صائب تبریزی (1000 ـ 1087)
از شعرای
قرن یازدهم هجری
(عصر صفویه)
آرامگاه صائب در اصفهان
تحلیلی از شین میم شین
پیشکش به بهترین دوستان
مان
شیوا و صبا
مايه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است
·
معنی تحت اللفظی:
·
شالوه و بنیان اصل و نسب در دور روزگار زر
است و معیار برتری زرمندی (ثروتمندی) است.
1
·
صائب در این بیت، دیالک تیک مادی و معنوی را
به شکل دیالک تیک زر و اصل و نسب بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن مادی
(زر) می داند.
·
این موضعگیری صائب اما به چه معنی است؟
2
·
این اولا به معنی بی اعتبارسازی معیارهای
ارزشی فئودالی ـ بنده داری رایج در آن زمان است:
·
در شعور اجتماعی فئودالی ـ بنده داری، دلیل
امتیاز طبقه حاکمه داشتن ـ قبل از همه ـ شجره و تبار و اصل و نسب و خون آبی و بعد ملک
و مال و رعیت و غلام و غیره است.
·
صائب معیار حاکم در جامعه را وارونه می کند
و عملا موضع بورژوائی آغازین می گیرد.
·
یعنی فاتحه ای بر معیار مبتنی بر اصل و نسب
می خواند.
3
مايه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
·
این نظر صائب بلحاظ فلسفی به معنی اتخاذ
موضع ماتریالیستی است.
·
چون او به مسئله اساسی فلسفه پاسخ ماتریالیستی
می دهد:
·
یعنی در دیالک تیک مادی و معنوی، نقش تعیین
کننده را از آن مادی (زر) می داند.
·
در مصراع بعدی همین موضع فلسفی را حتی تصریح
می کند:
4
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است.
·
هر کس صاحب ثروت مادی باشد، مقام او از بقیه
بالاتر است.
·
این بدان معنی است که اصل و نسب و شجره و تبار در بهترین حالت ثانوی اند.
دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست
جاي چشم ابرو نگيرد چون كه او بالا تر است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر دود بر فراز شعله شناور است، این دلیل
بر کسر شأن شعله نمی شود.
·
به این دلیل که ابرو هم اگرچه بالاتر از چشم
است، ولی نمی تواند جای چشم را بگیرد و برتر از چشم تلقی شود.
1
دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست
·
صائب در این مصراع دیالک تیک شعله و دود را
مورد ارزیابی قرار می دهد و نقش تعیین کننده را از آن شعله می داند.
·
دلیل او این است که شعله منبع نور و گرما ست
و نه دود.
·
صائب اما حرف های بمراتب بیشتری و اندیشه
مندتری برای تبیین دارد:
2
دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست
·
باورش دشوار است، ولی حقیقت دارد:
·
دود بلحاظ کمی بالاتر از شعله است.
·
شعله اما بلحاظ کیفی ـ بلحاظ نور و گرما ـ
بهتر از دود است.
·
صائب ـ احتمالا بدون آن که خود بداند ـ در دیالک
تیک کمیت و کیفیت، نقش تعیین کننده را از آن کیفیت می داند.
·
این موضعگیری نظری ـ اسلوبی صائب فی نفسه
ستایش انگیز است.
3
جاي چشم ابرو نگيرد چونكه او بالا تر است.
·
صائب در این مصراع برای ادعای مطروحه اش در
مصراع قبلی دلیل ارائه می دهد:
·
به همان سان که بالانشینی ابرو دلیل بر
امتیاز آن بر چشم نمی شود، به همان سان نیز بالاتر بودن دود، دلیل بر برتری آن بر
شعله نیست.
·
صائب اما باز هم احتمالا بی آنکه خود بداند،
دیالک تیک کمیت و کیفیت را در مد نظر می گیرد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت می
داند:
·
اگرچه ابرو بلحاظ کمی بالاتر از چشم است،
ولی چشم بلحاظ کیفی برتر از ابرو ست.
·
به همین دلیل تعیین کننده در دیالک تیک کمیت
و کیفیت، نه کمیت بلکه کیفیت است.
ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست
روي دريا، خس نشيند قعر دريا گوهر است
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر فرومایه ای از آدم شریفی در مجلسی بالاتر
نشیند، عیبی ندارد.
·
درست به همان سان که در دریا خس روی آب است
و گوهر زیر آب.
1
ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست
·
صائب در این مصراع دیالک تیک فراز و فرود را
به شکل دیالک تیک کس و ناکس بسط و تعمیم می دهد و معیار ارزیابی کس و ناکس را در
بالاتر و یا پائین تر نشینی آنها در مجلس نمی داند.
·
اگر معنی این مصراع را تعمیم دهیم، مثلا به
مورد مشخص زیر می رسیم:
·
اگر ناکسی وزیر شود و کسی نامه بر، مهم
نیست.
·
با پست و مقام ناکس برتر از کس نمی شود.
·
صائب در مصراع بعدی دلیل دیالک تیکی ارائه
می دهد:
2
روي دريا، خس نشيند قعر دريا گوهر است.
·
بالاتر نشینی ناکس در مجلس به بالاتر نشینی
خس در دریا شباهت دارد.
·
صائب اینجا نیز دیالک تیک کمیت و کیفیت را
برای توضیح اندیشه و نظر خویش به خدمت می گیرد و نقش تعیین کننده را از آن کیفیت
می داند:
·
خس و ناکس بلحاظ کمی بالاتر از گوهر و کس
قرار دارند.
·
گوهر و کس اما علیرغم پایین تر قرار داشتن،
بلحاظ کیفی برتر از خس و ناکس اند و لذا برتری کمی آنها کشک است.
·
چون در دیالک تیک کمیت و کیفیت، نقش تعیین
کننده از آن کیفیت است.
3
·
صائب در این سه بیت در دیالک تیک کمیت و
کیفیت از سوئی برتری کیفیت بر کمیت را با توسل به دانش تجربی اثبات می کند و از
سوی دیگر همان دیالک تیک کمیت و کیفیت را برای اثبات برتری چیزی به چیز دیگر
داهیانه به خدمت می گیرد.
·
صائب به عبارت دیگر، هم وسیله می سازد و هم
وسیله را در جای مناسب برای انجام کار مناسبی به خدمت می گیرد.
·
این کرد و کار صائب فوق العاده ستایش انگیز
است.
ممنون از تحلیل این بیت بسیار عالی بود :) موفق باشید
پاسخحذف