۱۳۹۴ شهریور ۳, سه‌شنبه

جهان بینی محمد زهری در آئینه آن و این (151)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»

هان ـ ای بینایان! ـ این آن باز است
با چشمی بسته، پر بشکسته
بی پروازی ـ حتی ـ از خاک
بر خاک
ـ نه تا افلاک ـ

اینک غم هستم
خاموشی را همدم هستم

حسرت را دمسازم
یادی از آوازم
اینها را از تو دارم
از « بی تو» بودن
باز
پرنده شکاری

·        معنی تحت اللفظی:
·        باز روحم توان پرواز داشت و خیال می کرد که از خاک تا افلاک راه درازی نیست.
·        ببینید، ای بینایان.
·        این همان باز است که چشمش بسته و پرش شکسته است، بی آنکه از جائی در خاک به جای دیگر در خاک پریده باشد.
·        پرواز تا افلاک، پیشکش.
·        اکنون غمزده ام و همدم خاموشی ام.
·        دمساز حسرت و یادی از آواز هستم.
·        اینها نتایج بی تو بودنند.

·        این بند واپسین شعر است.

1
بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»

·        شاعر در این بند شعر، روح خود را پرنده واره تصور و تصویر می کند:
·        پرنده روح شاعر و یا راوی شعر اما دیالک تیکی از بلند اندیشی و بلند پروازی است:

الف
بازِ روحم، پروازی داشت

·        باز روح شاعر بلند پرواز است.
·        به قول شیخ شیراز، همتی بلند دارد:

کسی را که همت بلند اوفتد
 مرادش کم اندر کمند اوفتد

ب
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»

·        باز روح شاعر بلند اندیش است و برایش پرواز از خاک تا افلاک دشوار نیست.

2
بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»

·        می توان گفت که شاعر در این بند شعر، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک پرواز و پندار پرواز بسط و تعمیم می دهد، تا از پسیکولوژی اجتماعی توده و حزب توده در دهه قبل پرده بردارد.
·        ده سال قبل، یعنی قبل از کودتای 28 مرداد، سوبژکتیویته در دستور روز توده و حزب توده بوده است:
·        تخریب انقلابی جامعه کهنه و تشکیل انقلابی جامعه نو.
·        رئالیزاسیون ایدئال.

3
هان ـ ای بینایان! ـ این آن باز است
با چشمی بسته، پر بشکسته
بی پروازی ـ حتی ـ از خاک
بر خاک
ـ نه تا افلاک ـ

·        شاعر و یا راوی شعر در این بند شعر، اما از شکست مضاعف گزارش می دهد:
·        پر پرواز باز روح شاعر و یا راوی شعر شکسته است.
·        آن دیگر توان پرواز ندارد.
·        برای اینکه چشمانش هم بسته اند.
·        پر وسیله پرواز است.
·        اگر پر بشکند، فاتحه پرواز خوانده می شود.
·        در این بند شعر، دیالک تیک وسیله و هدف، وسیله و آماج، ساختار و فونکسیون به شکل دیالک تیک پر و پرواز بسط و تعمیم می یابد.
·        با شکست پر، پرواز محال می گردد.
·        حتی پرواز از جائی در خاک به جائی دیگر در آن.  

4
هان ـ ای بینایان! ـ این آن باز است
با چشمی بسته، پر بشکسته
بی پروازی ـ حتی ـ از خاک
بر خاک
ـ نه تا افلاک ـ

·        بسته بودن چشم به معنی کوری و نابینائی است.
·        شاعر با این مفهوم از تخریب چراغ تئوری گزارش می دهد.
·        توده چشم بسته سوبژکت ترحم انگیزی است.
·        چنین توده ای عاجز از گام برداشتن است، چه رسد به بنای تاریخ (جامعه)

5
·        شاعر و یا راوی شعر در این بند واپسین شعر به سقوط روح خویش و همگنان خویش اشاره دارد:
·        باز روح او حدود ده سال قبل، همه درها را به روی خود باز می دید و هوای پرواز از خاک تا افلاک را بر سر داشت.
·        اکنون اما اسیر گشته است.
·        چشمانش را بسته اند و پرهایش را شکسته اند.
·        آن سان که حتی قادر به پرواز از جائی به جائی در خاک نیست.

·        در اثر کودتای خاینانه ای همه درها به روی خلق بسته شده اند.
·        آرزو ها در دل ها زنده به گور گشته اند.
·        دل ها به گور آرزو ها بدل شده اند.

6
 
اینک غم هستم
خاموشی را همدم هستم

حسرت را دمسازم
یادی از آوازم
اینها را از تو دارم
از « بی تو» بودن

·        شاعر پس از استدلال و اقامه دلایل عینی و ذهنی، بند آغازین شعر خود را تکرار می کند:
·        ادعای آغازین، بطرز منطقی ـ تجربی استدلال می شود و تکرار می گردد.
·        سیطره غم بر روح جامعه و همدمی اعضای جامعه با خاموشی و تنهائی.
·        مرداب وارگی جامعه.
·        مرگ تدریجی جامعه.
·        مقدمه ی سقوط به قهقرا.

پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر