سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
مثل
(گلستان باب اول، ص 33 ـ 34)
تحلیلی
از شین میم شین
گفتندش:
«کنون
که به ظل حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی، چرا نزدیکتر نیائی، تا به
حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد؟»
گفت:
«از
بطش (تندخوئی، غضب) او، همچنان ایمن نیستم. »
1
·
سعدی اما در این گفتگو، ضمنا دیالک تیک
سلاطین و ملازمان را به شکل دیالک تیک واره ی شیر
و سیاهگوش بسط و تعمیم می
دهد.
2
·
سعدی وزرا، مشاورین، ملازمان، ایدئولوگ ها و معتمدین
سلاطین را در مفهوم «سیه گوش» تجرید می کند.
3
·
حتی خود سعدی و اجدادش نیز جزو سیه گوشان بوده اند.
4
·
مخارج تحصیلی سعدی در دارالعلوم بغداد را همین سعد بن
زنگی پرداخته و لقب سعدی نام او ست.
·
سعدی آثار خود را نیز به او تقدیم کرده است.
5
·
شهرت سعدی هم به دلیل همین وابستگی به هیئت و عملا طبقه
حاکمه بوده است.
6
گفت:
«از
بطش (تندخوئی، غضب) او، همچنان ایمن نیستم.»
·
خود سعدی محتاط تر از بقیه سیاهگوشان است.
·
سعدی هم بسان سیه گوش به دنباله روی از دربار می پردازد،
از پس مانده سفره آن تغذیه می کند ولی از نزدیکی به دربار هراس دارد.
·
درست به همان سان که نزدیکی سیاهگوش به شیر خطر شقه شقه
شدن آن را به دنبال دارد، نزدیک شدن به خوانین و سلاطین فئودالی نیز مخاطره آمیز است.
·
به قول خودش خود او را روزی با گدائی عوضی گرفته بودند و
به ضرب چوب و چماق از ده ها فرسنگی دربار رانده بودند.
·
اما چرا و به چه دلیل؟
·
خوانین و سلاطین که شیر نیستند.
7
·
پادشاه و ملازمان و مشاورانش همه جزو انگل های مفتخور جامعه
فئودالی اند که از چپاول ثروت زحمتکشان روستائی و شهری و کشورهای دیگر روزگار می
گذرانند.
8
·
رابطه مبتنی بر مهر و هومانیسم، تنها میان مولدان زحمتکش
(شیران واقعی جامعه بشری) می تواند برقرار شود، نه میان پارازیت ها، انگل ها و لاشخورها.
·
میان لاشخورها نمی تواند از رابطه متداول انسانی خبری
باشد.
·
میان لاشخورها رابطه شیر و سیه گوش برقرار است.
·
نه اعتمادی و نه تفاهمی.
9
·
لاشخورهای کوچک از شر دشمنان خود (لاشخورهای بزرگتر) به
ظل حمایت قلدری درنده تر پناه می برند و نظام مبتنی بر چپاول و استثمار و ستم،
همان می ماند که بوده است.
10
·
گوهرمراد در نمایشنامه ای آخر و عاقبت این رابطه را تشریح می کند:
·
اهالی دهی برای نجات از شر گرازی، شکارچی ئی اجیر می کنند،
ولی پر کردن شکم فراخ شکارچی، برای شان گرانتر از صدمات گراز تمام می شود.
11
گفت:
«از
بطش (تندخوئی، غضب) او، همچنان ایمن نیستم.»
·
دلیل این هراس سیه گوش از شیر، یعنی هراس درباریان از
سلاطین در ساختار جامعه فئودالی و در خردستیزی درباریان است.
·
این خودویژگی ضمنا خاص ایران نبوده است.
·
در همه جوامع فئودالی همین وضع برقرار بوده است.
12
·
دربارهای فئودالی، بیغوله های تیره و تار توطئه بوده اند.
·
همه بدون استثناء از همدیگر هراس داشته اند.
·
هر غفلتی می توانست به خوردن خنجر از پشتی منجر شود.
·
به همین دلیل یکی را عقیم می کردند، زبان دیگری را از
حلقوم بدر می کشیدند، آن دیگری را مادام العمر در سیه چال ها گم و گور می کردند تا
بتوانند سلطنت کنند.
13
کاترین کبیر
·
یکی از شاهزاده های تزار روس بسان موشی در نهایت ذلت در
سیه چال بوده است.
·
آن سان که حتی نام خود را فراموش کرده بود.
·
مراجعه کنید به
فیلم کاترین کبیر.
14
·
یکی از سلاطین فئودالی اروپا حتی زن زیبای خود را به سوء
ظنی به دست جلاد می سپارد.
15
·
در ایدئولوژی فئودالی هر سینه ای خزینه قفل در قفل رازی مگو
است.
·
رازی که دارنده و داننده اش چه بسا با خود به گور می
برد، اگر زیر شکنجه با جلادی در میان ننهد.
16
·
یکی از علل اجتماعی مکاتب معرفتی ـ نظری موسوم به
اگنوستیسیسم و اسکپتیسیسم (ندانمگرائی و تردیدگرائی) همین جو سرشته به سوء ظن و بی
اعتمادی در جامعه فئودالی بوده است.
·
این جو مبتنی بر سوء ظن و بی اعتمادی همچنان و هنوز حاکم
است.
·
سالانه میلیاردها دلار صرف جاسوسی و کسب خبر از یکدیگر
می شود.
·
جاسوسی و کسب خبر حتی از نزدیک ترین متحدین یکدیگر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر