۱۳۹۳ آذر ۴, سه‌شنبه

هماندیشی با حریفی که توده ای نیست (2)


یدالله سلطان پور   

واقع بین باشیم
نسل جوان ما یا بهتر است بگویم مردم ما
اهل اندیشه و کتاب نیستند
شاید 95 درصد مردم ما نمی دانند که مارکسیسم چیست  
نخبگان دانشگاهی هم که می دانند، متون تحریف شده را خوانده اند

·        این تصور و تصویر حریف از «مردم» ایران است و یا به عبارت دقیقتر، تصویر حریف از تفاله ای است که از «مردم» ایران باقی مانده است.
·        ولی بهتر است برای آشنائی دقیقتر و بهتر با «مردم» ایران و یا با بقایای حقیر به جا مانده از آن، به تجزیه و تحلیل این نظر حریف بپردازیم:

1
واقع بین باشیم

·        منظور حریف و حرفای رنگارنگ از واقع بینی چیست؟

·        پیش شرط رئالیسم و یا واقع بینی چیست؟

2
 واقع بین باشیم

·        از زمانی که ما شروع به پارس کرده ایم، صدها بار در صور متعدد همین کلام رسای واحد را شنیده ایم:
·        واقع بین و رئالیست بودن را.

·        همین چند روز پیش، حریفی نقد بلند بالائی در فیس آباد منتشر کرد و مدعی شد که روشنگری کرد و کاری عبث و بیهوده است.
·        حریف خیلی هم «دیالک تیکی» استدلال می کرد.

·        مثلا بر آن بود که فرم روشنگری باید چنان باشد که برای «مردم» سهل الهضم باشد.
·        مک دونالدی باشد.

·        گذاشتن لقمه اندیشه بر دهان باز، همان و هضم و جذب بی دردسر و فی الفور آن، همان.   

3
 واقع بین باشیم

·        ایده بدی نبود.
·        همین پیشنهاد را به پدر ما ـ جوانشیر ـ هم داده بودند.

·        به همین دلیل اثری تحت عنوان «اقتصاد سیاسی» به زبان خیلی خیلی ساده نوشته بود و مفاهیم اقتصادی را به زبان خیلی خیلی ساده و در سنت مک دونالد تشریح کرد.

·        امیر نیک آیین هم تقریبا همین پیشنهاد را در میراث فلسفی اش رعایت کرده است.
·        امیر بی همه چیزان چه بسا حتی معنی واژه «جایگزین» را جویده است و در دهان باز خواننده گذاشته است.

·        خواننده های میراث آنها اما در همین نقل قول حریف از نامه همان «مردم» حتی معنی عنوان کتاب جوانشیر را نفهمیده اند و فکر می کنند که اقتصاد سیاسی چیزی در زیر بنای اقتصادی کذائی است و قرینه دوئالیستی روبنای سیاسی است.

·        این تجربه پدران ما اولین تجربه درس آموز ما بوده است.
·        به همین دلیل تن به ابتذال ساده اندیشی و ساده نویسی نداده ایم.

4
واقع بین باشیم

·        تجربه دوم ما نتیجه گشتی کوتاه در فیس آباد است.
·        می خواستیم ببینیم، حریف ناصح که روشنگری ما را عبث تلقی می کرد، خود چگونه به تنویر افکار «مردم» مشغول است.
·        حیرت انگیز است.
·        حریف با اعوان و انصارش به تماشای بازی تراکتور با کومباین رفته بود، تراکتور دو به یک بر کومباین پیروز شده بود و حریف با شرکاء از فرط شادی  در فیس آباد، ولوله بپا کرده بود.
·        اگر روشنگری همین است، همان بهتر که ما ترک روشنگری کنیم. 

5
واقع بین باشیم

·        تجربه سوم ما به ده سال قبل برمی گردد.
·        از حریف چه پنهان که ما نه پیرو مارکسیسم بودیم و نه طرفدار توده.
·        درست برعکس.
·        ما طرفدار سرسخت نظام سرمایه داری و طبقه حاکمه بودیم.
·        پس از شروع به کار در مراکز تولید و علمی، با نظام سرمایه داری تر و تمیز آشنا شدیم و در نظر باطل پیشین خویش تجدید نظر کردیم.
·        به دنبال حقیقت به راه افتادیم و از مزبله ای عظیم سر در آوردیم.
·        مزبله مکاتب رنگارنگ «مارکسیستی» و چه بسا حتی «مارکسیستی ـ لنینیستی»
·        عمر تلف شده به همین می گویند.

5
 واقع بین باشیم

·        از واقع بینی کذائی قطع امید کردیم و به آموزش صبورانه  مفاهیم و مقولات فلسفه علمی پرداختیم.
·        کاری سنگین و عرقریز ولی سازنده و حاصلخیز.

·        امیر نیک آیین بدرستی می گفت:
·         مفاهیم مدارج شناخت شعور اند.

·        حق با امیر بی همه چیزان بود:
·         مفاهیم آجرهای اولیه تفکر اند.

·        سطح شعور آدم ها بسته به سطح وقوف آنها به  مفاهیم است.

·        فرق هم نمی کند که در چه عرصه ای باشد.
·        فقیهی که  مفاهیم فقه را نداند، ول معطل است.
·        عمله و بنائی که  مفاهیم شیمیائی و معماری را ندانند، چاره ای جز کار کورکورانه ندارند.
·        متفکری که بیگانه با  مفاهیم فلسفی ـ علمی باشد، به قول کانت، همه چیز می تواند باشد، غیر از متفکر.
·        چون تفکر یا تفکر نیست و یا تفکر مفهومی است.

6
واقع بین باشیم
نسل جوان ما
 ـ یا بهتر است بگویم مردم ما ـ
اهل اندیشه و کتاب نیستند

·        ما از «مردم» خبر نداریم.
·        شاید حق با حریف باشد و «مردم» اهل اندیشه نباشند.

·        سؤال ما از حریف اما این است که اندیشه نتیجه چیست و چگونه می توان اهل آن بود  یا نبود؟

7
نسل جوان ما
 ـ یا بهتر است بگویم مردم ما ـ
اهل اندیشه و کتاب نیستند

·        برای درک طرز تشکیل اندیشه بهتر است، مثالی بزنیم.

·        مثلا انسان بی خبر از خردی را تصور کنیم.
·        چون «مردم» ما هم در آئینه ذهن حریف، مشتی بی خرد اند.

·        حال به دست همین انسان بی خبر از خرد، تبری بدهیم تا درخت خشک و بی بری را بر اندازد و برای مطبخ مان هیزمی فراهم آورد.
·        هر ضربتی که همین انسان بی خبر از خرد بر تنه درخت بکوبد، شطی از سیگنال بواسطه  اعضای حسی اش، مثلا بواسطه حواس پنجگانه اش به مغز خالی از خرد او ارسال می شود.
·        سیگنال هائی که در کارخانه مغز حلاجی می شوند و  مفاهیم (واژه ها، اصطلاحات، کلمات) و از ترکیب  مفاهیم احکام (جملات، افکار، نظرات)  تشکیل می شوند.

·        مثلا  مفاهیم و احکام درخت و تنه و تبر و نحوه فرود آوردن تبر و نرمی و سختی و پوکی و تری و خشکی تنه و اندازه مناسب و یا نامناسب دسته تبر و تیزی و کندی تیغه تبر و حتی صحت و بطلان نظر انسان مورد نظر قبل از زدن تبر راجع به درخت و تنه و تبر و حتی راجع به لیاقت معرفتی و عملی خویشتن خود او.

8
نسل جوان ما
 ـ یا بهتر است بگویم مردم ما ـ
اهل اندیشه و کتاب نیستند

·        اگر نسل حریف و یا «مردم» حریف اهل اندیشه نباشند، باید از خود پرسید که چگونه نان و آب سفره خود را تهیه می کنند.
·        چون مائده الهی در عالم خیالی فقط وجود دارد.
·        انسان ها چاره ای جز تهیه و تولید مایحتاج مادی و معنوی خود ندارند.
·        و همین روند تهیه و تولید مایحتاج مادی و روحی و روانی، خود منبع تشکیل اندیشه و موتور تفکر است.

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    به همین دلیل اثری تحت عنوان «اقتصاد سیاسی» به زبان خیلی خیلی ساده نوشته بود و مفاهیم اقتصادی را به زبان خیلی خیلی ساده و در سنت مک دونالد تشریح کرده بود.
    امیر نیک آیین بدرستی می گفت:
    مفاهیم مدارج شناخت و شعور اند.

    پاسخحذف