سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ
وین)
خون سیاوش
(۱۳۴۱)
·
جویباری بودم از آواز و اشک
·
کاخرم دریا به کام خود کشید
·
نغمه خوان، رفتم به سوی او، ولی
·
او به خود می تافت، مهرم را ندید
·
موج می خندید و با هر خنده ای
·
صد سرود تازه می آمد پدید
·
در شتاب شاد خود، دریای مست
·
نقش های دلربا می زد بر آب
·
باغ های واژگون می آفرید
·
مویه کردم، گیسوان کندم، عبث
·
اشک من دامان او را تر نکرد
·
و اندر آن هنگامه بانگم نی شنید
·
روزگاری رفت و آب از سر گذشت
·
جان من با جان دریا جفت شد
·
پرده ها یک یک به چشمانم درید
·
در سرود موج های نعره زن
·
هرچه دیدم، جویبار مویه بود
·
فاش می دیدم که از لبخند بحر
·
قطره قطره اشک هایم می چکید
·
تا ببینم خنده امواج را
·
تا سرود بحرها را بشنوم
·
من از این پس، بیش تر خواهم گریست
·
من از این پس، پیش تر خواهم دوید
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر