سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
خون سیاوش
(۱۳۴۱)
·
من بیابان هراس
·
با هزاران چاه غم
·
ماندگار دام شب
·
در امید صبحدم
·
غول ها و دیوها
·
رهنورد جان من
·
بوته ها و خارها
·
زینت دامان من
·
من بیابان هراس
·
با شیار بس شکست
·
خیره در شب های کور
·
و آتشی در دور دست
·
آتشی در دور دست
·
سایه می ریزد به شب
·
چشمه ها دارد به چشم
·
خنده ها دارد به لب
·
سایه ها در گرد او
·
گرم رقص آفتاب
·
پرده پرده شور و شوق
·
گونه گونه پیچ و تاب
·
ای دریغا اخگری
·
تا به چشمان سو دهد
·
راه را روشن کند
·
پای را نیرو دهد
·
این درخت شعله کاش
·
سایه برمن داشتی
·
یا نشای روشنی
·
در دلم می کاشتی
نشا در این شعر سیاوش به مثابه تجریدی از همه نباتات و
روییدنی ها ست.
·
شست و شو در روشنی
·
چشمه های صبحگاه
·
در نگاه نیمروز
·
سینه عریان کردن، آه
·
من بیابان هراس
·
نیست جز بادم به دست
·
خیره در شب های کور
·
و آتشی در دور دست
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر