تندیس کاوه آهنگر در سوریه
افسانه کاوه، نماد قیامی پیروز در تاریخ ملی
ایران
محمد
امین محمدپور
سرچشمه:
مجله هفته
مسعود
بهبودی
من فقط دو جمله اول این مطلب را خوانده ام و
راجع بدان ابراز نظر می کنم:
جمله
اول
«دنیای راز آمیز اسطوره
در مکان و زمان جاری است و خاستگاهی جز باور مردم ندارد.»
(محمد
امین محمدپور)
·
می اندیشیم می
نویسیم و یا هر چه به ذهن مان می آید، می نویسیم؟
1
·
اینکه از جائی
معنی اسطوره را رونویسی می کنیم، بد نیست.
·
ولی چگونه می
توانیم ادعا کنیم که کوه اولمپ با دهها خدا از زئوس تا افرودیت در زمان و مکان
جاری اند؟
·
در کدام زمان و
مکان پرومته آتش را از درگاه زئوس می دزدد و مخفیانه به بشریت ارزانی می دارد و
بشریت را خواندن و نوشتن می آموزد و بیماری هایش را معالجه می کند، بعد به سزای
اعمالش می رسد؟
·
یعنی مسمارکوب
صخره ها می شود تا سینه اش را عقابی به منقار بدرد و از دل و جگرش تغذیه کند؟
2
·
خاستگاه اسطوره و
هر خرافه ای چگونه می تواند باور مردم باشد؟
·
منظور از باور
کذائی مردم چیست؟
·
آیا من ـ زور
حضرت محمد این است که مردم اول به خدایان اولمپ ایمان می آورند و بعد سر و کله
اسطوره خدایان کوه نشین عیاش اولمپ پیدا می شود؟
·
چنین اعجازی
چگونه امکان پذیر است؟
3
·
ایمان همیشه ثانوی
است:
·
اول خری را در
جائی چال می کنند و گور خر را امام زاده می نامند.
·
بعد خلایق به
امامزاده ایمان می آورند.
4
·
حالا باور به
کنار، فرض کنیم من ـ زور حضرت محمد از باور، کله و ذهن و ضمیر و غیره باشد.
·
چگونه می تواند
منشاء و خاستگاه خرافه و یا اسطوره و افسانه و غیره ذهن بنی بشر و یا حتی مغز بنی بشر باشد؟
5
·
مغز که اندیشه تراوش
کند.
·
مغز ارگان تفکر
است و نه چشمه افکار.
·
به همان سان که
قلب ارگان پمپاژ خون است و نه چشمه خون.
·
به همان سان که پا
ارگان رفتن و احیانا در رفتن است و نه چشمه رفتن و نه خاستگاه در رفتن.
·
دست هم ارگان کرد
و کار است و نه خاستگاه کرد و کار.
6
«همین باورها، چه خرافی و چه منطقی، با تفکر اسطوره ای و
تفکر منطقی و عقلانی پیوند دارند.»
(محمد
امین محمدپور)
·
این جمله به چه
معنی است؟
·
همه چیز با همه
چیز پیوند دارد؟
·
باورهای خرافی با
تفکر منطقی و عقلی پیوند دارند؟
·
واقعا؟
·
به چه دلیل؟
·
تفکر عقلی به چه
معنی است؟
·
این مفاهیم در همین مجله و در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری مفصلا ـ آن هم به خون دل ـ از سوی کسانی که مغز خر خورده اند، به عبث ترجمه
و منتشر شده اند.
مراجعه کنید به
دیالک
تیک حسی و عقلی (سنسوئال ـ راسیونال)
·
دیالک تیک تجربی و نظری (امپبریکی ـ تئوریکی)
·
زحمت ندارد، ولی هم
ضرور است و هم بی ضرر
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر