سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
مثل
(گلستان باب اول، ص 33 ـ 34)
تحلیلی
از شین میم شین
گفتندش:
«کنون
که به ظل حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی، چرا نزدیکتر نیائی، تا به
حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد؟»
·
از سیاهگوش می پرسند:
·
«حالا که تحت حمایت شیر قرار داری و قدردان پسمانده شکار او هم هستی،
چرا به او نزدیکتر نمی شوی تا تو را جزو مقربین بارگاه خود کند و از بندگان مخلص
خود محسوب دارد؟»
1
·
سؤال از سر تا پا غلط به همین می گویند:
الف
·
اولا میان شیر و سیاهگوش رابطه ای به معنی حقیقی کلمه
وجود ندارد تا سیاهگوش را تحت الحمایه شیر محسوب بدارند.
·
دنباله روی از شیری و تغذیه از پس مانده غذای آن، که به
معنی تحت الحمایه او بودن نیست.
ب
·
ثانیا شیر که جزو اشرافیت بنده دار و فئودال انگل و
مفتخور نیست تا توده های مولد و زحمتکش را سلب آدمیت کند، به درجه اشیاء و ابزار
تنزل دهد و بنده و غلام و کنیز و کلفت و نوکر خویش سازد.
2
گفتندش:
«کنون
که به ظل حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی،
چرا نزدیکتر نیائی، تا به
حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد؟»
·
سعدی در این سؤال، وابستگی یکطرفه سیاهگوش به شیر را به
شکل وابستگی توده های مولد و زحمتکش جامعه بنده داری و فئودالی به طبقه حاکمه سوسیالیزه
می کند و در حقیقت، مناسبات اجتماعی جامعه بنده داری و فئودالی را ناتورالیزه و
حتی تئولوژیزه و عملا وارونه می کند.
·
این کسب و کار ایدئولوژیکی سعدی و بعدها حافظ اما به به
چه معنی و به چه نیت است؟
3
چارلز داروین (1809 ـ 1882)
طبیعت پژوه انگلیسی
نظریه پرداز بزرگ در زمینه تئوری توسعه و یا تکامل
·
چارلز داروین
هم به سبب بی خبری از مارکسیسم، پدیده های طبیعی را با مفاهیم سوسیولوژی بورژوائی توضیح می دهد:
·
او هم مبارزه طبقاتی را از جامعه طبقاتی (سرمایه داری)
برمی دارد و به عالم طبیعت می برد و از تنازع بقا میان نباتات و جانوران سخن می
گوید:
·
انگار میان نباتات و جانوران مناسبات طبقاتی برقرار است.
·
انگار گروهی از نباتات و جانوران بورژوا واره اند و انگل
صفت از نیروی جسمی و روحی نباتات و جانوران دیگر که پرولتر واره اند، تغذیه می
کنند.
4
گفتندش:
«کنون
که به ظل حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی،
چرا نزدیکتر نیائی، تا به
حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد؟»
·
سعدی در این سؤال بطور مستور و پوشیده مناسبات اجتماعی جامعه
بنده داری و فئودالی را به مثابه مناسبات طبیعی از سوئی و مناسبات تئولوژیکی از
سوی دیگر قالب می کند:
·
بدین طریق و ترفند، مناسبات اجتماعی جوامع طبقاتی اولا به
مثابه مناسبات ازلی و ابدی طبیعی قلمداد می شوند، ثانیا به مثابه مناسبات مقرره بنا
بر مشیت الهی:
·
بدین طریق و ترفند، وابستگی سیاهگوش به شیر به عنوان وابستگی توده های مولد و زحمتکش به اشرافیت بنده
دار و فئودال از سوئی و به وابستگی کل بشریت به خدا قلمداد می شود.
5
گفتندش:
«کنون
که به ظل حمایتش در آمدی و به شکر نعمتش اعتراف کردی،
چرا نزدیکتر نیائی، تا به
حلقه خاصانت در آرد و از بندگان مخلصت شمارد؟»
·
اگر به مفاهیم مستعمل
در این سؤال دقت شود، نیت ایدئولوژیکی سعدی آشکار می گردد:
الف
مفهوم
«ظل حمایت»
·
مفهوم «ظل حمایت» نمی تواند مناسبات میان جانوران را
منعکس کند.
·
چون چنین رابطه ای میان جانوران وجود ندارد.
·
مفهوم «ظل حمایت» مفهومی رایج در جامعه بنده داری و فئودالی
است.
·
کسی تحت الحمایه قلدری قرار می گیرد.
·
کسی در ظل (سایه) حمایت خانی، فئودالی و یا سلطانی قرار
می گیرد.
ب
مفهوم
«ظل حمایت»
·
مفهوم «ظل حمایت» از سوی دیگر مفهومی فقهی (تئولوژیکی)
است:
·
بنده مؤمن خدا در ظل حمایت خیالی و واهی خدای خیالی و
واهی قرار می گیرد.
ت
مفهوم «شکر
نعمت»
·
مفهوم «شکر نعمت» نیز مفهومی فئودالی و ضمنا فقهی است:
·
گدائی از پشیز توانگری امرار معاش می کند و شکر نعمت
توانگر را به جا می آورد.
·
بشریت به عنوان بنده و وابسته خدا مثلا نفس می کشد و به
دلیل برخورداری از نعمت تنفس، شکر خدا را به جای می آورد.
·
به قول سعدی برای هر نفسی دو شکر واجب است:
·
شکری برای دم و شکری دیگر برای باز دم.
پ
مفهوم «حلقه خاصان»
·
مفهوم «حلقه و یا محفل خاصان» نیز از مفاهیم فئودالی و فقهی است:
·
کسی جزو خاصان خانی، فئودالی، سلطانی و یا خدائی محسوب
می شود.
·
در عالم جانوران و نباتات از این خبرها نیست.
·
گوسفند نمی تواند خود ار از خاصان درگاه گرگ و یا
پلنگ قلمداد کند.
·
گرگ و پلنگ و شیر و شغال زندگی می کنند و نه سلطنت.
ث
مفهوم «بندگان مخلص»
·
مفهوم «بندگان مخلص» نیز از مفاهیم فئودالی و فقهی است.
·
وقتی از زهر ایدئولوژیکی مهلک در آثار سعدی و بعدها حافظ
سخن می رود، به همین دلایل است.
·
سعدی و بعدها حافظ سم ایدئولوژیکی بنده داری ـ فئودالی خود
را بی آنکه خواننده ملتفت شود، به کامش می ریزند.
·
یکی از دلایل معرفتی عقب ماندگی ملت ایران همین زهر ایدئولوژیکی
است.
·
ضرورت تحلیل دیالک تیکی میراث گذشتگان نیز به همین دلیل
است.
·
بدون زهر زدائی از آثار گذشتگان نمی توان به امر پیشرفت اجتماعی
خدمت کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر