پروفسور دکتر ورنر هوفمن
برگردان میم حجری
فصل
چهارم
فنومنولوژی
استالینیسم شوروی
بخش دوم
رابطه استالینیسم با تئوری مارکسیستی
III
وجود و شعور
(وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی)
ادامه
·
از همین جا می توان به درک دو گرایش خاص استالینیسم نایل آمد:
گرایش اول
1
·
در گرایش اول، برای کمک به تشکیل «شعور سوسیالیستی» مطلوب (در فقدان «وجود» (اجتماعی)
مادی لازم برای آن)، زیرپایه ای ملموس و قابل فهم برای عموم به «شعور سوسیالیستی» نسبت داده می شود که هنوز وجود ندارد
و در آینده باید پدید آید.
2
·
ضمنا آنچه که قرار است، در آینده
فراهم آید، به عنوان سطح «شرایط مادی» بیرونی
نایله، به خورد مردم داده می شود.
·
(آرزو و ایدئال بدین طریق در فانتزی
(در عالم خیال) جامه واقعیت می پوشد. مترجم)
3
·
با نمایش تبلیغاتی مستمر مرحله
رفاه عمومی، مرحله ای که هنوز به هیچوجه وجود ندارد، تلاش به عمل می آید که شکاف تاریخی موجود پر شود و ماهیت
جامعه نوین واقعا موجود مولدین،
در پرتو آینده ای از هر نظر مرفه، برای عموم تفهیم گردد.
4
·
شعبده بازی استالینیستی و تخمین
پیشاپیش آینده، که با تفسیر هنرمندانه آمار و با تصویرسازی های بزرگوارانه ی یکجانبه، هم برای مردم کشور خود و هم برای جهان
خارج، مدینه فاضله مجازی می سازد، از این شکاف تاریخی میان امکان و واقعیت جامعه جوان و از نیاز به «شعوری» که از آن، حد اعلای «تکانه
های تهییجی» انتظار می رود، نشئت می گیرد.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک امکان و
واقعیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
·
برای این شعور
(اجتماعی) باید ـ قبل از همه ـ افسانه بی چون و چرائی از «وجود» (اجتماعی)
سر هم بندی شود.
گرایش دوم
1
·
همزمان با گرایش اول، گرایش عام و بسیار خود ویژه استالینیسم
عیان می گردد.
2
·
دنباله روی شعور اجتماعی
از وجود اجتماعی، ناگهان به ولونتاریسم رهبری
خاصی بدل می شود.
·
مراجعه کنید به ولونتاریسم (اراده گرائی) در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
3
·
شعور توده ها، به آگاهی وابسته
به «موقعیت» محدود می شود، که پیش شرط مسکوت مانده ای است.
4
·
استالین در کتاب خود تحت عنوان
«یا آنارشیسم و یا سوسیالیسم» برای توضیح رابطه وجود اجتماعی
و شعور اجتماعی، کفاشی را مثال می زند که شعورش
گام به گام بدنبال تغییر شرایط کارش تغییر می یابد.
الف
·
(این
بدان معنی است که استالین میان وجود اجتماعی و شعور اجتماعی، نه رابطه دیالک تیکی،
بلکه رابطه واره وابستگی را برسمیت می شناسد و
تبلیغ می کند.
ب
·
وابستگی رابطه واره ای یکطرفه است و
ربطی به رابطه دو جانبه و متقابل دیالک تیکی ندارد.
ت
·
استالین از دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی، دیالک تیکواره همه چیز و هیچ
می سازد.
·
مراجعه کنید به وابستگی در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری . مترجم)
5
·
خلق زحمتکش، زیر بار کار روزانه،
هرگز نمی تواند تنها با اندیشیدن صرف به دورنمای یک آینده سوسیالیستی بزرگ، تکانه
های ارادی خود را بطور مستمر نوسازی کند.
6
·
همانطور که لنین بدرستی می آموزد، کارگران هرگز نمی توانند بطور
کلی، با اتکاء بر توان خویش، به چنین دورنمائی دست یابند.
7
·
اگر کارگران به حال خود
رها شوند، هرگز نخواهند توانست از حد نوسازی «ترید ـ یونیونیستی» لباس کار خود
فراتر روند.
8
·
از این رو ست که
کارگران به رهبران سیاسی راهنما نیاز مبرم دارند:
الف
·
رهبرانی که خود را وقف
بی قید و شرط امر پرولتاریا کرده اند.
ب
·
رهبرانی که نگرش
تئوریکی مستدلی را در اختیار دارند و می توانند آن را با تسلط تمام بکار بندند و
بسته به شرایط موجود پیاده کنند.
ت
·
و با تکیه بر این نگرش
تئوریکی مستدل، طرح کلی استراتژیکی جنبش را تدوین می کنند و در اکسیون (عملیات)
توده ها به کار می بندند.
·
(لنین،
«چه باید کرد؟»، «مجموعه آثار»، جلد 5، ص 395)
9
·
تمامت آموزش
لنین در زمینه نقش رهبری و سازماندهی سیاسی حزب
طبقه کارگر را می توان از این بررسی سوسیولوژیکی (بررسی مبتنی بر جامعه
شناسی) استخراج کرد.
10
·
در
استالینیسم ـ اما ـ این نتیجه گرفته می شود که تشکیل
شعور سوسیالیستی واقعی در «توده ها» به عهده رهبر
است.
11
·
فقط رهبر
است که استثنا ست و قانون عام «دنباله روی تفکر از وجود» (وابستگی یکسویه شعور اجتماعی به وجود اجتماعی.
مترجم) در حقش صادق نیست.
12
·
از این رو ست که ابتکار عمل به عهده رهبر
گذاشته می شود و نقش خلاق توده ها، تنها پس از
هوراکشی به رهبر و تأیید کورکورانه ی نظرات او و پس از تنزل آنها تا درجه غلام گوش
به فرمان بی اراده، جامه واقعیت به خود می پوشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر