۱۳۹۳ تیر ۴, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (135)

 
 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
مثل
(گلستان باب اول، ص 33 ـ 34) 
تحلیلی از شین میم شین

گفتندش:
«کنون که به ظل حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی، چرا نزدیکتر نیائی، تا به حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد؟»
گفت:
«از بطش (تندخوئی، غضب) او، همچنان ایمن نیستم. »

1
·        سعدی اما در این گفتگو، ضمنا دیالک تیک سلاطین و ملازمان را به شکل  دیالک تیک واره ی شیر و سیاهگوش بسط و تعمیم می دهد.

2
·        سعدی وزرا، مشاورین، ملازمان، ایدئولوگ ها و معتمدین سلاطین را در مفهوم «سیه گوش» تجرید می کند.

3
·        حتی خود سعدی و اجدادش نیز جزو سیه گوشان بوده اند.

4
·        مخارج تحصیلی سعدی در دارالعلوم بغداد را همین سعد بن زنگی پرداخته و لقب سعدی نام او ست.
·        سعدی آثار خود را نیز به او تقدیم کرده است.

5
·        شهرت سعدی هم به دلیل همین وابستگی به هیئت و عملا طبقه حاکمه بوده است.

6
گفت:
«از بطش (تندخوئی، غضب) او، همچنان ایمن نیستم.»

·        خود سعدی محتاط تر از بقیه سیاهگوشان است.
·        سعدی هم بسان سیه گوش به دنباله روی از دربار می پردازد، از پس مانده سفره آن تغذیه می کند ولی از نزدیکی به دربار هراس دارد.
·        درست به همان سان که نزدیکی سیاهگوش به شیر خطر شقه شقه شدن آن را به دنبال دارد، نزدیک شدن به خوانین و سلاطین فئودالی نیز مخاطره آمیز است.
·        به قول خودش خود او را روزی با گدائی عوضی گرفته بودند و به ضرب چوب و چماق از ده ها فرسنگی دربار رانده بودند.

·        اما چرا و به چه دلیل؟

·        خوانین و سلاطین که شیر نیستند.

7
·        پادشاه و ملازمان و مشاورانش همه جزو انگل های مفتخور جامعه فئودالی اند که از چپاول ثروت زحمتکشان روستائی و شهری و کشورهای دیگر روزگار می گذرانند.

8
·        رابطه مبتنی بر مهر و هومانیسم، تنها میان مولدان زحمتکش (شیران واقعی جامعه بشری) می تواند برقرار شود، نه میان پارازیت ها، انگل ها و لاشخورها.

·        میان لاشخورها نمی تواند از رابطه متداول انسانی خبری باشد.

·        میان لاشخورها رابطه شیر و سیه گوش برقرار است.
·        نه اعتمادی و نه تفاهمی.

9
·        لاشخورهای کوچک از شر دشمنان خود (لاشخورهای بزرگتر) به ظل حمایت قلدری درنده تر پناه می برند و نظام مبتنی بر چپاول و استثمار و ستم، همان می ماند که بوده است.

10
·        گوهرمراد در نمایشنامه ای آخر و عاقبت این رابطه را تشریح می کند:
·        اهالی دهی برای نجات از شر گرازی، شکارچی ئی اجیر می کنند، ولی پر کردن شکم فراخ شکارچی، برای شان گرانتر از صدمات گراز تمام می شود.

11
گفت:
«از بطش (تندخوئی، غضب) او، همچنان ایمن نیستم.»

·        دلیل این هراس سیه گوش از شیر، یعنی هراس درباریان از سلاطین در ساختار جامعه فئودالی و در خردستیزی درباریان است.
·        این خودویژگی ضمنا خاص ایران نبوده است.
·        در همه جوامع فئودالی همین وضع برقرار بوده است.

12
 
·        دربارهای فئودالی، بیغوله های تیره و تار توطئه بوده اند.
·        همه بدون استثناء از همدیگر هراس داشته اند.
·        هر غفلتی می توانست به خوردن خنجر از پشتی منجر شود.
·        به همین دلیل یکی را عقیم می کردند، زبان دیگری را از حلقوم بدر می کشیدند، آن دیگری را مادام العمر در سیه چال ها گم و گور می کردند تا بتوانند سلطنت کنند.

13
کاترین کبیر

·        یکی از شاهزاده های تزار روس بسان موشی در نهایت ذلت در سیه چال بوده است.
·        آن سان که حتی نام خود را فراموش کرده بود.

·        مراجعه کنید به   فیلم کاترین کبیر.

14

·        یکی از سلاطین فئودالی اروپا حتی زن زیبای خود را به سوء ظنی به دست جلاد می سپارد.

15
·        در ایدئولوژی فئودالی هر سینه ای خزینه قفل در قفل رازی مگو است.
·        رازی که دارنده و داننده اش چه بسا با خود به گور می برد، اگر زیر شکنجه با جلادی در میان ننهد.

16
·        یکی از علل اجتماعی مکاتب معرفتی ـ نظری موسوم به اگنوستیسیسم و اسکپتیسیسم (ندانمگرائی و تردیدگرائی) همین جو سرشته به سوء ظن و بی اعتمادی در جامعه فئودالی بوده است.

·        این جو مبتنی بر سوء ظن و بی اعتمادی همچنان و هنوز حاکم است.
·        سالانه میلیاردها دلار صرف جاسوسی و کسب خبر از یکدیگر می شود.
·        جاسوسی و کسب خبر حتی از نزدیک ترین متحدین یکدیگر.   

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر