شین
میم شین
شما به سعدی اشاره می کنید که گفته:
«گل
و خار و گنج و مار و غم و شادی به هم اند. »
و
سپس مقایسه با مارکس می کنید.
ما
اگر بخواهیم به شیوه خود شما با شما برخورد کنیم،
از
محتوای نوشته شما این
نتیجه را نمی توان گرفت که
شما
به گونه ای می خواهید به حساب مارکس
ضرورت
وجود همه این پلیدی ها را
(رنج
و عذاب و بدی و شر و شور و غارت و بیماری
و مرگ)
را
توجیه کنید؟
نصرالله
·
اگر محتوای جفنگیات ما در دفاع مزورانه
و عوامفریبانه از «رنج و عذاب و بدی و شر و شور و غارت و بیماری و مرگ» است، چه باک!
·
چون در این صورت، مدافعان سرسخت زیبائی
های انتزاعی زندگی می توانند «به هم سازند و بنیادمان براندازند.»
·
ما با مقایسه سعدی با سایه چه گفته
ایم که به معنی توجیه دفاع از «رنج و عذاب و بدی و شر و شور و غارت و
بیماری و مرگ» بوده است؟
·
تشخیص درست و یا نادرست ما به شرح
زیر بوده است:
1
اگه
زیبایی نبود دنیا مفت نمیارزید.
(ابتهاج)
·
سعدی بلحاظ بینشی از سایه و از خیلی
از شعرا و نویسندگان پر آوازه کشور عه هورا بمراتب پیشرفته تر است.
·
اگرچه او بیش از 700 سال، قبل از
سایه زیسته است.
2
·
وقتی از شباهت غریب سعدی به مارکس
و انگلس سخن می رود، به همین دلیل است.
·
جای سعدی واقعا خالی است و تصور
این حقیقت امر روان آدمی را به آتش می کشد.
3
·
سایه فکر می کند که زیبائی می
تواند بدون زشتی و یا زشتی بدون زیبائی وجود داشته باشد.
·
اگر سایه به تجارب زندگی خویش حتی
نظر می کرد، متوجه این حقیقت امر دیالک تیکی می گشت که سعدی هفت قرن قبل تئوریزه
کرده است:
گل و خار و گنج و مار و
غم و شادی به هم اند.
·
این تصور سعدی معنائی جز دیالک
تیکیت هستی ندارد:
·
دیالک تیک گل و خار
·
دیالک تیک گنج و مار
·
دیالک تیک غم و شادی
·
و ضمنا دیالک تیک زشت و زیبا
·
حتی طاووس در نهایت زیبائی به قول
عوام الناس پاهای زشت دارد.
4
·
از این مقایسه چگونه و به چه ترفند
منطقی و تجربی می توان نتیجه گرفت که کسب و کار ما « توجیه رنج و عذاب و بدی و شر و شور و غارت
و بیماری
و مرگ» است؟
شما شیوه تحلیلی خود را دیالک تیکی می دانید
من چنین چیزی متأسفانه ندیدم
نصرالله
1
·
خوب متد دیالک تیکی به چه معنی
است؟
·
بر اساس کدام گشتاور متافیزیکی (ضد
دیالک تیکی) در جفنگیات ما دیالک تیکیت متد و اسلوب بررسی ما را زیر علامت سؤال قرار
می دهید؟
·
عجیب است که ملتفت نمی شوید که مقایسه
سایه با سعدی به نیت دفاع از متد دیالک تیکی است.
·
ما ضمنا خیلی شاد و ممنون می شویم
اگر کسی خطاهای اسلوبی ما را تصحیح کند.
·
چون ما سودائی جز تمرین و آموزش آن
در سر نداریم.
·
شاید در ادامه همین ابراز نظر دلایلی
ارائه دهید.
2
نه اینکه شما بی اطلاع هستید ولی می توان گفت کم اطلاع هستید
و همین یکی از ضعف های روشنفکران جامعه ما ست.
نصرالله
·
موضوع بحث، نقل قولی از سایه است و
یا سطح توسعه فکری ما که سرتاپای مان پشیزی نمی ارزد؟
·
ما که ادعای علامه دهر بودن نداشته
ایم.
·
ما بسان نمایندگان پرولتاریا حتی
المقدور از حقیقت عینی دفاع می کنیم.
·
همین و بس.
·
مدافعین حقیقت عینی حتما که نباید
علامه دهر باشند.
·
پرستندگان حقیقت عینی بلحاظ فرم و
کسب و کار، کمترین تفاوتی با بت پرستان، خداپرستان، کالاپرستان و قدرت پرستان
ندارند.
·
تفاوت آنها با همه پرستندگان دیگر
در ماهیت دگم (جزم) آنها ست:
·
تفاوت حقیقت پرستان با پرستندگان بت
های گونه گون در این است که آنها حقیقت عینی را می پرستند.
·
یعنی حقیقت عینی تنها بت و خدا و جزم
و یا دگم آنها ست.
·
همین وبس.
·
به همین دلیل است که نه رشوه می
دهند و نه رشوه می ستانند.
·
به همین دلیل است که نه، می توانند
رشوه دهند و نه، می توانند رشوه ستانند.
·
به همین دلیل است که نه، می توانند
نوچه و نوکر و پیرو و مرید کسی شوند و نه، می توانند نوچه پروری، نوکر پروری، پیرو
پروری و مرید و مخلص و هودار پروری پیشه کنند.
من سایه را جز از طریق شعرهای او نمی شناسم
و هیچ اطلاعی بیش از آنچه که شعرهایش می گویند، ندارم
نصرالله
1
·
شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها (مثلا انسان
ها) و روندهای هستی به چه معنی است و
چگونه صورت می گیرد؟
·
مثلا شاعری را چگونه می توان شناخت؟
·
شاعر پیشکش، درختی را چگونه می
توان شناخت؟
·
چگونه می توان تشخیص داد که درختی
زنده و سرحال و سالم است و یا بیمار و در حال نزع و مرده؟
2
من سایه را جز از طریق شعرهای او نمی شناسم و
هیچ اطلاعی بیش از آنچه
که شعرهایش
می گویند، ندارم و این کاملاً طبیعی است
با در نظر گرفتن دیکتاتوری حاکم بر کشور ما.
نصرالله
·
بنا بر تجربه ما، برای شناخت چیزی
باید با آن چیز در افتاد.
·
دهقان برای شناخت چند و چون درختی، بسان چاقوکشی،
چاقو از جیب بدر می کشد و پوست آن را در نقطه ای می برد تا از روندهای زیر پوست آگاه
شود.
·
برای شناخت آدم ها هم باید با آنها
گلاویز شد.
·
در رویاروئی ایدئولوژیکی دست حریف
دیر یا زود رو می شود.
·
هر گازی که به سیب می زنیم، ماهیت
سیب بهتر و بیشتر عیان می گردد.
·
هر جمله هر کس، هر واکنش هر کس، چه
بسا حتی هر واژه هر کس، شناسنامه او ست.
·
نظرات و افکار هر کس آئینه
ماهیت او هستند.
·
شعور (روح، اندیشه) هر کس انعکاس وجود او ست.
·
جهان بینی هر شاعر نیز در اشعار او
نعره می کشد.
·
اگر کسی اشعار شاعری را مورد تحلیل
دیالک تیکی قرار دهد، دیر یا زود به جهان بینی او پی می برد.
·
در شعر هر شاعری (و حتی در عرعر هر
خری که خود را شاعر و نویسنده و علامه تصور می کند) روح و روان و ایدئولوژی او
عربده می کشد.
3
من سایه را جز از طریق شعرهای او نمی شناسم و
هیچ اطلاعی بیش از آنچه که
شعرهایش
می گویند، ندارم و این کاملاً طبیعی است
با در نظر گرفتن دیکتاتوری حاکم بر کشور ما.
نصرالله
·
دیکتاتوری حاکم چه ربطی به شناخت شاعری
دارد؟
·
دیکتاتوری حاکم چه ربطی به شناخت سایه
دارد که سرباز بی چون و چرای سنگرهای توده ای بوده است؟
·
اشعار سایه عمدتا بطور مجاز و بخشا
بطور مخفی منتشر شده اند و اگر کسی توان تفکر مفهومی داشته باشد، می تواند تحلیل شان
کند و از ایدئولوژی سایه سر در بیاورد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر