پای عقل راه افلاک می سپارد.

·        دوئالیسم جسم و جان در قاموس نظامی اکنون از صراحت گذرانده می شود:
·        همانطور که جسم روی دو پا و یا چهار پا راه می رود.
·        جان نیز به همان سان روی پایی به نام عقل راه افلاک و یا عالم ارواح را طی می کند.

·        شاید هیچکس دیگری این نظر نظامی را نمایندگی نکرده باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر