۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (37)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

ای مریدان من، ای نفرین او بر ما
ای مریدان من، ای فریاد ما از او

ای همه بیداد او، بیداد او بر ما
ای سراپا خنده های شاد ما از او

·        فروغ در این دو بیت، از زبان ابلیس، دیالک تیک عمل و عکس العمل (دیالک تیک کنش و واکنش) ابلیس و پیروان ابلیس با خدای کذائی را تشریح می کند:
·        خدا ابلیس و پیروان او را لعن و نفرین می کند و ابلیس و پیروانش از دست خدا فریاد می کشند.
·        خدا بر آنها ستم روا می دارد و آنها از دست خدا ستم می بینند و خدا خنده های خود را بر آنها آوار می سازد. 

1
ای مریدان من، ای نفرین او بر ما
ای مریدان من، ای فریاد ما از او

·        فروغ از قول ابلیس، میان ابلیس و ابلیسیان، رابطه مراد و مرید برقرار می کند.
·        این تعریف فروغ با تعاریف تئولوژیکی (فقهی) در تضاد آشکار قرار دارد:
·        تئولوژی میان ابلیس و انسان رابطه فریبکار و فریب خورده بر قرار می کند و نه رابطه مراد و مرید.

·        این تضاد اما به چه معنی است؟

2
·        این بازتعریف فروغ عملا به معنی زهر زدائی از تعریف تئولوژیکی است:
·        تئولوژی ابلیس را خصم انسان تصور و تصویر می کند.
·        در حالیکه فروغ درست بر عکس تئولوژی، ابلیس را مراد انسان محسوب می دارد و عملا تطهیر و حتی تقدیس می کند.
·        این تشبثات فروغ هدفمندانه و آگاهانه است.
·        چون فروغ قصد دارد که خدای کذائی را با ابلیس کذائی جایگزین کند و حتی بپرستد تا لج خدا را در آورد.

3
ای مریدان من، ای نفرین او بر ما
ای مریدان من، ای فریاد ما از او

·        ترفند ابلیس (و در واقع فروغ) در این بیت، ضمنا برقراری نوعی برابری بلحاظ ستمکشی مادی و معنوی میان خود و مریدان خویش است:
·        بدین طریق و ترفند، ابلیس به همان اندازه ملعون (لعن و نفرین شده) و ستمدیده جا زده می شود که دهقان فلک زده ای که فریب ابلیس را خورده و سیبی از باغ اربابی دزدیده و خورده است.
·        فروغ احتمالا خودش نمی داند که چه می کند.
·        چون کرد و کار ابلیس آدمی را بی اختیار به یاد کرد و کار عوامفریبان از هر نوع می اندازد که خود را با توده زحمتکش بطور تصنعی یکسان و به یک اندازه ستمدیده جا می زنند و قصد تحمیق آنها را در سر دارند.
·        پوپولیسم هم همین است.

4
ای همه بیداد او، بیداد او بر ما
ای سراپا خنده های شاد ما از او

·        ابلیس در این بیت عوامفریبی را به اوج می رساند و به خدای کذائی صفاتی را نسبت می دهد که معمولا به خود ابلیس نسبت داده می شوند:
·        نوعی سادیسم و شادی از زجر دیگران.
·        خدای کذائی بدین طریق به شکنجه گران شاه و شیخ شباهت پیدا می کند و خرفت تر و ترحم انگیزتر از آنها جلوه می کند.
·        چنین خدائی که از زجر مخلوق خود لذت برد و شاد و مسرور گردد، ترحم انگیز است، اگر تهوع انگیز نباشد.

ما نه دریاییم تا خود، موج خود گردیم
ما نه طوفانیم تا خود، خشم خود باشیم

ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما دریا نیستیم تا خود موج خود بشویم، طوفان هم نیستیم تا خود خشم خود باشیم.
·        ما که بیهوده از چشم خدا افتاده ایم، برای چی می کوشیم تا چشم خود باشیم؟

·        محتوای معنوی این دو بیت فروغ بلحاظ تجربی، نظری و تربیتی هم فاجعه است و هم فاجعه بار.

1
ما نه دریاییم تا خود، موج خود گردیم
ما نه طوفانیم تا خود، خشم خود باشیم

·        فروغ جوان احتمالا نمی داند که همان درک خرافی از تاریخ و جامعه و انسان را تبلیغ می کند که خود آخوندهای وطنی و بین المللی سرهم بندی و تبلیغ کرده اند و می کنند:
·        فروغ انسان عاصی را به قول خودش، «تفاله یک زنده» تصور و تصویر می کند:
·        مریدان ابلیس ـ یعنی بخش عاصی و معصیتکار بشریت ـ در این بیت فروغ، سلب سوبژکتیویته (فاعلیت) می شود:
·        اوبژکت واره، هیچ واره، بنده واره، وابسته و هیچکاره واره تلقی می شود:

الف
·        انسان عاصی در قاموس فروغ، دریا نیست تا مولد موج خود باشد.

ب
·        توفان نیست تا منبع خشم خود باشد. 

2
ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم

·        رهنمودی که فروغ در این بیت به انسان عاصی می دهد، سرشته به انفعال و یأس فلج کننده است.
·        محتوای تصورات فروغ در این بیت به تصورات زنان سنتی و از خود بیگانه و از جامعه و جهان بیگانه شباهت دارد:
·        به محض افتادن از چشم شوهر، به محض اینکه شوهر صیغه ای و یا همسر دیگری پیدا می کند، فکر می کنند که دیگر ارزش درخود ندارند و زباله واره اند.
·        به همین دلیل به مقایسه مکانیکی و الکی و زورکی خود با صیغه و زن فلک زده می پردازند و مرتب از خود می پرسد:
·        «مگر او چه دارد و یا چه می دهد که من ندارم و نمی توانم بدهم؟»

3
ما که از چشمان او بیهوده افتادیم
از چه می کوشیم تا خود چشم خود باشیم

·        فروغ خواننده و شنونده شعر خود را عملا هویت زدائی،  شخصیت زدائی و فردیت زدائی می کند و از چشم خود گشتن، از خود اندیش و خود مختار گشتن نومید می کند.
·        این موضع فکری بی کمترین تردید نمی تواند موضع نظری خود فروغ جوان باشد.

4
·        این خرافه به دلایل فرمال شعری تشکیل شده است:
·        فروغ به دنبال واژه همقافیه با خشم گشته و به چشم رسیده است.

·        یکی از مضرات شعر هم همین است:
·        شعر در دیالک تیکی از جبر و اختیار سروده می شود.

·        شاعر به رعایت قواعد استه تیکی ـ هنری ـ ساختاری ـ فرمال معینی مجبور می شود تا شعر، شعر گردد و چه بسا برای رعایت این قواعد معنا و محتوا فدا می شود.

·        به همین دلیل هم است که همه خردستیزان در طول تاریخ برای تبلیغ خرافات و جفنگیات ایدئولوژیکی رنگارنگ خود، فرم تبیینی شعر گونه و یا نثر شعرگونه را ترجیح داده اند و می دهند:
·        از شوپنهاور تا نیچه
·        از هایدگر تا شاملو
·        از شریعتی تا شیادان دیگر.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر