اثری از روما زعیسوف
گاف بیدار
·
به چه می اندیشی؟
·
به نهالی که شکست
·
یا به بذری که
فِشاندی به زمین
بی که آبی برسانی اش ز رود؟
بی که آبی برسانی اش ز رود؟
*****
·
به چه می اندیشی؟
·
به سؤالی که چرا خانه ی تو ویران است
·
یا به ویرانی
این خطه که بی آبادی است؟
·
به چراغی که نداری به سرا
·
یا به این حیطه که ظلمتسار است
·
و درآن روزنه ای
روشن نیست؟
*****
·
به چه می اندیشی؟
·
به بهاری که گذر کرد و گریخت
·
و ندیدیمَش رنگ
·
و ندیدیمَش روی
·
یا به پاییز خزان بار که تک آمده است
·
و ز ما می برد این شاخ
·
این برگ؟
*****
·
به چه می اندیشی؟
·
به زمستان عبوسی که بخواهد آمد
·
و ز ما خواهد برد
·
همه رگ، ریشه و پوست
·
و به ما لخت تنان خواهد داد
·
دو سه گز جامه ی برفینه که باید می داشت
·
یا به پایان عبور
·
و به نامی که
اگر به بد (بود) و ننگ
·
شود آن، کنده به سنگ؟
· ( به سنگ گور کنده می شود؟)
*****
·
به چه می اندیشی؟
·
باز کن عقده دل را با من
·
مهربان باش رفیق
·
من و تو پاره ی
یک پیکره ایم
·
بگو آن قصه که می باید گفت
·
لب خموشی و چموشی مکن اینجا
·
ننگ است
·
فصل ما می گذرد
·
وقت ما کافی
نیست
*****
·
چه کسی گفت به
تو:
·
«زندگی مرداب است
·
و لجن زار عمیقی است که نتوان خشکاند،
·
نتوانش پالود؟»
·
چه کسی گفت به
تو:
·
« آدمی مردار است
·
و عفن زا ست و بهسازی او ممکن نیست
·
نتوانش آمود؟»
·
(آمودن: آراستن، زینت کردن)
*****
·
به گمانم که تو از جمع دگر دیسانی
·
و به خود می نگری
·
و به مردار شعوری
·
و به مردار غروری که عفونت زده است
·
زندگی نیست سرابی که تو می پنداری
·
ای دریغا از تو
·
ای دریغا که بدینگونه زبون انگاری
·
زندگانی جوشا ست
·
زندگانی جاری
است
·
زندگانی دریا ست
·
موج ها می گذرند
·
من و تو می گذریم
·
آدمی می ماند
·
و آدمی می زاید
·
به طریقی که رسالت دارد
·
به تلاشی که همه نعمت هستی در او ست
·
به امیدی که
اصالت دارد
·
آدمی باید بود
·
زندگی باید کرد
·
زندگی باید کرد
·
آدمی باید بود.
پایان
یا به پایان عبور
و به بامی که
اگر به بد (بود) و تنگ
شود آکنده به سنگ؟
(منظور شاعر شاید گور باشد که اگر فراخ یا تنگ باشد، با سنگ لحد و قلوه سنگ و خاک پر می شود.)
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری
با سپاس از مسعود دلیجانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر