شفیعی
کدکنی درباره شاملو چه می گوید؟
تحلیلی از
یدالله سلطانپور
می بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده
و
ملاک هنر را
-
که باید «امری وجودی» باشد و هست –
به ظاهر تبدیل به «امری عدمی» کرده است.
·
وقتی از بینش فرمالیستی شاملو و
شفیعی سخن می رود، به همین دلایل است.
·
آنها بسان ساده لوحان در سطح چیزها
و پدیده ها پرسه می زنند و گرد و خاک به راه می اندازند و از جریان ها و غلیان های
درونی چیزها و پدیده ها بکلی بی خبرند.
·
فرم و نمود همیشه با برون و خارجی
در پیوند قرار دارد.
·
به همان سان که محتوا و ماهیت با
درون و داخلی خویشاوند است.
·
دیالک تیک فرم و محتوا
·
دیالک تیک نمود و ماهیت
·
دیالک تیک داخلی و خارجی
1
می بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده.
·
شاملو به نور الدین سالمی ـ دکتر
خصوصی اش ـ با هارت و پورت می گوید که وزن را حذف کرده است.
·
شفیعی هم با طناب ادعای احمد شاملو
به چاه تشکیل نظر اندر می شود و جفنگ او را به سکه نقد می خرد.
·
اگر شاملو وزن را حذف می کرد،
اشعارش به روز عشعار همین یک دسته «بدبخت» می افتاد که حتی خودشان کمترین رغبتی به خواندن و شنیدن عشعار خود ندارند، چه رسد به این
و آن.
2
می بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده.
·
درست به همین دلیل استه تیکی اساسی
است که فروغ فرخزاد همیشه جوان، رعایت وزن را اکیدا توصیه می کند.
·
برای اینکه با کمترین بی اعتنائی
به وزن، هر شعری سلب شعریت می شود و به زباله استحاله می یابد.
·
سؤال اکنون این است که اگر
احمد شاملو به قول خودش و شفیعی کدکنی، «وزن را حذف کرده»، پس چرا اشعارش به زباله
استحاله نیافته اند؟
·
چون می توان محتوا و مضمون منفی و مخرب اشعار شاملو را به چالش هومانیستی و علمی و انقلابی کشید، ولی نمی توان جلال فرمال و
صوری و جذابیت آنها را انکار کرد.
3
می بینی که تنها مقصر شاملو نیست
که
وزن را حذف کرده.
·
تفاوت شعر شاملو با شعر نیمایی در
فقدان وزن نیست.
·
این تفاوت در این است که شعر شاملو
به عوض وزن برونی، حاوی وزن درونی است.
·
بنابرین می توان گفت که شعر شاملو
نه شعر بی وزن، بلکه شعری با وزن درونی است.
·
ضمنا شاملو در این زمینه تنها
نبوده و نیست.
·
شعرای دیگری نیز بر همین خط رانده
اند و اشعار «درخشانی» سروده اند.
·
شاید خود شفیعی کدکنی یکی از همان
ها باشد. باید ببینیم.
4
در کنار شاملو
«این جانیان کوچک»
به قول فروغ،
این خبرنگاران روزنامه،
که
آرزوی شاعر شدن دارند
و
در تمام محافل خود را به عنوان شاعر معرفی می کنند،
متصدیان صفحه شعر مجلات شده اند
و
بسیار طبیعی است
که
از زیر دست آنها نیما
یوشیج و توللی و فروغ و اخوانی
ظهور نخواهد کرد.
·
این ارزیابی شفیعی کدکنی حاوی
ذراتی از حقیقت عینی است.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
·
چرا و به چه دلیل؟
5
در کنار شاملو
«این جانیان کوچک»
·
عشعار این جانیان ـ بی اعتنا به عدم
و وجود وزن در آنها ـ کمترین شباهت ساختاری و استه تیکی ـ هنری به اشعار شاملو
ندارند.
·
این مسئله را خود شفیعی کدکنی هم
بهتر از ما می داند.
·
وجه مشترک این جانیان با احمد شاملو
همان وجه مشترک جلال آل احمد با شاملو ست.
·
وجه مشترک طبقاتی ئی است.
·
به عبارت دقیتر، وجه مشترک جهان
بینانه ای است:
6
·
هم این جانیان و هم شاملو بلحاظ جهان
بینی ایدئالیست هستند.
·
یعنی به مسئله اساسی فلسفه پاسخ وارونه
می دهند:
·
روح را بر ماده، شعور را برو جود
مقدم می دانند.
·
اینکه شاملو با خدا مناظره می کند
و خدا را حتی مغلوب می سازد، از اریکه قدرت به زیر می کشد و خود به جای خدا می
نشیند، فقط بازی مبتنی بر فانتزی نیست.
·
اگزیستانسیالیسم مکتب فلسفی ایدئالیستی
ـ ذهنی است.
·
یعنی بلحاظ فلسفی حتی از مسیحیت و
اسلام عقب مانده تر و غیر علمی تر است.
·
چون مذاهب بزرگ، جهان بینی ایدئالیستی
عینی را نمایندگی می کنند و بمراتب مترقی تر از طرفداران ایدئالیسم ذهنی اند.
7
·
وجه مشترک دیگر شاملو و جلال و
جانیان، در ایده ئولوژی آنها ست:
·
شاملو نماینده نیچه ئیسم و فاشیسم بوده است.
·
جلال هم به همین سان.
·
این جانیان (و احتمالا خود جلال) نماینده
فوندامنتالیسم شیعی اند که همشیره فاشیسم است.
·
اینجا ست که شاملو و جلال و این
جانیان به هم می رسند.
·
از این لحاظ نظر شفیعی کدکنی کسب
حقانیت نسبی می کند.
·
شاملو ماهیتا در سنگر طبقاتی و ایده
ئولوژیکی اینها قرار می گیرد.
8
«این جانیان کوچک»
به قول فروغ
·
از این جمله شفیعی کدکنی معلوم می
شود که او منظور فروغ را از مفهوم «جانیان کوچک» درک نکرده است.
·
منظور فروغ نه نمایندگان طبقه
حاکمه، نه سرسپردگان اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی، بلکه توده های بی خانمان
(میزرابل، به قول ویکتور هوگو) بوده است که تنها دلخوشی شان تماشای صحنه اعدام در
میدان توپخانه (؟) و مابقی ماجرا بوده است.
·
ما باید این شعر خود انتقادی ـ انتقادی بلند فروغ
را تحلیل کنیم و صحت استنباط خود را استدلال و اثبات.
9
·
این جانیان یا اعضای طبقه حاکمه اند
و یا روشنفکر ارگانیک (گرامشی) طبقه حاکمه اند و کمترین سنخیتی با توده های بی خانمان نداشته اند و ندارند.
·
اینها اتفاقا با سوار شدن بر امواج
خروشان خون همین بی خانمانان («جانیان کوچک») به قدرت رسیده اند.
·
اینها همان هائی اند که «جانیان
کوچک» را از حواشی شهرها سوار انواع مختلف ماشین ها می کردند و به مسلخ می بردند.
·
ایکاش تحلیلی از حجم خونی به عمل
می آمد که از اندام همین «جانیان کوچک» در میادین جنگ داخلی (براندازی سلطنت) و
جنگ خارجی (جنگ بر علیه صدام) جاری شده است.
10
در کنار شاملو
«این جانیان کوچک»
به قول فروغ،
این خبرنگاران روزنامه،
که
آرزوی شاعر شدن دارند
و
در تمام محافل خود را به عنوان شاعر معرفی می کنند،
متصدیان صفحه شعر مجلات شده اند
و
بسیار طبیعی است
که
از زیر دست آنها نیما
یوشیج و توللی و فروغ و اخوانی
ظهور نخواهد کرد.
·
شفیعی کدکنی ـ شوخی شوخی ـ خیال می
کند که نیما یوشیج پرورده ملک الشعرای بهار و فروغ و اخوان پرورده ناتل خانلری اند.
·
وقتی آدم در سطح و ظاهر پدیده ها
پرسه زند و از ماهیت و ذات آنها غافل باشد، به همین استنتاجات سست و بی پایه می
رسد که شفیعی کدکنی رسیده است.
·
نه شعر نیما بلحاظ محتوا ربطی به
شعر بهار دارد و نه شعر فروغ و اخوان ربطی به شعر ناتل خانلری.
·
اینها چه بسا آنتی تز «اساتید» کذائی
خویش اند و نه نوچه و مرید و پیرو و پرورده آنها.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر