۱۳۹۲ اسفند ۱۷, شنبه

جهان و جهان بینی هوشنگ ابتهاج (32)


امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)    
تحلیل واره ای از شین میم شین

  سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد

·        شکوه و شکایت سایه از نمایندگان جنبش کارگری ـ کمونیستی در مقیاس ملی و بین المللی است.
·        سایه به قول خودش توده ای نبوده و نیست، ولی توده ای تر از سایه، توده در تاریخ طولانی خود کسی به خود ندیده است.
·        طرفداری سایه از امر رهایش اجتماعی صادقانه، بی پروا، رادیکال و بی چون و چرا ست.
·        انعکاس جامعه و جهان در جام جهان نمای سایه، به عنوان مثال در همین شعر سایه، در هر صورت انعکاسی دقیق و ژرف و حیرت انگیز است.
·        جامعه و جهان دقیقتر و ژرفتر از این در آئینه ضمیر کسی منعکس نشده است.
·        ما برای کسب یقین قلبی نگاهی به وضع جامعه و جهان می اندازیم که در این مصراع شعر «سماع سرد» تقطیر یافته است:

1
·        در مقیاس ملی رهبری حزب توده علیرغم احتیاط مطلق و حمایت به هر قیمت از به اصطلاح «انقلاب اسلامی» که نام عوامفریبانه ای برای ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی بوده، بدون ارتکاب کمترین جرمی، به بهانه های واهی به مسلخ کشیده شده است.
·        بدنه حزب توده و کادرهای جان سالم از مهلکه بدر برده، قاعدتا می بایستی به انتقاد علمی و انقلابی از خود بپردازند و به احیای سازمان حزبی مبادرت ورزند.
·        این کمترین انتظاری بوده که سایه و هر فرد بشردوست و میهن پرست و شعورمندی از اعضا و کادرهای حزب توده داشته است.

2
·        در حزب توده اما تنها سودائی که سردمداران ـ همه از دم ـ در سر نداشته اند، همین انتقاد علمی و  انقلابی از خود و بازسازی سازمان حزبی بوده است.

·        سؤال اما این است که به چه دلیل اعضای بالا رتبه حزبی از انجام وظیفه خطیر خود سر باز زده اند؟

3
سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد

·        سایه در این مصراع شعر، به این سؤال استراتژیکی جواب استه تیکی ـ تئوریکی موجز و مختصر، ولی رسا و رادیکال می دهد:

الف
·        بزعم سایه سران جدید مدعی نمایندگی حزب توده مشتی بی غم اند.
·        بی غم اما به چه معنی است؟

ب
·        برای درک معنی صفت «بی غم» باید به درک معنی «سماع سرد» نایل آمد که ضمنا عنوان این شعر سرشته به یأس و اندوه است.
·        سایه میان بی غمان و سماع سرد، رابطه دیالک تیکی سوبژکت ـ اوبژکت برقرار می سازد:
·        سایه دیالک تیک مارکسیستی ـ لنینیستی بسیار مهم سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک بی غمان و سماع سرد بسط و تعمیم می دهد و تمامت کادرها و سران همه دار و دسته های مدعی نمایندگی حزب توده را به رگبار انتقاد می بندد و می کوبد.
·        حضرات تنها چیزی که ندارند، غم توده است.
·        شاید بتوان بی غمی را به معنی بی ایمانی به امر رهایش اجتماعی تلقی کرد.
·        بی ایمانی به امر توده ها اما نمی تواند بی دلیل باشد.

1
·        دلیل بی غمی می تواند طبقاتی باشد.

·        تفاوت حزب توده در سال های 30 و در سال های پس از اصلاحات ارضی همین است:
·        حزب توده در اثر انقلاب بورژوائی سفید پایگاه دهقانی و کارگری خود را از دست داده است.

·        همین پدیده سبب تحول طبقاتی ـ ماهوی منفی در حزب توده شده است.

·        دلیل اوبژکتیف خطاهای حزب توده مثلا در ارزیابی روحانیت، بی غمی کادرهای حزبی و سماع سرد همه از دم همین جا ست.

·        حزب توده پس از اصلاحات ارضی، ماهیتا نه حزب توده، بلکه حزب اقشار و طبقات اجتماعی میانی و چه بسا حتی بورژوائی بوده است.

·        اگر فرصتی برای تحلیل نوید و غیره باشد، می توان به اثبات این گمان نایل آمد.
·        فرم و محتوای نوید نه توده ای، بلکه خرده بورژوائی ـ روشنفکری ـ شبه آوانتوریستی بوده است.

2

·        دلیل بی غمی اما می تواند ضمنا سوبژکتیف باشد.

·        پیش شرط داشتن ایمان حقیقی به امر توده، از آن خود کردن تئوری علمی و  انقلابی (مارکسیسم ـ لنینیسم) است.

·        حزب توده پس از ضربه عملا به اجزای بی هویت خود تجزیه شده است که به همه چیز شباهت دارند، مگر به توده ای.

·        بندرت می توان در میان همه این دار و دسته ها کسی پیدا کرد که جهان بینی طبقه کارگر را بتواند نمایندگی کند.

·        فقر فلسفی در دار و دسته های مدعی نمایندگی حزب توده هراس انگیز است.

·        دلیل سوبژکتیف بی غمی و  سماع سرد همینجا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر