احمد
الهی
دو
سؤال برای من پیش آمد:
هدف
ادیان از نمایندگی شعور وارونه چیست؟
منظوراز نمایندگان طبقات اجتماعی
واپسین، چه کسانی هستند؟
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
عمر خیام
میم حجری
منظوراز
نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین، چه کسانی هستند؟
·
برای تأمل روی این اندیشه احمد الهی باید درک فرماسیونی
از جامعه بشری را که در بخش های پیشین ذکرش گذشت، به یاد آوریم:
·
جامعه بشری روی هم رفته و در مقیاس جهانی پله های
فرماسیونی زیر را طی کرده است:
الف
·
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی آغازین که فاز
واپسینش بنا بر تحقیقات باستان شناسان حدود سی هزار سال طول کشیده است.
ب
·
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری به مثابه اولین
فرم جامعه طبقاتی منقسم به طبقات اجتماعی برده و برده دار
ت
·
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی که طولانی ترین
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی طبقاتی بوده و بیش از هزار سال عمر کرده است.
·
قرون وسطی عرصه یکه تازی بلامنازع همین فرماسیون اجتماعی
ـ اقتصادی فئودالی بوده است.
پ
·
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری که خود به دو
مرحله و یا فاز مهم طبقه بندی می شود:
1
·
سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد
2
·
سرمایه داری انحصاری و انحصاری ـ دولتی (سرمایه داری
واپسین، امپریالیسم)
ث
·
سوسیالیسم و کمونیسم
1
·
این بدان معنی است که تاریخ بشری به صورت روندی عینی و قانونمند
صورت گرفته و می گیرد.
·
این بدان معنی است که سیر توسعه جامعه بشری از نازل به
عالی است، از پله توسعه نازل به عالی است.
·
به همین دلیل هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی توسعه یافته
تر، متکامل تر، بهتر و مترقی تر از فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی قبلی است.
·
این بدان معنی است که فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری،
با تمامت خشونت و خونی که از بشریت جاری
می سازد، با تمامت قساوت و بی رحمی که در حق بنی بشر روا می دارد، باز هم در تحلیل
نهائی به سبب خدمت به توسعه نیروهای مولده جامعه بشری مترقی تر از فرماسیون
اجتماعی ـ اقتصادی اشتراکی آغازین است.
2
·
ولادیمیر لنین بدرستی سطح توسعه نیروهای مولده را مطمئن
ترین معیار برای داوری در این زمینه می داند:
·
سطح توسعه نیروهای مولده (انسان مولد، وسایل تولید، علم
و فن، استخراج مواد خام و غیره) در جامعه برده
داری بالاتر از سطح توسعه نیروهای مولده در جامعه اشتراکی آغازین و عقب مانده تر
از سطح توسعه نیروهای مولده در فئودالیسم است و الی آخر.
·
به همین دلیل به عنوان مثال، کاپیتالیسم هزاران بار بهتر
و مترقی تر از فئودالیسم است.
3
·
درست بر اساس همین معیار علمی لنینی اسلام به عنوان ایدئولوژی
جامعه برده داری، مترقی تر از بت پرستی به مثابه ایدئولوژی جامعه قبلی است.
·
درست به همین دلیل دین اسلام علیرغم وارونگی، نماینده پیشرفت
اجتماعی است.
·
درست به همین دلیل محمد، به مثابه نماینده مناسبات
تولیدی برده داری شخصیتی انقلابی است.
·
اگرچه همین محمد با رهزنی، چپاول و غزوات متعدد شطی از
خون همنوعان خود را جاری می سازد و به برده کردن زورکی و ددمنشانه توده های مردم
به بهانه تبلیغ اسلام و اجرای فرامین الهی دست می زند.
·
در اثر همین تشبثات خشن و خونین اما گذار جامعه بشری به
پله بالاتر امکان پذیر می گردد و بشریت سرانجام از ثمرات آن برخوردار می شود.
·
وقتی مارکس می گوید:
·
« رب النوع تاریخ نوشداروی خود را در جمجمه جوانان سر می کشد»،
منظورش همین روند و روال عینی است.
·
وقتی لنین می گوید:
·
«سیر توسعه تاریخ فرم مارپیچی (اسپیرال) دارد»، وقتی طبری از سیر
تضاریسی و پر اعوجاج تاریخ سخن می گوید، منظور این است که توسعه جامعه بشری دیالک
تیکی از پیشرفت بلحاظی و و پسرفت بلحاظی دیگر است، روندی تلخ و شیرین است.
4
منظوراز
نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین، چه کسانی هستند؟
·
حالا می توان به اندیشه احمد الهی برگشت.
·
هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی دو مرحله متضاد طی می
کند:
الف
·
مرحله آغازین
ب
·
مرحله واپسین
5
·
نظام برده داری در مرحله آغازین را برده داری آغازین می
نامند که نظامی مترقی و پیشرفت طلب است.
·
چون به توسعه بی مهار نیروهای مولده دامن می زند.
·
طبقه اجتماعی برده داری که حامل این پرچم ترقی و پیشرفت است،
اشرافیت برده دار آغازین نامیده می شود که از سر تا پا انقلابی، خوشبین و مترقی
است.
6
منظوراز
نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین، چه کسانی هستند؟
·
نظام برده داری در مرحله واپسین به آخر خط عینی خود
رسیده است و از ظرفیت انقلابی تهی شده است و به مانعی بر سر راه توسعه نیروهای
مولده مبدل شده است.
·
طبقه اجتماعی برده داری که حامل این پرچم ارتجاع و حفظ
وضع موجود است، اشرافیت برده دار واپسین نامیده می شود که از سر تا پا ارتجاعی،
پسیمیست (بدبین، مأیوس، نیهلیست) و ضد انقلابی است.
7
·
در دیگر پله های توسعه جامعه بشری نیز به همین سان.
·
ما با اشرافیت فئودالی آغازین که حامل پرچم ترقی و پیشرفت
است، از سوئی و بعد با اشرافیت فئودالی واپسین که طبقه اجتماعی ارتجاعی ئی است و سد
راه توسعه نیروهای مولده است، از سوی دیگر سر و کار پیدا می کنیم.
8
·
در پله توسعه بعدی نیز با بورژوازی انقلابی آغازین با نمایندگانی غول آسا از قبیل کانت و هگل و
فویرباخ و دیدرو و هلوه تیوس و روسو و هولباخ از سوئی و با بورژوازی ارتجاعی واپسین
با نمایندگان خردستیز و مرتجع و خونخوار و ددمنش از قبیل شوپنهاور، نیچه، یاسپرس و
غیره سر و کار پیدا می کنیم که همه از دم نومید و پسیمیست و نیهلیست و تردیدگرا و
ندانمگرا و توده ستیز و پیشرفت ستیز و آدم خوارند.
9
منظوراز
نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین، چه کسانی هستند؟
·
بنابرین، فازهای فرماسیونی واپسین عبارتند از برده داری
واپسین، فئودالیسم واپسین، سرمایه داری واپسین (سرمایه داری به تعویق افتاده، امپریالیسم)
10
منظوراز
نمایندگان طبقات اجتماعی واپسین، چه کسانی هستند؟
·
طبقات اجتماعی واپسین نیز به طبقات حاکمه این فازهای فرماسیونی
اطلاق می شود:
·
اشرافیت برده داری واپسین
·
اشرافیت فئودال واپسین
·
بورژوازی واپسین و معاصر
11
·
خط سرخی در تمامت تاریخ بشری به شرح زیر به چشم می خورد:
·
بر شالوده ایدئولوژی انقلابی برده داری آغازین، ایدئولوژی
انقلابی فئودالیسم آغازین و بر شالوده آن، ایدئولوژی بورژوائی آغازین و بر شالوده آن،
ایدئولوژی طبقه کارگر (مارکسیسم ـ لنینیسم) تشکیل می شود.
12
·
درست به همین سان هم بر شالوده ایدئولوژی ارتجاعی برده داری
واپسین، ایدئولوژی ارتجاعی فئودالیسم واپسین و بر شالوده آن، ایدئولوژی بورژوائی واپسین
تشکیل می شود.
·
به همین دلیل است که ایدئولوژی فئودالی واپسین سعدی و
حافظ و غیره در خطوط اصلی با ایدئولوژی شعرا و فلاسفه برده داری واپسین (تردیدگرایان
و ندانمگرایان و غیره یونان باستان) و با ایدئولوژی بورژوائی واپسین (ایراسیونالیسم،
اسکپتیسیسم، اگنوستیسیسم، فاشیسم، نیهلیسم، اگزیستانسیالیسم و غیره به نمایندگی
شوپنهاور، نیچه و غیره) در خطوط مهمی مشابه می گردند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر