در آفتاب سبز
نگاه او
از مجموعه ی
«من از دوستت دارم»
تحلیلی از شین میم شین
·
از چشم من طنین تماشا برخاست
·
در چشم او طنین تماشا بنشست
·
موجی ز بی گناهی من پر زد
·
با عمق بی گناهی او پیوست
·
در آفتاب سبز نگاه او
·
تکرار نور بود و گریز رنگ
·
سودای جان و همهمه ی دل بود
·
پرواز دور زورق صد آهنگ
·
آن، بیکرانه ظهر زمستان بود:
·
سرشار از حرارت دلخواه
·
با جلوه های عاطفه در تغییر
·
هر لحظه از درخشش ناگاه
·
موجی در آن دیار نمیآشفت
·
آن بی گناهی ساکت را
·
در ماوراهای نهان لیکن
·
روییده بود رقص علامت ها
·
تا در من انتظاری را
·
ویران کنند
·
و انتظاری دیگر را
·
عریان
·
اینک گریز بی خبر دل را
·
زنگ کدام کوچ دمیده است؟
·
سوی کدام جاده، نیاز نور
·
راهم به اشتیاق بریده است؟
·
در نقش بی قرار دو چشم من،
·
تنهایی غریب شکسته است
·
در خلوت بزرگ دو چشم او،
·
تصویر اعتماد نشسته است
·
در تنگه های کوچک و دورش
·
هر لحظه روشنی هایی
·
تکرار می شود
·
در دور دست ها
·
از تابش اشعه ی نمناک
·
گودال بی نهایت
·
هموار می شود
·
تا من نگاه می کنم
·
زان بیکرانه مزرع سبز
·
رنگی بُریده می شود
·
تا او نگاه می کُند
·
بر روی قلب من، ابدیت
·
گویی شنیده می شود
پایان
ویرایش
شعر از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
رهگذر
مجله
هفته
·
من اگر جای علی سطوتی قلعه بودم، قبل از همه، خود شعر یدالله
رؤیائی را نقل می کردم تا خواننده بداند که بحث بر سر چیست و ضمنا بتواند نقد او
را ـ با وقوف به موضوع بحث، یعنی خود شعر ـ همراهی کند.
1
·
تحلیل عینی شعر
از واجبات است.
·
تحلیل عینی یعنی تحلیل شعر، بی اعتنا به خود شاعر و بیوگرافی
او.
2
·
علی سطوتی اما ابیاتی بریده از شعر را، بی پیوند ارگانیک
با کل شعر مورد تحلیل فرمالیستی و ضمنا ناپیگیر قرار می دهد.
·
ظاهرا هدف او از تحلیل شعر، عمده کردن خود شاعر است.
·
این به معنی پیروی از سوبژکتیویسم معرفتی در روند تحلیل شعر است.
·
این بدان معنی است که تحلیل علی سطوتی از دو نظر معیوب
است:
الف
·
عیب اول آن این است که فرمالیستی است.
·
یعنی عناصر فرمال و صوری شعر و شاعر را زیر ذره بین می
گذارد و عملا به عوامفریبی دست می زند.
·
چون در دیالک تیک فرم و محتوا، تعیین کننده نه فرم، بلکه
محتوا ست.
ب
·
عیب دوم آن این است که شعر رؤیائی را با متد سوبژکتیویستی
مورد بررسی قرار می دهد.
·
این شیوه برخورد به چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای
هستی را دیری است که هم نمایندگان فلسفه بورژوائی واپسین برای تحریف حقایق به خدمت
می گیرند و هم پیروان استالینیسم و هپیلی هپوئیسم و غیره.
3
·
زیر ذره بین این متد منحط تحلیل، سوبژکت شناخت (شاعر) عمده می شود و اوبژکت شناخت، یعنی خود شعر ـ در بهترین
حالت ـ در پیوند با پرونده شاعر، بسان خود شاعر لت و پار می شود.
4
·
حقیقت گمشده اما در خود اوبژکت شناخت و یا شعر است و نه
در بیوگرافی و پرونده ی شاعر.
·
به قول حریفی، حقیقت سیب در خود سیب است و نه در خورنده،
خرنده، کارنده و بوینده سیب.
· چون سیبیت سیب در مولکول های شیمیائی متشکله سیب است.
·
شعر هم به همین سان.
5
· ضمنا شعر که آگاهانه سروده نمی شود تا یخه شاعر را بچسبی و لت
و پارش کنی.
·
شعر در دیالک تیک آگاهی و خودپوئی سروده می شود.
·
شعر چه بسا خودجوش است.
6
·
شعر ـ اگر شعر باشد ـ تقطیر روح دستخوش آشوب است.
·
به همین دلیل خود شعر دیالک تیکی از اوبژکتیف ـ سوبژکتیف
است.
7
·
شعر و هر اثر هنری دیگر، آئینه ای است که در آن هم خود
شاعر انعکاس می یابد، هم طبقه اجتماعی مربوطه و هم جامعه شاعر و حتی جهان شاعر.
8
·
هر اثر هنری آئینه هنرمند و جامعه و جهان او ست.
9
·
در ایران اما از دیرباز خود شاعر و هنرمند زیر ذره بین نهاده می شود و نهایتا یا
ایدئالیزه می شود، به عرش اعلی برده می شود و یا تخریب و رسوا می گردد.
·
یا احسنت و مرحبا می شنود و یا فحش و پرخاش و تف و توهین
به نصیب می برد.
11
·
بخش اعظم میراث شعری قرون وسطی ایران به فحاشی وقیحانه
شعرا به یکدیگر و خواهر و مادر و زن یکدیگر اختصاص دارد.
·
سنت مخربی که کماکان بر اذهان مردم کشور ما سنگینی می
کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر