محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»
هان ـ ای بینایان! ـ این
آن باز است
با چشمی بسته، پر
بشکسته
بی پروازی ـ حتی ـ از
خاک
بر خاک
ـ نه تا افلاک ـ
اینک غم هستم
خاموشی را همدم هستم
حسرت را دمسازم
یادی از آوازم
اینها را از تو دارم
از « بی تو» بودن
باز
پرنده شکاری
·
معنی تحت اللفظی:
·
باز روحم توان پرواز
داشت و خیال می کرد که از خاک تا افلاک راه درازی نیست.
·
ببینید، ای بینایان.
·
این همان باز است
که چشمش بسته و پرش شکسته است، بی آنکه از جائی در خاک به جای دیگر در خاک پریده
باشد.
·
پرواز تا افلاک، پیشکش.
·
اکنون غمزده ام و
همدم خاموشی ام.
·
دمساز حسرت و یادی از آواز هستم.
·
اینها نتایج بی تو بودنند.
·
این بند واپسین
شعر است.
1
بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»
·
شاعر در این بند شعر، روح خود را پرنده واره تصور و تصویر می کند:
·
پرنده روح شاعر و یا راوی شعر اما دیالک تیکی از بلند اندیشی و بلند پروازی
است:
الف
بازِ روحم، پروازی داشت
·
باز روح شاعر بلند پرواز است.
·
به قول شیخ شیراز، همتی بلند دارد:
کسی را که همت بلند اوفتد
مرادش کم اندر کمند اوفتد
ب
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»
·
باز روح شاعر بلند اندیش است و برایش پرواز از خاک تا افلاک دشوار نیست.
2
بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت:
«در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست»
·
می توان گفت که شاعر در این بند شعر، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک
تیک پرواز و پندار پرواز بسط و تعمیم می دهد، تا از پسیکولوژی اجتماعی توده و حزب
توده در دهه قبل پرده بردارد.
·
ده سال قبل، یعنی قبل از کودتای 28 مرداد، سوبژکتیویته در دستور روز توده و
حزب توده بوده است:
·
تخریب انقلابی جامعه کهنه و تشکیل انقلابی جامعه نو.
·
رئالیزاسیون ایدئال.
3
هان ـ ای بینایان! ـ این
آن باز است
با چشمی بسته، پر
بشکسته
بی پروازی ـ حتی ـ از
خاک
بر خاک
ـ نه تا افلاک ـ
·
شاعر و یا راوی شعر در این بند شعر، اما از شکست
مضاعف گزارش می دهد:
·
پر پرواز باز روح شاعر و یا راوی شعر شکسته است.
·
آن دیگر توان پرواز ندارد.
·
برای اینکه چشمانش هم بسته اند.
·
پر وسیله پرواز است.
·
اگر پر بشکند، فاتحه پرواز خوانده می شود.
·
در این بند شعر، دیالک تیک وسیله و هدف، وسیله و آماج، ساختار و فونکسیون به
شکل دیالک تیک پر و پرواز بسط و تعمیم می یابد.
·
با شکست پر، پرواز محال می گردد.
·
حتی پرواز از جائی در خاک به جائی دیگر در آن.
4
هان ـ ای بینایان! ـ این
آن باز است
با چشمی بسته، پر
بشکسته
بی پروازی ـ حتی ـ از
خاک
بر خاک
ـ نه تا افلاک ـ
·
بسته بودن چشم به معنی کوری و نابینائی است.
·
شاعر با این مفهوم از تخریب چراغ تئوری گزارش می دهد.
·
توده چشم بسته سوبژکت ترحم انگیزی است.
·
چنین توده ای عاجز از گام برداشتن است، چه رسد به بنای تاریخ (جامعه)
5
·
شاعر و یا راوی
شعر در این بند واپسین شعر به سقوط روح خویش و همگنان خویش اشاره دارد:
·
باز روح او حدود ده سال قبل، همه درها را به
روی خود باز می دید و هوای پرواز از خاک تا افلاک را بر سر داشت.
·
اکنون اما اسیر گشته است.
·
چشمانش را بسته اند و پرهایش را شکسته اند.
·
آن سان که حتی قادر به پرواز از جائی به جائی در خاک نیست.
·
در اثر کودتای خاینانه ای همه درها به روی خلق بسته شده اند.
·
آرزو ها در دل ها زنده به گور گشته اند.
·
دل ها به گور آرزو ها بدل شده اند.
6
اینک غم هستم
خاموشی را همدم هستم
حسرت را دمسازم
یادی از آوازم
اینها را از تو دارم
از « بی تو» بودن
·
شاعر پس از
استدلال و اقامه دلایل عینی و ذهنی، بند آغازین شعر خود را تکرار می کند:
·
ادعای آغازین، بطرز منطقی ـ تجربی استدلال می شود و تکرار می گردد.
·
سیطره غم بر روح جامعه و همدمی اعضای جامعه با خاموشی و تنهائی.
·
مرداب وارگی جامعه.
·
مرگ تدریجی جامعه.
·
مقدمه ی سقوط به قهقرا.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر