تحلیلی از
یدالله سلطانپور
نون
مثلا تغییر لحن و صدای دختران و ادای نوزادان را
در آوردن
(البته به خیال خودشان!).
شاید فکر می کنند این طوری جذابتر به نظر می
رسند.
خیلی
ها هم به تبعیت از دیگران این کار را می کنند.
·
نون «بر سر کشیدن این ماسک» را به دو دلیل می داند:
الف
·
به امید جذاب تر جلوه کردن برای
این و آن.
ب
·
تقلید کورکورانه از این و آن
·
اکنون باید به دلیل دوم نون در
رابطه با این ماسک بپردازیم:
1
تقلید کورکورانه از این و آن
·
اگر دلیل این قضیه از این قرار است،
دلیل خود این دلیل چیست؟
·
چرا بخش اعظم اعضای جامعه و یا به
عبارت دقیقتر، اعضای طبقه اجتماعی معینی، مصرانه
و سرسختانه به تقلید منفی از دیگران، کمر بسته اند؟
2
تقلید کورکورانه از این و آن
·
مقلد اصولا خر تنبل و تن پروری است
که عاجز از خود اندیشی و بی علاقه و بی اعتنا به خود اندیشی است.
الف
·
عجز از خود اندیشی امری طبیعی است.
·
برای اینکه تفکر هنری است که باید آموخته
شود.
·
چون تفکر، امری مادر زادی نیست.
·
چون مغز نه چشمه اندیشه، بلکه ارگان
اندیشیدن است و باید با صرف انرژی و نیرو به کار انداخته شود.
ب
تقلید کورکورانه از این و آن
·
عدم علاقه و اعتنا به خود اندیشی
اما به معنی عدم علاقه و اعتنا به حقیقت عینی است.
·
چون خود اندیشی نیز نه برای پوز
دادن پیش خویشتن و دیگران، بلکه تنها راه کشف حتی الامکان حقیقت عینی است.
·
به همین دلیل کسی که برایش حقیقت و
دروغ (باطل) یکسان باشد، بی علاقه و بی اعتنا به خود اندیشی و تفکر بطور کلی می
گردد.
·
قضیه واقعا هم از این قرار است:
·
این قضیه را در فیس آباد می توان
بکرات تجربه کرد.
·
فقط کافی است که جفنگ کسی را خیر
خواهانه به نقد کشی و با ارائه دلایل تجربی و منطقی نشان دهی که قضیه از قراری
دیگر است.
·
بعد منتظر واکنش او و اعوان و
انصارش باشی.
3
تقلید کورکورانه از این و آن
·
حریفی ـ فیلسوف مآبانه ـ بحث کلی
راه می اندازد و از هواداران، هزاران لایک غریزی به نصیب می برد و کیف خر می کند.
·
وقتی پیشنهاد می کنی که بیا و به
جای کلی بافی و استحمار خلایق، ضرب المثلی را، شعری را، اندیشه ای را با همین متد متافیزیکی
تحلیل کن و ببین که ماست اجامر طبقه حاکمه چند من کره دارد، می نویسد:
·
خوش بگذره!
·
دلیل این نوع تقلید از اجامر طبقه
حاکمه حتما نباید عجز از خود اندیشی و یا حتی تنبلی و تن پروری باشد.
·
دلیل این نوع تقلید، بی علاقگی و
بی اعتنائی به حقیقت عینی و علاقه و عشق و کشش به دروغ و باطل است.
·
اکنون این سؤال پیش می آید و سینه
سپر می کند که دلیل بی علاقگی، بی اعتنائی و دشمنی با حقیقت عینی چیست؟
4
تقلید کورکورانه از این و آن
·
دلیل بی علاقگی و بی اعتنائی به
حقیقت عینی می تواند طبقاتی باشد.
·
وقتی کسی از وضع موجود راضی باشد و
حقیقت عینی بر تغییر بنیادی این وضع فرمان دهد، چنین کسی نه تنها علاقه و اعتنائی
بدان نخواهد داشت، بلکه چه بسا حقیقت عینی را تخطئه خواهد کرد و دروغ خواهد نامید.
5
تقلید کورکورانه از این و آن
·
دلیل بی علاقگی و بی اعتنائی به
حقیقت عینی و در آوردن ادای مد روز این و آن، اما می تواند سوبژکتیو باشد:
الف
·
دلیل آن می تواند معرفتی ـ نظری باشد.
·
طبیعی است که خر عاجز از تمیز
حقیقت از باطل باشد و لاجرم هنری جز تقلید کورکورانه نداشته باشد.
ب
·
دلیل آن البته می تواند پسیکولوژیکی
باشد.
·
وقتی کسی نومید و مأیوس باشد،
طبیعی است که تمیز حقیقت از باطل برایش مهم و معنامند نباشد.
·
کسانی که تا دیروز مدافعین حقیقت
عینی بودند و امروز یا گوشه نشینی پیشه کرده اند و یا دنبال چیزهای مهم در جاهای
مهم می گردند، شاید به این دلیل به این روز افتاده اند که بلحاظ پسیکولوژیکی تخریب شده اند.
·
چنین کسانی در بهترین حالت در جهت
وزش باد زمانه خم و راست می شوند و بطرز مکانیکی ادای نوزادان را در می آورند و یا
به عنوان واکنش به ادای نوزادان و یا به هر دلیل دیگری لودگی می کنند.
6
مثلا
تغییر لحن و صدای دختران و ادای نوزادان را در آوردن
و لودگی
پسران
·
سؤال ولی این است که چرا برای کسب جذابیت،
کودک وارگی و لودگی پیشه می کنند و چرا کودک وارگی و لودگی مد روز شده است؟
·
ما هنوز فتوره چی و دیگر روشنفکران
کشور عه هورا را نمی شناسیم.
·
ولی هراس از آن داریم که آنها حتی
در نهایت حسن نیت، در سطح پدیده ها پرسه زنند و به ذات آنها نیندیشند.
7
·
تمایل غریزی جدیدی از دیرباز در
اعضای طبقات اجتماعی واپسین ـ اعم از نر و زن ـ پدید امده است:
·
احساس بی علاقگی و بی اعتنائی به جوانان
و سالمندان و کشش و علاقه شدید به کودکان و نوجوانان.
الف
·
این پدیده در آغاز عمدتا منحصر به
جنس نر بوده است.
·
آنگاه که سعدی و حافظ از شاهد و
معشوق چهارده ساله، از مغبچه و ساقی و غیره سخن می گفتند و شاملو از «تو آن جرعه آبی
که به کبوتران می نوشانند، قبل از آنکه چاقو بر گلوگاه شان نهند.»
·
برای اعضای طبقات اجتماعی واپسین
از سعدی و حافظ تا شاملو و امثالهم کودک و نوجوان نر و زن جذاب تر از جوان و سالمند
نر و زن بوده است.
ب
·
پس از جنبش اجتماعی معروف به 68 در
اروپا و امریکا، زنان طبقات اجتماعی واپسین نیز وارد این عرصه شده اند و به دنبال کودکان
و نوجوانان نر و زن می گردند.
8
مثلا
تغییر لحن و صدای دختران و ادای نوزادان را در آوردن
و
لودگی پسران
·
در آوردن ادای کودکان از سوی زنان
و لودگی نران دو روی مدال واحدی اند:
·
مدال کودک واره نمائی.
·
معصوم نمائی.
·
زخم بردار نمائی.
·
صید بی آزار نمائی.
·
تسلیم محض در برابر غولان غریزه از
قبیل شوپنهاورها، نیچه ها، هایدگرها، هیتلرها، شاملوها و غیره.
9
·
کودک واره نمائی زنان و دختران ضمنا
یکی از ترفندهای تخریبی پسیکولوژیکی ـ ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه است.
·
در این توطئه پسیکولوژیکی ـ ایده
ئولوژیکی، تخریب پرولتاریای زن و نر با سرمایه داری واپسین انتگریزه (همپیوند) شده است.
·
گریز زنان و نران از بلوغ جسمی ـ
فکری ـ روحی و زیستن با توهم همیشه کودکی و یا همیشه نوجوانی.
·
طبقه حاکمه و تئوریسن های متنوع آن
این پدیده را با مفهوم «لولیتا» وارگی تبیین می دارند.
·
لولیتا رمان معروف مهاجر روسی امریکائی شده به
نام ولادیمیر نبو کوف است که دهها فیلم از آن تهیه شده و نمایش داده شده و به اکثر زبان های
جهان ترجمه شده است.
·
داستان استاد دانشگاهی در امریکا ست
که با دختر نابالغ ناتنی اش به نام لولیتا ماجراها دارد.
10
·
آنچه احتمالا فتوره چی ندیده و یا
دیده و تبیین داشته و ما هنوز نخوانده ایم، محتوای مفهومی این پدیده است:
·
در آوردن ادای نوزادان و لودگی فقط
فرم نمودین مرئی و محسوس این پدیده است.
·
پشت سر این فرم نمودین، پشت سر این
ظاهر فریبا و زیبا، محتوای ماهوی زشت و ناهنجار آن خرناسه می کشد:
·
این زنان و دختران و پسران و مردان
بدون استثناء انسان واره های بی واژه، بی خرد، بیگانه با تفکر و هومانیسم اند.
·
این زنان و دختران و پسران و مردان
تجسم دیالک تیک بی همه چیزی معنوی اند:
·
دیالک تیک بی واژگی ـ نوزادوارگی ـ
لودگی اند.
·
دیالک تیک فقر مفهومی و فقر کلامی
اند.
·
اقطاب این دیالک تیک در یکدیگر مؤثر
می افتند و فاجعه را رادیکالیزه می کنند و توسعه می دهند.
·
به همین دلیل است که این زنان و
دختران و پسران و مردان نوزاد واره و لوده، عاجز از تبیین مفهومی نظر خویش گشته
اند.
·
تعداد واژه های اعضای اصیل طبقات اجتماعی
واپسین چه بسا به اندازه حفره های اندام و معجزات این حفره ها ست.
·
یکی از فواید، مزایا و محسنات فیس آباد
مطالعه همین پدیده ها ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر