۱۳۹۳ خرداد ۳۱, شنبه

هماندیشی با سوما کاویانی (1)


چه دوران وحشتناکی است، دورانی که در آن
 احمق ها بر کورها حکمرانی می کنند!  
شکسپیر
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
سوما کاویانی
گاف سنگزاد

میم
احمق ها نمی توانند بر کوران حکمرانی کنند.
کوران کورند، ولی خر نیستند.

سوما
واقعا
این جمله درست نیست باید می بود:
چه دوران وحشتناکی است، دورانی که در آن  شیادان مکار حکومت می کنند
بر گروهی نادان که چشم خود را بسته اند.

·        حکومت ربط تعیین کننده ای به کور و بینا و ابله و و دانا ندارد.
·        اگرچه همیشه گشتاوری از نادانی و نابینائی در بین است.

1
·        حکومت اما با حاکمیت در رابطه دیالک تیکی است:
·        دیالک تیک حکومت (قدرت سیاسی) و حاکمیت
·        دیالک تیک هیئت حاکمه و طبقه حاکمه

2
·        دیالک تیک حکومت و حاکمیت بسط و تعمیمی از دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایدئولوژیکی است.

3
·        زیربنای اقتصادی همان ساختار جامعه است.
·        ساختار هر جامعه بشری اعم از برده داری، فئودالی، سرمایه داری و سوسیالیستی است.

4
·        زیربنای اقتصادی جامعه همان مناسبات تولیدی است:
·        انسان ها به قول انگلس، «تنها از طریق شیوه معینی از همکاری و مبادله متقابل کردوکار خود تولید می کنند.
·        انسان ها برای تولید، مناسبات و روابطی را با یکدیگر برقرار می سازند و تنها در این روابط  و مناسبات اجتماعی است که تأثیرگذاری بر طبیعت، عملی می شود، یعنی تولید انجام می یابد.»

5
·        مناسبات تولیدی در هر نظام اجتماعی، کل واحدی را تشکیل می دهد که خصلت و حرکت آن، بوسیله بخش های بنیادی و روابط ساختاری ماهوی میان این بخش ها تعیین می شود.

·        مناسبات تولیدی شامل عوامل زیرین می شود:

الف
·        روابط انسان ها در روند تولید و قبل از همه، مناسبات مالکیت.
 ب
·        مناسبات مبادله ی کردوکارها.

ت
·        همکاری.

پ
·        تقسیم کار.

ث
·        جایگاه و روابط میان گروه های اجتماعی و طبقات مختلف در تولید.
 ج
·        مناسبات توزیع.

6
·        مناسبات مالکیت در تمامت مناسبات تولیدی نقش تعیین کننده و اصلی را به عهده دارد.

الف
·        مناسبات مالکیت نشان می دهد که وسایل تولید از آن کیست.

ب
·        مناسبات مالکیت نحوه و نوع وحدت مولدین با وسایل تولید را، یعنی نوع مناسبات تولیدی را تعیین می کند.

ت
·        مناسبات مالکیت مسلط، تعیین کننده خصلت کلی فرماسیون اجتماعی مربوطه است.

پ
·        هر تغییر بنیادی در مناسبات اجتماعی مستلزم تغییر بنیادی در مناسبات مالکیت بر وسایل تولید است.

ث
·        مناسبات تولیدی ـ بمثابه مناسبات بنیادی هر جامعه ـ همزمان فرم حرکت اجتماعی نیروهای مولده را تشکیل می دهد و در جامعه طبقاتی خصلت طبقاتی دارد.

7
چه دوران وحشتناکی است، دورانی که در آن
 احمق ها بر کورها حکمرانی می کنند!

·        بغرنجی دیالک تیک حکومت و حاکمیت (دیالک تیک هیئت حاکمه و طبقه حاکمه)  اما همیشه این است که هیئت حاکمه مرئی است، ولی طبقه حاکمه نامرئی است.
·        سلاطین و خوانین و رؤسای جمهور و وزرا و ارتش و پلیس و ژاندارمری و زندان و بازجو و زندانبان و مفتش و غیره را می توان هر لحظه دید، ولی طبقه حاکمه را فقط ببرکت تسلط بر خرد اندیشنده (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی) می توان کشف کرد و شناخت.
·        طبقه حاکمه چیزی از جنس اجنه است.
·        همه جا هست و ضمنا هیچ جا نیست.
·        حکمران اصلی هم همین خدا واره بی نام و بی نشان و لامکان همه جا حی و حاضر است.
   
8
·        یکی از دلایل بقای دیرمان حاکمیت و یا طبقه حاکمه هم در همین استتار است.
·        به همین دلیل وقتی کارد به استخوان توده می رسد و تضاد درونی، برونی می شود، خطر آن همیشه هست که هیئت حاکمه عوض شود و طبقه حاکمه نه تنها حفظ، بلکه حتی تقویت و تحکیم شود.
·        دیدن طبقه حاکمه و تعویض آن با بدیل بهتر کار هر کسی نیست.
·        ضرورت صرفنظرناپذیر آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم هم به همین دلیل است.

9
چه دوران وحشتناکی است، دورانی که در آن
 احمق ها بر کورها حکمرانی می کنند!

·        شکستن همه کاسه ها و کوزه ها از سوی هر ننه مرده ای بر سر توده ها هم به همین دلیل است.
·        چون هر ننه مرده ای توده عاصی را می بیند که هیئت حاکمه را برمی اندازد، ولی طبقه حاکمه را نمی بیند که توده را به طرق و ترفندهای آشکار و پنهان، به قبول بدیل مطلوب خویش وامی دارد.
·        چون کسی ایدئولوژی طبقه حاکمه را که شب و روز بر رگ ضمیر توده تزریق می شود، نمی بیند.

10
چه دوران وحشتناکی است، دورانی که در آن
 احمق ها بر کورها حکمرانی می کنند!

·        شعور (میزان دانش، طرز تفکر، ایدئولوژی) هیئت حاکمه هم بسته به کم و کیف طبقه حاکمه است که هیئت حاکمه نماینده سیاسی آن است.
·        ایدئولوژی توده ها حتی نه ایدئولوژی خود آنها، بلکه ایدئولوژی طبقه حاکمه است:
·        به قول معروف:
·        «ایدئولوژی حاکم در هر جامعه، ایدئولوژی طبقه حاکمه در آن جامعه است.»

·        به همین دلیل باید مارکسیسم ـ لنینیسم در فرم زنده و شاداب آن به میان توده برده شود تا با ایدئولوژی حقیقی خویش آشنا شوند و به دنبال نخود سیاه ها و مهره های متنوع طبقه حاکمه نیفتند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر