۱۳۹۳ اسفند ۱۲, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها ( ۵۱۲ )


می خواند
این پرنده ی نوبال
کنار پنجره ی متروک،
دلم هوای دل اش را دارد .
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
محمد خلیلی


میم


۱

دلم هوای دلش را دارد .
«دلش» را  در موردی دیگر می توان «دل اش» نوشت.

۲
این مسئله اما باید تئوریزه شود.

۳
موردی به عنوان مثال:
غصه‌ ی نان ام، امان ببریده‌ است.
(غصه نان امان مرا بریده است)

شاعر

تئوریزه !!!

میم

آره.
باید موارد تجربی منفرد مختلف کشف شوند و جامه عام بپوشند.

مثلا بنا بر  مورد مذکور می توان گفت:
وقتی که رابطه فاعل و مفعول بر قرار باشد:
غصه‌ ی نان ام، امان ببریده‌ است.
(غصه نان امان مرا بریده است)

در این مثال، غصه نان حالت فاعلی دارد و من و به عبارت دقیقتر امان من حالت مفعولی.

عاطفه

دلم هوای دل اش را دارد .

 شعر هم همین را می گوید.
دلم، فاعل و دل اش مفعول می باشد.

"هوای" اتفاقی است که بر دل اش افتاده است.
یا به تعبیر دیگر حالتی که بر دل اش رخ داده تا معنای مفعول را بگیرد.

میم

۱

شین در «دلش»، شین مالکیت است و نه شین مفعولی.
هوای دل مفعول است.

۲
مفعول به چیزی و یا کسی اطلاق می شود که فعل و یا کار بر روی آن واقع می شود، انجام می گیرد:

مثال
عمله خانه می سازد.
عمله فاعل است و خانه مفعول.
در فلسفه از دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت سخن می رود.

عاطفه

مثال مذکور مورد کارکردش فقط ملموس و عینی بود
در صورتی که لزوما فعل نباید به شکل ملموس و غیر انتزاعی باشد.
 رخ دادن حالت هم فعلی است که بر مفعول واقع می شود.
در نگارش شعر هیچ ایرادی نمی بینم .
شاد باشید.

میم

چشم.
اگر کابوس امان دهد، از خدا می خواهیم که شاد باشیم.

اگر به خانه ما آمدی، چماق بیار
و یک دریچه که از آن به کوچه بن بست بگریزیم.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر