۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

پیوند عینی (4)


پروفسور دکتر ولفگانگ سگت
برگردان شین میم شین

II
مقوله پیوند در فلسفه عصر جدید
2
مقوله پیوند در فلسفه هگل

اثری از مجید افسر
 گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ1831) 

·        هگل در اولین دهه های قرن نوزدهم کوشید تا کلیت جهان طبیعی، تاریخی و روحی را بمثابه روندی واحد نشان دهد و پیوند درونی در این حرکت و توسعه را به اثبات رساند.

·        اما در دیالک تیک هگل، پیوند فراگیر کلی جهان به شکلی مخدوش نشان داده می شود:
·        برای اینکه به قول مارکس و انگلس، «در دیالک تیک هگل همان وارونگی کلیه پیوندهای متقابل واقعی حاکم است که در بخش های دیگر سیستم او.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 335 )         

III
مقوله پیوند در ماتریالیسم دیالک تیکی

 کارل مارکس (1818 ـ 1883)
فریدریش انگلس (1820 ـ 1894)

·        در دیالک تیک ماتریالیستی مارکس و انگلس این وارونگی از میان برداشته می شود.

1
·        پیوندهای متقابل، دیگر به واقعیات امور تحمیل نمی شوند.

2
·        پیوندهای متقابل در  واقعیات امور کشف می شوند و در دیالک تیک ـ بمثابه «علم پیوند فراگیر کلی» (انگلس) ـ منظم  و سیستم مند می گردند و تعمیم فلسفی داده می شوند.

3
·        انگلس بر بنیان وحدت مادی جهان، نشان می دهد که مقولات حرکت، پیوند، اشتراط و تأثیرمتقابل در پیوند با یکدیگر قرار دارند و جنبه های مختلف پیوند فراگیر کلی واقعیت عینی را منعکس می کنند.

·        مراجعه کنید به وحدت مادی جهان، حرکت، اشتراط،  تأثیرمتقابل در تارنمای دایرةالمعارف روشنگری

4
·        به قول مارکس و انگلس، «کل طبیعت که در مقابل ما قرار دارد، سیستمی را، یعنی پیوند فراگیر  کلی از اجسام را تشکیل می دهد...

5
·        اینکه این اجسام در پیوند فراگیر کلی با هم قرار دارند، بدان معنی است که آنها بر یکدیگر تأثیر می گذارند و این تأثیر متقابل آنها به معنی حرکت آنها ست.

6
·        آنچه در اولین نگاه از هر ماده متحرک توجه ما را به خود جلب می کند، عبارت است از پیوند حرکات منفرد هر کدام از اجسام و اشتراط متقابل آنها.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 335 ، 497)

7
·        تز ماتریالیسم دیالک تیکی، مبنی بر پیوند فراگیر کلی، بدان معنی نیست که هر چیز، هر روند و غیره با تک تک چیزها و روندهای دیگر در پیوند قرار دارد.
·        اگر چنین می بود، دیگر بطور کلی نه چیزی ثابت می توانست وجود داشته باشد، نه وضع و حالتی ثابت و نه سکون نسبی در حرکت جاودان ماده.

8
·        چون در چنین وضع و حالتی تغییر هر چیز مفروض بر چند و چون کل کاینات تأثیر می گذاشت.
·        در این صورت عمل آماجگرایانه انسان ها برای تغییر محیط به همان سان محال و غیرممکن می گردید که اگر جهان زیر سیطره هرج و مرج بی پیوند قرار داشته باشد.

9
·        منظور تز یاد شده از پیوند فراگیر کلی کلیه چیزها عبارت است از اینکه جهان از وحدت مادی برخوردار است و حرکت ماده، فرم وجودی آن را تشکیل می دهد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر