نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه
3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب»
ادامه
سیاوش
واژه «مانند»
اگر از این واژه استفاده می کنم، نه به سبب نقش مستقیمی است
که در پیوند با حالات و روحیات شعر دارد، بلکه از آن جهت است که چون لولائی همه
اعصاب و عضلات شعر بر روی آن و با کمک آن به چرخش در می آیند و تکرار آن بدین سبب
است که نه تقریبا که تحقیقا نیز در هیچ شعر دیگری این همه «مانندی» در موجودات و
محتویات یک شعر نیست و یا من خبر ندارم.
بنظر من، مانند ردیف دیگری است که به جای آن که در پایان
مصراع ها و در کنار «سوسو می زند» قرار گیرد، در ابتدای سطور بند دوم و سطر اول
بند سوم آمده است و می باید آن را ردیف مضاعف این بیت تلقی کرد.
·
این توضیح سیاوش راجع به ساختار این
شعر نیما لبریز از نوآوری، نواندیشی و خوداندیشی خلاق است و نمی توان از خواند
مکرر و آموزش مکرر از آن سیر شد.
·
سیاوش ضمنا مفاهیم ارزشمند معینی را به خدمت می گیرد که
باید مورد تأمل قرار گیرند و برای استفاده های بعدی سوهان خورند:
1
لولا
·
سیاوش ردیف شعر را به لولا تشبیه می
کند که اعصاب و عضلات شعر بر روی آن و ببرکت آن به چرخش در می آیند.
·
سیاوش بدین طریق برای عناصر فرمال
و ساختاری شعر، در این مورد برای «به مانند» (ردیف)، فونکسیون صرفنظرناپذیر معینی
تعیین می کند.
·
لولا در قاموس سیاوش محوری است که
اعصاب و عضلات شعر حول آن و ببرکت آن می چرخند:
·
لولا در قاموس سیاوش، بلحظ فرم و
ساختار، ردیف شعر است.
·
بلحاظ محتوا اما اصل اساسی مشترک
همه عناصر شعر است.
·
لولا بیانگر تاکتیک عمل واحد همه
واحدهای رزم است:
·
حمله ناگهانی عصب سوز از مخفیگاه و
گریز و اختفا ست، برای حمله ای دیگر و گریز و اختفای دیگر.
2
دیالک تیک تقریبی ـ تحقیقی
و تکرار آن («به مانند») بدین سبب است که
نه تقریبا
که تحقیقا
نیز در هیچ شعر دیگری این همه «مانندی» در موجودات و
محتویات یک شعر نیست و یا من خبر ندارم.
·
دیالک تیک تقریبی ـ تحقیقی، شناخت
افزار دیالک تیکی گرانبهائی است که ما برای اولین بار می شنویم.
·
سیاوش به احتمال قوی، دیالک تیک نسبی
و مطلق و یا دیالک تیک شک و یقین را به شکل دیالک تیک تقریبی و تحقیقی بسط و تعمیم
می دهد.
·
احتمالا فرم دیگر بسط و تعمیم این
دیالک تیک می توانست دیالک تیک تخمینی ـ تحقیقی باشد.
·
ولی در هر صورت شناخت افزار
ارزشمندی است که باید به خاطر سپرده شود.
·
برای درک منظور سیاوش نظر دیگری به
واژه «مانند» در شعر شبتاب نیما می اندازیم:
شبتاب
و شبتاب از نهانجایش به ساحل
می زند سوسو
به مانند دل من، که هنوز از حوصله و
ز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند
و مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
·
این کشف خارق العاده سیاوش بلحاظ
فرم به فکر کمتر کسی می رسد.
·
سیاوش ژرف اندیشی خارق العاده خود
را همین جا نیز نشان خوانده می دهد:
·
جای نا بجای «به مانند» به مثابه ردیف،
مانع بازشناسی آن از سوی سیاوش نمی شود:
·
تعیین کننده برای سیاوش فونکسیون
واژه «مانند» است و نه جای آن.
·
می توان گفت که سیاوش در دیالک تیک
محل و فونکسیون واژه ها، نقش تعیین کننده را از آن فونکسیون می داند.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفسیاوش ژرف اندیشی خارق العاده خود را همین جا نیز نشان خواننده می دهد