۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

سیری در شعری از صائب تبریزی (2)


صائب تبریزی (1000 ـ 1087)
از شعرای قرن یازدهم هجری
(عصر صفویه)     
آرامگاه صائب در اصفهان
تحلیلی از شین میم شین
 پیشکش به بهترین دوستان مان
شیوا و صبا

مايه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است

·        معنی تحت اللفظی:
·        شالوه و بنیان اصل و نسب در دور روزگار زر است و معیار برتری زرمندی (ثروتمندی) است.

1
·        صائب در این بیت، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک زر و اصل و نسب بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی (زر) می داند.

·        این موضعگیری صائب اما به چه معنی است؟

2



·        این اولا به معنی بی اعتبارسازی معیارهای ارزشی فئودالی ـ بنده داری رایج در آن زمان است:
·        در شعور اجتماعی فئودالی ـ بنده داری، دلیل امتیاز طبقه حاکمه داشتن ـ قبل از همه ـ شجره و تبار و اصل و نسب و خون آبی و بعد ملک و مال و رعیت و غلام و غیره است.
·        صائب معیار حاکم در جامعه را وارونه می کند و عملا موضع بورژوائی آغازین می گیرد.
·        یعنی فاتحه ای بر معیار مبتنی بر اصل و نسب می خواند.

3
مايه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است

·        این نظر صائب بلحاظ فلسفی به معنی اتخاذ موضع ماتریالیستی است.
·        چون او به مسئله اساسی فلسفه پاسخ ماتریالیستی می دهد:
·        یعنی در دیالک تیک مادی و معنوی، نقش تعیین کننده را از آن مادی (زر) می داند.
·        در مصراع بعدی همین موضع فلسفی را حتی تصریح می کند:

4
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است.

·        هر کس صاحب ثروت مادی باشد، مقام او از بقیه بالاتر است.
·        این بدان معنی است که اصل و نسب و  شجره و تبار در بهترین حالت ثانوی اند.

دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست
جاي چشم ابرو نگيرد چون كه او بالا تر است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر دود بر فراز شعله شناور است، این دلیل بر کسر شأن شعله نمی شود.
·        به این دلیل که ابرو هم اگرچه بالاتر از چشم است، ولی نمی تواند جای چشم را بگیرد و برتر از چشم تلقی شود.

1
دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست

·        صائب در این مصراع دیالک تیک شعله و دود را مورد ارزیابی قرار می دهد و نقش تعیین کننده را از آن شعله می داند.
·        دلیل او این است که شعله منبع نور و گرما ست و نه دود.
·        صائب اما حرف های بمراتب بیشتری و اندیشه مندتری برای تبیین دارد:

2
دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست

·        باورش دشوار است، ولی حقیقت دارد:
·        دود بلحاظ کمی بالاتر از شعله است.
·        شعله اما بلحاظ کیفی ـ بلحاظ نور و گرما ـ بهتر از دود است.  

·        صائب ـ احتمالا بدون آن که خود بداند ـ در دیالک تیک کمیت و کیفیت، نقش تعیین کننده را از آن کیفیت می داند.
·        این موضعگیری نظری ـ اسلوبی صائب فی نفسه ستایش انگیز است.  

3
جاي چشم ابرو نگيرد چونكه او بالا تر است.

·        صائب در این مصراع برای ادعای مطروحه اش در مصراع قبلی دلیل ارائه می دهد:
·        به همان سان که بالانشینی ابرو دلیل بر امتیاز آن بر چشم نمی شود، به همان سان نیز بالاتر بودن دود، دلیل بر برتری آن بر شعله نیست.
·        صائب اما باز هم احتمالا بی آنکه خود بداند، دیالک تیک کمیت و کیفیت را در مد نظر می گیرد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت می داند:
·        اگرچه ابرو بلحاظ کمی بالاتر از چشم است، ولی چشم بلحاظ کیفی برتر از ابرو ست.
·        به همین دلیل تعیین کننده در دیالک تیک کمیت و کیفیت، نه کمیت بلکه کیفیت است.  

ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست
روي دريا، خس نشيند قعر دريا گوهر است

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر فرومایه ای از آدم شریفی در مجلسی بالاتر نشیند، عیبی ندارد.
·        درست به همان سان که در دریا خس روی آب است و گوهر زیر آب.

1
ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست

·        صائب در این مصراع دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک کس و ناکس بسط و تعمیم می دهد و معیار ارزیابی کس و ناکس را در بالاتر و یا پائین تر نشینی آنها در مجلس نمی داند.

·        اگر معنی این مصراع را تعمیم دهیم، مثلا به مورد مشخص زیر می رسیم:
·        اگر ناکسی وزیر شود و کسی نامه بر، مهم نیست.

·        با پست و مقام ناکس برتر از کس نمی شود.
·        صائب در مصراع بعدی دلیل دیالک تیکی ارائه می دهد:

2
روي دريا، خس نشيند قعر دريا گوهر است.

·        بالاتر نشینی ناکس در مجلس به بالاتر نشینی خس در دریا شباهت دارد.

·        صائب اینجا نیز دیالک تیک کمیت و کیفیت را برای توضیح اندیشه و نظر خویش به خدمت می گیرد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت می داند:
·        خس و ناکس بلحاظ کمی بالاتر از گوهر و کس قرار دارند.
·        گوهر و کس اما علیرغم پایین تر قرار داشتن، بلحاظ کیفی برتر از خس و ناکس اند و لذا برتری کمی آنها کشک است.
·        چون در دیالک تیک کمیت و کیفیت، نقش تعیین کننده از آن  کیفیت است.

3
·        صائب در این سه بیت در دیالک تیک کمیت و کیفیت از سوئی برتری کیفیت بر کمیت را با توسل به دانش تجربی اثبات می کند و از سوی دیگر همان دیالک تیک کمیت و کیفیت را برای اثبات برتری چیزی به چیز دیگر داهیانه به خدمت می گیرد.
·        صائب به عبارت دیگر، هم وسیله می سازد و هم وسیله را در جای مناسب برای انجام کار مناسبی به خدمت می گیرد.
·        این کرد و کار صائب فوق العاده ستایش انگیز است.

ادامه دارد.

۱ نظر: