فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تولدی دیگر
(1341)
·
می گریزم روز و شب از نور
·
تا نتابد سایه ام بر خاک
·
در اتاق تیره ام با پنجه ی لرزان
·
راه می بندم به روزن ها
·
می خزم در گوشه ای تنها
·
ای هزاران روح سرگردان،
·
گرد من لغزیده در امواج تاریکی،
·
سایه ی من کو؟
·
نور وحشت می درخشد در بلور بانگ خاموشم،
·
سایه من کو؟
·
سایه من کو؟
·
او چو رؤیایی درون پیکرم آهسته می روید
·
این من گمگشته را در خویش می جوید
·
پنجه ی او چون مهی تاریک
·
می خزد در تار و پود سرد رگ هایم
·
در سیاهی رنگ می گیرد
·
طرح آوایم
·
·
از تو می پرسم،
·
ای خدا، ای سایه ی ابهام:
·
« پس چرا بر من نمی خندد
·
آن شب تاریک وحشتبار بی فرجام؟
·
·
از چه در آیینه ی دریا
·
صبحدم تصویر خورشید تو می لغزد؟
·
از چه شب بر شانه ی صحرا
·
باز هم گیسوی مهتاب تو می رقصد؟»
·
از تو می پرسم
·
ای خدا، ای ظلمت جاوید:
·
«در کدامین گور وحشتناک
·
عاقبت خاموش خواهد شد
·
خنده خورشید؟»
·
من نمی خواهم
·
سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
·
من نمی خواهم
·
او بلغزد دور از من روی معبرها
·
یا بیفتد خسته و سنگین
·
زیر پای رهگذرها
·
او چرا باید به راه جستجوی خویش
·
روبرو گردد
·
با لبان بسته ی درها؟
·
او چرا باید بساید تن
·
بر در و دیوار هر خانه؟
·
او چرا باید ز نومیدی
·
پا نهد در سرزمینی سرد و بیگانه؟
·
آه، ای خورشید
·
لعنت جاوید من بر تو
·
شهد نورت پر نمی سازد، دریغا جام جانم را
·
با که گویم قصه درد نهانم را؟
·
سایه ام را از چه از من دور می سازی؟
·
از چه دور از او مرا در روشنایی ها
·
رهسپار گور می سازی؟
·
گر تو را در سینه، گنج نور پنهان است
·
بگسل، آن پیوند ظلمت را ز جان سایه های ما
·
آب کن زنجیرهای پیکر ما را به پای او
·
یا که او را محو کن در زیر پای ما
·
آه، ای خورشید
·
لعنت جاوید من بر تو
·
هر زمان رو در تو آوردم
·
گر چه چشمان مرا در هفت رنگ خویش
·
خیره تر کردی
·
لیک در پایم
·
سایه ام را تیره تر کردی
·
از تو می پرسم
·
ای خدا، ای راز بی پایان:
·
«سایه ام بر گور چیست؟
·
عطری از گلبرگ وحشت ها تراویده؟
·
بوته ای کز دانه ای تاریک، روییده؟
·
اشک بی نوری که در زندان جسمی سخت
·
از نگاه خسته ی زندانی بی تاب، لغزیده؟
·
از تو می پرسم:
·
«تیرگی، درد است یا شادی؟
·
جسم، زندان است، یا صحرای آزادی؟
·
ظلمت شب چیست؟
·
شب، خداوندا
·
سایه روح سیاه کیست؟»
·
وه، که لبریزم
·
از هزاران پرسش خاموش
·
بانگ مرموزی نهان می پیچدم در گوش:
·
«این شب تاریک
·
سایه روح خداوند است
·
سایه روحی که آسان می کشد بر دوش
·
بار رنج بندگان تیره روزش را»
·
آه،
·
او چه می گوید؟
·
او چه می گوید؟
·
خسته و سرگشته و حیران
·
می دوم در راه پرسش های بی پایان.
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر