سید
محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵
- ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین
فریدون مشیری
ای وای شهریار
ادامه
می
رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن، آدم
از بهشت
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن، آدم
از بهشت
آورد
در زمین و در این پهندشت کشت
ما
شاخه درخت خداییم
چون
برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
هر یک تبر به دست چراییم؟»
هر یک تبر به دست چراییم؟»
·
معنی تحت اللفظی:
·
شهریار می رفت و با صدای غمناکش می خواند:
·
«در اصل آدم ابوالبشر از بهشت یک درخت به زمین
آورد و در این دشت فراخ کاشت.
·
ما شاخه های همان درخت بهشتی هستیم که درخت خدا بوده
است.
·
و لذا برگ و میوه ما از ریشه و تبار واحدی است.
·
پس به چه دلیل تبر در دست داریم؟»
1
می
رفت و با صدای حزینش
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
می خواند:
«در اصل یک درخت کهن آدم
از بهشت
آورد
در زمین و در این پهندشت کشت
ما
شاخه درخت خداییم
چون
برگ و بار ما ست ز یک ریشه و تبار
هر یک تبر به دست چراییم؟»
هر یک تبر به دست چراییم؟»
·
در این بند شعر مشیری، بشریت به مثابه کل بی تمایز و
بی تفاوت، یعنی به مثابه چیزی کلی و انتزاعی تصور و تصویر می شود که همه از دم
جنایت پیشه اند.
·
ترفند ایده ئولوژیکی دیر آشنای طبقه حاکمه در همین
بند شعر مشیری تبیین می یابد:
هر یک تبر به دست چراییم؟
·
این اندیشه را همه نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین
نیز عربده می کشند:
·
از شوپنهاور تا نیچه، از شاملو تا شریعتی، از صادق
هدایت تا جلال آل احمد و الی آخر.
2
هر یک تبر به دست چراییم؟
هر یک تبر به دست چراییم؟
·
این شعار بظاهر هومانیستی فقط یک روی مدال ایده
ئولوژیکی طبقه حاکمه انگل و مفتخور و خونخوار است.
·
این فقط یکی از دو قطب دیالک تیک عوامفریبی طبقه
حاکمه انگل و ستمگر است:
3
هر یک
تبر به دست چراییم؟
·
بشریت در ایده ئولوژی طبقه حاکمه همه از دم مظهر شر
هستند.
·
اشرار مادر زادند.
·
جانی لدنی و بالفطره اند.
·
به زبان مشیری، «همه تبر به دست دارند» و براندازی
همنوع را به مثابه قصد دارد.
·
یعنی همه با هم از این لحاظ منفی، برابرند.
·
در تئولوژی (فقه) مسیحیت حتی تئوری معروفی در این
زمینه وجود دارد که خواست خدا همین است.
·
ترفند بدی نیست.
·
دلیلش ولی چیست؟
4
هر یک تبر به دست چراییم؟
هر یک تبر به دست چراییم؟
·
دلیل این شعار روشن است:
·
طبقه حاکمه بدین طریق مرز خیر و شر را، مرز ستمکش و
ستمگر را، مرز حاکم و محکوم را مخدوش می کند و همین حقه را در زر ورق هومانیسم به
خورد خلایق می دهد.
·
کاری که مشیری در بخش اعظم اشعارش کرده است.
5
هر یک
تبر به دست چراییم؟
·
آنچه خواننده و شنونده ساده لوح در نمی یابد، روی
دیگر مدال ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه است.
·
قطب دیگر این دیالک تیک عوامفریبی است:
·
چون همین طبقه حاکمه که منکر تفاوت و تضاد میان
انسان ها ست، مبلغ سرسخت و سمج و آشتی ناپذیر ضرورت و حقانیت وجود تفاوت و تضاد از
خیلی نظرها میان انسان ها ست.
6
·
تار و پود آثار نمایندگان ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه
از سعدی تا حافظ، از شوپنهاور تا نیچه، از هایدگر تا هیتلر و غیره اثبات حقانیت و
ضرورت پست و بلند، ابربشر و آشغال بشر، ستمگر و ستمکش است.
7
هر یک
تبر به دست چراییم؟
·
وقتی از دیالک تیک عجیب و غریب عوامفریبی سخن می
رود، به همین دلیل است.
·
مشیری نمی تواند و نباید میان 60 میلیون یهودی و
کولی و کمونیست بیگناه در اردوگاه های مرگ فاشیسم و اجامر بربریت فاشیستی علامت
تساوی بگذارد.
·
چنین کاری اصولا مجاز نیست.
·
چنین کاری عملا به معنی تأیید جنایات فاشیسم است.
·
چنین کاری به معنی زیر پا نهادن علنی و عملی حقیقت
عینی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر