اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
راه توده
ویرایش از شین میم شین
فصل
هفتم
مفهوم «نژاد»
در شاهنامه
·
شاید بزرگترین ستمی که به
شاهنامه روا داشته اند، معرفی این اثر بزرگ به مثابه «حماسه ملی ایران» باشد.
1
·
ما را کاری به آن نیست که مبتکرین این نامگذاری و معرفی نادرست، به
پیامدهای اقدام خود آگاه بوده اند یا نه.
این
خود بحث دیگری است.
2
·
اما از یاد آوری پیامدهای این
درک نادرست از مضمون شاهنامه و تلقین آن به دیگران نمی توان به آسانی گذشت.
3
·
کسانی که شاهنامه فردوسی را «حماسه ملی» ایران جا
می زنند، خود در قالب تنگ ناسیونالیسم بورژوایی گرفتارند و فردوسی را هم بسان خود
در این قالب تنگ می گنجانند.
الف
·
بعد این نظر را در خواننده و شنونده
القا می کنند که گویا فردوسی ناسیونالیست تنگ نظری بوده است.
ب
·
گویا فردوسی هوادار برتری
ایرانی بر غیر ایرانی بوده است.
ت
·
گویا فردوسی طرفدار احراز این
برتری از طریق جنگ و زور بوده است.
4
·
زمانی که این درک نادرست از شاهنامه
به دست مبلغین و ایدئولوگ های نظام پوسیده پهلوی می افتد، ناسیونالیسم تنگ نظر بورژوایی
به شووینیسم نوکرمآب دربار پهلوی بدل می شود.
5
·
با فاشیسم «ژاندارم منطقه»
انطباق می یابد.
6
·
آنگاه شاهنامه در خدمت «پان
ایرانیسم» درمانده و مفلوک قرار می گیرد که وظیفه اش نفاق افکنی میان جنبش های ضد
امپریالیستی منطقه و به جان هم انداختن ترک و فارس و عرب است تا انحصارات
امپریالیستی منابع ثروت منطقه را مطمئن تر غارت کنند و کار سلطه گران امریکایی و
انگلیسی در سرکوب این جنبش ها و حفظ نفوذشان در منطقه آسان تر باشد.
7
·
بر اثر تلاش محافل امپریالیستی
و فاشیست مآب، موج نژاد پرستی (راسیسم) و
به خدمت گرفتن شاهنامه در این جهت به جایی می رسد که حتی روشنفکری چون جلال الدین
همایی ادعا می کند:
«عظمت نژاد اصیل ایرانی و اساس و پایه زبان و
ادب فارسی
و مفاخر ملی ما
بر شاهنامه فردوسی استوار است.
به این سبب بی اعتنائی به شاهنامه... در معنی این است
که تیشه به ریشه زبان فارسی و مبنای ملیت و قومیت ایرانی
زده
و مفاخر دیرینه عالی ترین نژاد بشری را در هم پاشیده و
نابود کرده است.»
«در داستان «رستم و سهراب» دو پهلوان آزاده ایرانی نژاد
اصیل که هر دو مظهر کامل
و نمونه برجسته غیرت و وطن خواهی و دینداری و خدمت به
ایران
و جانفشانی در حفظ تاج و تخت شاهنشاهی ایرانند روبرو می شوند»
8
·
روشنفکر دیگری به نام ذبیح الله
صفا که در محافل دانشگاهی سرشناس است و کارشناس ادبیات حماسی شناخته می شود، سال
ها ادعا می کرد که فردوسی «شعوبی» است.
·
یعنی ناسیونالیستی تنگ نظر، ضد عرب و ضد ترک است.
9
·
بعدها بر اثر اطلاعات جدید از
این خطا فاصله گرفت و تازه پس از این عقب نشینی ادعا کرد که گویا در شاهنامه،
«نژاد ایرانی زیباترین نژاد جهان و متمدن ترین و شجاع ترین
آنها ست...
دانشمندان ایرانی نیز در سراسر جهان نظیر نداشتند و
بزرگترین مفرمات (؟) جهان را حل می کردند.
به هر حال در شاهنامه نژاد ایرانی بالاتر از همه نژادهای
جهان است
و این لازمه یک حماسه ملی است، که مبتنی بر بیان مفاخر ملی باشد.»
10
·
جفنگ را باش!
·
نخست، بدون کمترین دلیل ادعا می
کنند که شاهنامه «حماسه ملی» است و بعد اضافه می کنند که گویا لازمه حماسه ملی بودن
این است که نژاد ایرانی بالاتر از همه نژادهای جهان باشد و گویا معنای مفاخر ملی
هم این است که ایرانی زیباترین، شجاع ترین... جهان است.
11
·
لازم به یادآوری است که ذبیح
الله صفا با وجود پژوهشی که در شاهنامه کرده، در متن آن کوچکترین دلیلی برای اثبات
نظرش پیدا نکرده و مجبور به اعتراف شده که
«تحقیقات اخیر و مطالعه دقیق شاهنامه و اطلاع از مسائل
تازه
به من ثابت کرد
که فردوسی در عین علاقه به ایران
و در عین دشمنی با عناصر غیر ایرانی در شاهنامه بی غرض
است.»
12
·
اگر فردوسی در شاهنامه به
اصطلاح «بی غرض» است و آنطور که ذبیح الله صفا ادعا می کند، نظرات خود را دخالت
نداده و متن حاضر و آماده ای را به نظم کشیده است، پس از کجا معلوم شده که عقیده
فردوسی چیست؟
13
·
او از کجا فهمیده که فردوسی دشمن
عناصر غیر ایرانی است؟
14
·
آیا فردوسی کتاب دیگری جز
شاهنامه دارد که نظراتی از این دست در آن بیان شده باشد؟
15
·
«بی غرض» معرفی کردن فردوسی نشانه عجز است.
·
معلوم می شود که در شاهنامه حتی
بهانه ای برای اثبات نظرات راسیستی وجود نداشته که حضرات به آن استناد کنند.
·
ولذا برای تحمیل نظر خود مجبور به این شعبده بازی
شده و این منطق مسخره را عنوان کرده اند که گویا فردوسی فلان نظر را داشته، ولی در
اثرش دخالت نداده است.
16
·
با چنین شیوه خیلی خیلی «علمی»
می توان هر نظری را به هر کسی نسبت داد.
17
·
وقتی جلال الدین همائی مطالب
درست و نادرست را این چنین آسان با هم مخلوط کند و نقش بسیار مؤثر شاهنامه را در
تحکیم و حفظ زبان فارسی دری با نژاد پرستی سخیف و تبلیغات سلطنت طلبانه درباری با
چنین سهل انگاری به هم بیامیزد، وقتی ذبیح الله صفا که پژوهشگر و کارشناس حماسه
سرایی در ایران معرفی شده، فردوسی را تا سطح یک نژاد پرست سطحی و مبتذل جهان امروز
پایین بیاورد، دیگر تکلیف مبلغین درباری روشن است.
18
·
آنها تا آنجا پیش می روند که می
نویسند:
«فردوسی عاشق و دلداده ایران و آئین ایرانی بود.
سخنش لبریز از مهر ایران و بزرگداشت ایرانیان است.
بیگانه هر کس که باشد درخور نکوهش می داند.»
19
·
این ادعای تبهکارانه ای بیش نیست.
·
فردوسی هرگز بیگانه را «هر کس
باشد» درخور نکوهش نمی داند.
·
فردوسی بزرگتر از آن است که در
قالب تنگ ناسیونالیسم بورژوایی امروزین و نفرت ملی ناشی از شووینیسم فاشیستی
امروزین اسیر باشد.
20
·
شاهنامه «حماسه ملی» به معنای
مبارزه «ملت» ایران یا اقوام ایرانی علیه ملت ها، نژادها و اقوام دیگر نیست.
21
·
شاهنامه حماسه ی داد است.
22
·
شاهنامه حماسه ی مقاومت و مبارزه
مردم ایران در راه داد و بر ضد خود کامگان بیدادگر و قبل از همه خود کامگان ایرانی
است و نه بیگانه.
23
·
شاهنامه حماسه جنگ ایران بر ضد
ایران و ستایشگر جنگ های تجاوزگرانه شاهان خود کامه ایران نیست.
24
·
شاهنامه نه ستایشگر زور و قلدری،
بلکه ستایشگر خرد و داد است و استفاده از زور را تنها زمانی صلاح می داند و می ستاید که
در خدمت داد و در جهت صلح بخردانه و توأم با داد باشد.
25
·
فردوسی هرگز گرایش راسیستی نداشته
تا در شاهنامه بیاورد و یا نیاورد، بلکه مخالف سرسخت راسیسم بوده و ضمنا در
شاهنامه هم آورده است.
26
·
فردوسی آگاهانه از نظرات اشرافی
شعوبی فاصله گرفته است.
·
مقایسه شاهنامه با آثار مشابه
این حقیقت مبرهن را اثبات می کند.
·
ما مفاهیم نژاد، جنگ و صلح را در شاهنامه مورد
بررسی قرار خواهیم داد که بهانه این همه تحریف بی شرمانه بوده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر