جمعبندی از
مسعود بهبودی
بدترین شکنجه آن است که دیگر نتوانی دوست بداری
حریف
1
پیش شرط صحت این ادعا
اختیاری بودن دوست داشتن و دشمن داشتن است.
2
دوست داشتن و دشمن داشتن ولی اختیاری نیست.
3
خود آدم
ـ چه بسا ـ
حتی نمی داند که چرا یکی را دوست و یا دشمن می دارد.
4
عوامل زیادی در این پدیده دخیلند.
5
بخشی از این عوامل غریزی ـ طبیعی، پسیکولوژیکی و طبقاتی اند.
6
مثلا آدم در ایام کودکی
فیلمی دیده و تحت تأثیر هنرپیشه ای قرار گرفته.
پس از سی سال با دیدن زنی و یا مردی
ناگهان در دالا های تو در توی روانش
جرقه ای می زند
و
سبب می شود
که او یا در میدان جاذبه کهربایی آن زن و یا مرد
گرفتار شود
و یا تمام وجودش از انزجار پر شود.
7
این اصلا دست خود آدم نیست.
8
در شعر ایرج میرزا موسوم به
« قلب مادر»
مادر علیرغم ستمی که از دست فرزند دیده،
نگران زمین خوردن او ست.
9
این عشق مادر و یا پدر به فرزند
دیکتات طبیعت است.
10
دوست داشتن که دست خود آدم ها نیست.
دوست داشتن که اختیاری نیست.
نمی توان تصمیم گرفت و یکی را دوست داشت.
11
دوست داشتن
امری بسیار بغرنج است و به آدمیان
چه بسا
دیکته می شود
تحمیل می شود.
12
دوست داشتن
آمیزه بغرنجی از
طبیعی و غریزی
خودپوئی و آگاهی،
جبری و تجربی،
تربیتی و طبقاتی،
استه تیکی و عاطفی
و
خیلی چیز های دیگر است.
مسعود بهبودی
بدترین شکنجه آن است که دیگر نتوانی دوست بداری
حریف
1
پیش شرط صحت این ادعا
اختیاری بودن دوست داشتن و دشمن داشتن است.
2
دوست داشتن و دشمن داشتن ولی اختیاری نیست.
3
خود آدم
ـ چه بسا ـ
حتی نمی داند که چرا یکی را دوست و یا دشمن می دارد.
4
عوامل زیادی در این پدیده دخیلند.
5
بخشی از این عوامل غریزی ـ طبیعی، پسیکولوژیکی و طبقاتی اند.
6
مثلا آدم در ایام کودکی
فیلمی دیده و تحت تأثیر هنرپیشه ای قرار گرفته.
پس از سی سال با دیدن زنی و یا مردی
ناگهان در دالا های تو در توی روانش
جرقه ای می زند
و
سبب می شود
که او یا در میدان جاذبه کهربایی آن زن و یا مرد
گرفتار شود
و یا تمام وجودش از انزجار پر شود.
7
این اصلا دست خود آدم نیست.
8
در شعر ایرج میرزا موسوم به
« قلب مادر»
مادر علیرغم ستمی که از دست فرزند دیده،
نگران زمین خوردن او ست.
9
این عشق مادر و یا پدر به فرزند
دیکتات طبیعت است.
10
دوست داشتن که دست خود آدم ها نیست.
دوست داشتن که اختیاری نیست.
نمی توان تصمیم گرفت و یکی را دوست داشت.
11
دوست داشتن
امری بسیار بغرنج است و به آدمیان
چه بسا
دیکته می شود
تحمیل می شود.
12
دوست داشتن
آمیزه بغرنجی از
طبیعی و غریزی
خودپوئی و آگاهی،
جبری و تجربی،
تربیتی و طبقاتی،
استه تیکی و عاطفی
و
خیلی چیز های دیگر است.
تقیه و عشوه
1
تقیه نشانه خرد نیاکان ما و همنوعان ما ست و نه نشانه خریت آنها.
2
اگر مادران و خواهران و پدران و برادران ما تقیه نکرده بودند و نکنند،
نمی توانستند و نمی توانند از شر اصحاب توحش و بربریت
جان سالم بدر برند.
3
حتی علیرغم تقیه و توبه
مادران و خواهران و پدران و برادران ما
به ضرب شمشیر شقه شقه شده اند
و
در بازارهای مکاره برده فروشی به عنوان برده
خرید و فروش شده اند.
4
در عالم خردستیزان
برای خرد و خودمختاری انسان ها تره هم خرد نمی کنند.
1
تقیه نشانه خرد نیاکان ما و همنوعان ما ست و نه نشانه خریت آنها.
2
اگر مادران و خواهران و پدران و برادران ما تقیه نکرده بودند و نکنند،
نمی توانستند و نمی توانند از شر اصحاب توحش و بربریت
جان سالم بدر برند.
3
حتی علیرغم تقیه و توبه
مادران و خواهران و پدران و برادران ما
به ضرب شمشیر شقه شقه شده اند
و
در بازارهای مکاره برده فروشی به عنوان برده
خرید و فروش شده اند.
4
در عالم خردستیزان
برای خرد و خودمختاری انسان ها تره هم خرد نمی کنند.
هومانیسم و ناتورالیسم
شاعر این شعر
از سهراب سپهری فرسنگ ها عقب مانده تر است:
1
چه کسی می گوید که کبوتر زیبا ست
و کلاغ بی نهایت زشت است؟
2
ز چه رو در قفس هیچکسی کرکس نیست؟
3
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
4
کرکس هزاران بار مفید تر از عقاب است.
5
کرکس روفتگر طبیعت است.
طبیعت را تنظیف و تطهیر می کند.
6
اگر
شاعر این شعر
از سهراب سپهری فرسنگ ها عقب مانده تر است:
1
چه کسی می گوید که کبوتر زیبا ست
و کلاغ بی نهایت زشت است؟
2
ز چه رو در قفس هیچکسی کرکس نیست؟
3
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
4
کرکس هزاران بار مفید تر از عقاب است.
5
کرکس روفتگر طبیعت است.
طبیعت را تنظیف و تطهیر می کند.
6
اگر
کرکس و کفتار و باکتری و قارچ و زنبور و مگس و غیره
نبودند
طبیعت در خود می گندید و نابود می شد.
7
باورش حتی دشوار است:
چند مگس بظاهر مزاحم
می توانند
جسد گاو نری
طبیعت در خود می گندید و نابود می شد.
7
باورش حتی دشوار است:
چند مگس بظاهر مزاحم
می توانند
جسد گاو نری
را
در عرض چند ساعت از میان بردارند
و
محیط زیست طبیعی را ضد عفونی کنند.
8
تقسیم کار آهنینی در طبیعت برقرار است.
9
شاعر قصد انتقاد اجتماعی دارد
ولی بسان طبقه حاکمه
به زیان محیط زیست
انجامش می دهد
و عملا دست به بد آموزی می زند.
10
برای توضیح و نقد مسائل اجتماعی
مفاهیم خاص آن تدوین شده اند.
11
با ناتورالیزه کردن مسائل اجتماعی
که نمی توان روشنگری کرد.
12
این ترفند
از دیرباز
ترفند طبقه حاکمه بوده است و کماکان هم است.
13
شاعر
نیت بدی ندارد.
ولی بدآموزی می کند.
در عرض چند ساعت از میان بردارند
و
محیط زیست طبیعی را ضد عفونی کنند.
8
تقسیم کار آهنینی در طبیعت برقرار است.
9
شاعر قصد انتقاد اجتماعی دارد
ولی بسان طبقه حاکمه
به زیان محیط زیست
انجامش می دهد
و عملا دست به بد آموزی می زند.
10
برای توضیح و نقد مسائل اجتماعی
مفاهیم خاص آن تدوین شده اند.
11
با ناتورالیزه کردن مسائل اجتماعی
که نمی توان روشنگری کرد.
12
این ترفند
از دیرباز
ترفند طبقه حاکمه بوده است و کماکان هم است.
13
شاعر
نیت بدی ندارد.
ولی بدآموزی می کند.
14
بدین طریق کینه به جانوران توجیه می شود.
15
شاعر بدون دلیل به تحقیر برخی از جانوران
و تجلیل برخی دیگر می پردازد.
16
اگر انتقادی از کسی و یا سیستمی هست،
بهتر است با مفاهیم جامعه شناسی انجام یابد،
نه با تخریب کرکس و روباه و گرگ و غیره.
17
البته در ایران از صدها سال قبل
همین رویه رواج دارد.
سیاهی و سرنوشت
1
سیاهی
سرنوشت توده تولید و بازتولید نیست.
2
گذار تاریخی
از سیاهی به سپیدی
از ظلمت به نور
رسالت توده تولید و بازتولید است.
موسیقی و ایده ئولوژی
1
موسیقی و هر فرم دیگری از شعور و هنر، طبقاتی است
و هر طبقه اجتماعی منافع خود را با آن و در آن
تبیین می دارد و یا تجسم می بخشد.
2
به همین دلیل محتوای آثار هنری چه بسا ضد یکدیگرند.
3
مثال:
بتهون برادری (همبستگی، سولیداریته) انسان ها را سمفونیزه می کند
واگنر تئوری نژادی و فاشیستی را.
مارکس و انگلس از برابری انسان ها دفاع می کند،
شوپنهاور و نیچه و امثالهم نابرابری انسان ها را تئوریزه می کنند.
4
زهری و کسرائی و لاهوتی در خط بتهون و مارکس و انگلس می رانند
و شعرای فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم و آوانتوریسم
در خط واگنر و شوپنهاور و نیچه و پوپر و غیره
1
موسیقی و هر فرم دیگری از شعور و هنر، طبقاتی است
و هر طبقه اجتماعی منافع خود را با آن و در آن
تبیین می دارد و یا تجسم می بخشد.
2
به همین دلیل محتوای آثار هنری چه بسا ضد یکدیگرند.
3
مثال:
بتهون برادری (همبستگی، سولیداریته) انسان ها را سمفونیزه می کند
واگنر تئوری نژادی و فاشیستی را.
مارکس و انگلس از برابری انسان ها دفاع می کند،
شوپنهاور و نیچه و امثالهم نابرابری انسان ها را تئوریزه می کنند.
4
زهری و کسرائی و لاهوتی در خط بتهون و مارکس و انگلس می رانند
و شعرای فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم و آوانتوریسم
در خط واگنر و شوپنهاور و نیچه و پوپر و غیره
عکس ها ـ حرف ها و ایده ئولوژی ها
پشت سر این عکس های تو دل برو
و
این حرف های بظاهر ساده و بی خطر،
چه بسا
ایده ئولوژی خطرناکی کمین کرده است
که شرایط ذهنی لازم را
برای تبدیل جهان به جهنمی فراهم می آورند.
این حرف ها به
نیچه ئیسم، فاشیسم، نیهلیسم، فوندامنتالیسم، تئوری توحش و بربریت
سرشته اند.
پشت سر این عکس های تو دل برو
و
این حرف های بظاهر ساده و بی خطر،
چه بسا
ایده ئولوژی خطرناکی کمین کرده است
که شرایط ذهنی لازم را
برای تبدیل جهان به جهنمی فراهم می آورند.
این حرف ها به
نیچه ئیسم، فاشیسم، نیهلیسم، فوندامنتالیسم، تئوری توحش و بربریت
سرشته اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر