فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
7
گوسپندی در میان گله، سرگردان
آنکه چوپان است، ره بر گرگ بگشوده
آنکه چوپان است خود، سرمست از این بازی
«می»
زده در گوشه ای آرام آسوده
·
بدین طریق، خدا در تئولوژی فروغ، خصلت و خوی انسان ستیزی
و سادیستی کسب می کند.
·
خدا به مثابه دشمن بشریت نمودار می گردد.
·
بزعم فروغ 23 ساله، خدا ماهیتا ضد انسان است و ابلیس و
نفس وسوسه گر و غیره و غیره بهانه و آلت
دست او هستند.
·
این جوهر تئولوژی (خداشناسی) فروغ است.
می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
«آتش
دوزخ نصیب کفرگویان باد!
هر که شیطان را به جایم برگزیند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»
·
معنی تحت اللفظی:
·
خلق را به ریسمان خویش بسته بودی و می کشیدی و فریاد می
زدی:
·
«هر کس که به الهیت من باور نداشته باشد و ابلیس را به جای من
بپرستد، عذاب الیم در انتظار او ست!»
1
می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
«آتش
دوزخ نصیب کفرگویان باد!
هر که شیطان را به جایم برگزیند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»
·
فروغ در این دو بیت، دیالک تیک خدا و انسان را به شکل
دیالک تیک بنده دار و بنده بسط و تعمیم می دهد و خدا را به مثابه ستمگری خود خواه
تصور و تصویر می کند:
·
بشریت بدین طریق در تئولوژی فروغ، به بردگی مضاعف محکوم
می شود:
·
بردگی مادی و بردگی ایدئولوژیکی!
·
انسان بزعم فروغ، هم بنده ی برده داران زمینی (اشرافیت
بنده دار و فئودال و سرمایه داران) است و هم بنده برده دار آسمانی.
·
این نهایت ذلت است!
·
این پاوپریسم (بی همه چیزی) محض است.
2
·
خدا در تئولوژی فروغ ضمنا بیمار روانی است.
·
خود خدا به مثابه انعکاس آسمانی ـ انتزاعی برده داران
زمینی در کوره عقده های روانی بیشمار می سوزد.
·
آتش دوزخ به نحوی از انحاء آتش درونی و روانی خود خدای
بنده دار است.
·
عذاب دوزخ در حقیقت عذاب درونی ـ تاریخی ـ طبقاتی خدایان
بشر ستیز بنده دار است.
·
صفات و خصایلی که فروغ به خدای آسمانی نسبت می دهد،
شباهت غریبی به صفات و خصایل نخبگان (رهبران، پیشوایان، سیاستمداران، فلاسفه و
نظریه پردازان و غیره) طبقات واپسین دارند:
·
همه ی بیماری های روانی خدا را می توان در ابربشرهای شوپنهاور
و نیچه و و هایدگر و هیتلر و خردستیزان دیگر بوضوح دید.
·
خدا در تئولوژی فروغ موجودی خردستیز است.
آفریدی خود تو
این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و
او را سوی ما راندی
این تو بودی، این
تو بودی، کز یکی شعله
دیوی این سان
ساختی، در راه بنشاندی
·
معنی تحت اللفظی:
·
تو بودی که ابلیس نفرین شده را خلق کردی، بعد عاصی اش
کردی و به جان بنی بشر انداختی.
·
تو بودی که از شعله آتش دیوی از این دست ساختی و بر سر
راه بنی بشر نشاندی.
·
فروغ در این دو بیت به توضیح دوئالیسم خیر مطلق و شر
مطلق از دیدگاه تئولوژی اسلامی می پردازد:
1
آفریدی خود تو
این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و
او را سوی ما راندی
·
از دید فروغ و تئولوژی اسلامی میان ابلیس و خدا رابطه
مخلوق و خالق بر قرار است.
·
ابلیس از دید تئولوژی اسلامی نیز یکی از ملائکه مقرب
بوده و شب و روز مشغول عبادت خدا بوده است.
2
آفریدی خود تو
این شیطان ملعون را
عاصی اش کردی و
او را سوی ما راندی
·
ابلیس اما به دلیل عدم اطاعت از دستور خدا نفرین شده
است.
·
ابلیس به سجده در مقابل محصول کار خدا، یعنی حوا و آدم
حاضر نشده و به دلیل این نافرمانی تنزل درجه و مقام یافته و از درگاه الهی طرد شده
است.
·
این پدیده و روند، انعکاس پدیده و روندی زمینی است:
·
وقتی بنده، رعیت، پرولتر، نوکر، کلفت و زیر دست از فرمان
ارباب سرپیچی کند، او هم به نوبه خود از بارگاه طبقه حاکمه طرد می شود.
·
خدا در این مورد بخصوص نیز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خدایان
زمینی (طبقه حاکمه) است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر