برای کشفِ
اقیانوس های جدید باید جراتِ ترکِ ساحل را داشت،
این دنیا دنیای تغییر است نه تقدیر
ژان پل سارتر
این دنیا دنیای تغییر است نه تقدیر
ژان پل سارتر
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
روژین
گاف سنگزاد
برای کشفِ اقیانوس های جدید باید جرئتِ ترکِ
ساحل را داشت،
این دنیا دنیای تغییر است نه تقدیر
این دنیا دنیای تغییر است نه تقدیر
·
جهان بینی ژان پل سارتر و
همه نمایندگان اگزیستانسیالیسم وطنی و بین المللی، ایدئالیستی ـ ذهنی است.
·
ایدئالیسم خود به دو فرقه
تقسیم می شود:
الف
جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی
·
ایدئالیسم ذهنی که ماده (وجود،
هستی بطور کلی) را مخلوق روح (خدا، ایده مطلق و غیره) می داند و منکر عینیت هستی
است.
·
از دیدگاه ایدئالیسم ذهنی،
همه چیز مخلوق روح و سوبژکتیف است.
·
نماینده کلاسیک فلسفه ذهنی
اسقف برکلی بوده است، که حتی وجود خورشید را منکر می شد.
ب
گئورگ ویلهلم فریدریش
هگل (1770 ـ1831)
·
ایدئالیسم عینی که ماده (وجود،
هستی بطور کلی) را مخلوق روح (خدا، ایده مطلق و غیره) می داند، ولی منکر عینیت
هستی نیست.
·
نمایندگان این ایدئالیسم مذاهب
اند.
·
هگل نیز نماینده ایدئالیسم
عینی است.
·
به همین دلیل دیالک تیک
هگل، دیالک تیکی ایدئالیستی است.
·
یعنی پا در هوا ست.
·
یعنی وارونه است.
1
برای کشفِ اقیانوس های جدید باید جرئتِ ترکِ
ساحل را داشت.
·
آنچه در این شعار، بظاهر انقلابی
جلوه می کند، ماهیتا ارتجاعی است.
·
اگزیستانسیالیسم (فلسفه حیات)
آبشخور فاشیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
·
اگزیستانسیالیسم فلسفه هارت
و پورت چپنما ست.
·
اگزیستانسیالیسم خود را در
فرم، خلقی و مترقی جا می زند، در حالیکه ماهیتی ضد خلقی و ارتجاعی دارد.
·
اگزیستانسیالیسم واژه های چپ
و انقلابی را گروگان می گیرد، از محتوا تهی می سازد و با هارت و پورت توخالی پر می
کند و بر سر هر کوچه و برزن تحت حمایت همه جانبه و چه بسا مستور طبقه حاکمه برای
عوامفریبی به خدمت می گیرد.
2
برای کشفِ اقیانوس های جدید باید جرئتِ ترکِ
ساحل را داشت.
·
محتوای این شعار سارتر هم
هارت و پورت است و بس:
·
برای انجام هر کار کارساز
به جرئت نیاز است.
·
خطرناکی اگزیستانسیالیسم همین
جور جاها ست:
·
در همین شعار سارتر، ذراتی
از حقیقت وجود دارد که غیرقابل انکار است.
·
ذراتی از حقیقت اما در این
شعار برای ریختن زهر دروغی مهلک به کام خواننده است:
·
چون جرئت برای انجام
کارهای مهم لازم است، ولی کافی نیست.
·
چون جرئت برای انجام اقدامات
مهم لازم است، ولی معیار حقیقت و حقانیت آن اقدامات نیست.
·
به عنوان مثال، فاشیست ها
و فوندامنتالیست ها بلحاظ جرئت کمترین کم و کسری ندارند.
·
تبدیل اندام خود به بمبی
زنده خود نشانه بارز جرئت مندی است.
·
ولی داشتن جرئت کمترین ربطی
به حقانیت فاشیسم و فوندامنتالیسم ندارد.
3
برای کشفِ اقیانوس های جدید باید جرئتِ ترکِ
ساحل را داشت.
·
اگزیستانسیالیسم اما مکتب
مناسبی برای عوامفریبی و عوام پروری است.
·
چون عوام الناس قادر به
تفکر مفهومی نیستند، چون عوام الناس توان تحلیل دیالک تیکی چیزها، پدیده ها، سیستم
ها و روندهای هستی را ندارند، به شناخت حسی و در بهترین حالت به شناخت تجربی قناعت
می ورزند.
·
به قول حریفی «به آنچه به
چشم خود می بینند، ایمان می آورند.»
·
حقیقت ولی چه بسا نامرئی
است و به آسانی دیده نمی شود.
·
حقیقت فقط ببرکت شناخت حسی
ـ عقلی و تجربی ـ نظری تا حدودی رخ نشان می دهد.
·
توان فوق العاده ی اگزیستانسیالیسم
در زمینه ی تحمیق توده ها هم همین جا ست.
4
·
پس از انجام اصلاحات ارضی،
فئودالیسم و روحانیت با علم مزین به داس و چکش و تفنگ و هارت و پورت عنگلابی وارد
عرصه جامعه شد و تحت عنوان جنبش مسلحانه چریکی با پسوندی از واژه های «خلق» و «امت»
و امثالهم دست به عوامفریبی تمام اجتماعی زد.
·
جرئت مورد نظر اگزیستانسیالیسم
و فاشیسم از روان پریشان ارتجاع فئودالی ـ روحانی بیرون زد و جامه عمل به خود
پوشید.
·
مجاهد و چریک فئودالی ـ
روحانی تحت عنوان عوامفریب مجاهد و چریک خلق، بسان «شرزه شیری» (در اشعار شعرای
طرفدار فاشیسم، فوندامنتالیسم، اگزیستانسیالیسم و نیهلیسم و غیره) از روی جسد خویش
گذشتند و قلب و مغز توده را تسخیر کردند و ارتجاع فئودالی ـ روحانی مغلوب را دو
باره به قدرت رساندند و فاجعه آغاز شد.
5
برای کشفِ اقیانوس های جدید باید جرئتِ ترکِ
ساحل را داشت.
·
کسانی که با طناب جرئت،
وارد چاه زندگی می شوند، به کشف اقیانوس ها دست نمی یابند، بلکه فقط فاجعه می آفرینند.
·
هم اکنون 5 میلیون انسان بی
پناه از شر «شرزه شیران» جرئت مند، میهن خود را ترک کرده اند و در نهایت ذلت در
چادرهای پناهندگان بسر می برند.
·
نصف این 5 میلیون نفر را
کودکان خردسال تشکیل می دهند.
·
فاشیسم و فوندامنتالیسم تحت
حمایت ترفندمند طبقه حاکمه یکه تاز قاره های آسیا و افریقا و غیره شده اند و زمینه را برای
تکه تکه کردن کشورها و تقسیم میان گرگ های امپریالیستی آماده می سازند.
·
یوگوسلاوی را قبلا شقه شقه
کرده اند، افغانستان تحت اشغال اجانب امپریالیستی است، لیبی با خاک یکسان شده است،
عراق در حال تجزیه است.
·
تا دل ژان پل سارتر بخواهد
جرئت ـ در میدان، برهنه و عریان ـ رجز می خواند.
·
تنها غریب بیکس و بی
هوادار در این میان خرد است.
·
خرد اندیشنده.
·
خرد رهائی بخش.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر