اثری از فرج الله میزانی
(جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی
در سال 1367)
سرچشمه: راه توده
تحلیلی از شین میم شین
3
قـــیــــام کــاوه
1
·
با شکوه ترین قیام در شاهنامه،
قیام کاوه است که بسیارشهرت یافته، ولی عملا از محتوا و مضمون اصلی اش خالی شده
است.
2
·
بر اثر تبلیغات دهه های اخیر
چنین عنوان شده که گویا قیام کاوه عبارت است از قیام ایرانیان علیه تازیان.
3
·
گفته می شود که گویا ضحاک به آن
دلیل مورد نفرت مردم ایران بوده که شاهی بیگانه بوده است.
4
·
قیام کاوه در نظر مبلغین درباری
عبارت است از «شوریدن بر پادشاه بیگانه و برانداختن بیداد.»
5
·
بنابراین ادعا و ادعاهای نظیر
آن، انگیزه قیام کاوه ناسیونالیسم ضد عربی ایرانیان بوده است!
6
·
در حالی که فردوسی در توصیف سلطنت
ضحاک و قیام کاوه با وجود تفصیل فراوان به اشاره هم شده نژاد او را دلیل بیدادگری
و انگیزه ی قیام نمی داند.
7
·
در آن زمان در شاهنامه هنوز
«هفت کشور» یکی است و این جدایی مرزها وجود ندارد تا سخن از بیگانه و خودی باشد.
8
·
تازه در زمان فریدون است که
جهان بین سه پسر او تقسیم می شود که در آن زمان هم سرزمین تازیان در کنار ایران به
ایرج سپرده می شود و بیگانه به حساب نمی آید.
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مـر او را پدر شــاه ایــران گــزید
هم ایران و هم دشــت نیزه روان
هم آن تخت شاهی و تاج ســران
بـدو داد کـاو را ســـــزا بـود تــاج
...
9
·
از نوشته طبری چنین بر می آید
که در زمان طبری هم ایرانیان ضحاک را نه بیگانه، بلکه خودی می دانسته اند:
«اهل یمن دعوی انتساب او را دارند و عجم دعوی انتساب او را.»
10
·
قیام کاوه، قیام داد بر ضد
بیداد است.
11
·
قیام کاوه، قیام توده مردم بر
ضد شاه بیدادگر است و نه قیام ایرانیان بر ضد اعراب.
12
·
قیام کاوه در زمان فردوسی مشهور
بوده و در تاریخ طبری و عزر ثعالبی و بسیاری دیگر از نوشته ها آمده است.
13
·
مقایسه این قیام در شاهنامه با
آثار مشابه هم قدرت داستان پردازی و سخنوری بی همتای فردوسی را نشان می دهد و هم
بینش سیاسی و اجتماعی خودویژه او را.
14
·
برای طبری مسئله قیام کاوه به
شرح زیر است:
«مردی از بابل بر ضحاک خروج کرد.
گفت:
«مگر نه پنداری که پادشاه جهانی و جهان مال تو ست؟»
گفت:
« چرا؟»
گفت:
«پس زحمت تو بر جهان باشد نه بر ما تنها.
ولی تو از همه مردم جهان فقط ما را می کشی.»
ضحاک رای او پذیرفت و گفت:
«دو مردی که باید کشت از همه مردم گیرند و از جای خاصی نباشد.»
15
·
روایت دیگر و بهتر طبری به شرح
زیر است:
«یکی از عامه اهل اصفهان به نام کابی بر او تاخت و این به سبب دو
پسرش بود که فرستادگان بیوراسب برای دو ماری که بر شانه داشت گرفته بودند.
گویند:
«وقتی کابی از کار دو پسر به هیجان آمد عصائی برگرفت و پوستی که داشت بر آن
آویخت و پرچم برافراشت و کسان را به مخالفت و پیکار بیوراسب خواند و بسیار کس از
جور بیوراسب بر او گرد آمد و چون کابی ظفر یافت، مردم پرچم را مبارک گرفتند.»
16
·
طبری دوسه روایت دیگر هم می
آورد که در همه آنها تقاضای کابی فقط این است که ظلم ضحاک به یک نسبت در همه کشور
تقسیم شود.
·
ضحاک هم می پذیرد.
17
·
روایت عزر ثعالبی در مضمون تا
حدودی شبیه شاهنامه است.
·
منتها بی نهایت بی رنگ.
18
·
آن سان که هیچگونه احساسی در
خواننده پدید نمی آورد و به طریق اولی هیچ گونه کینه ای علیه شاهان بیدادگر و شوری
برای قیام علیه آنان در دل ها بر نمی انگیزد.
19
·
کاوه شاهنامه حدیثی جدا از همه
این هاست.
20
·
فردوسی از این قیام داستان
بسیار زیبا و آموزنده ای می سازد که حتی امروز، پس از گذشت هزار سال، بسیاری از
اجزاء آن نیز در مبارزات انقلابی مسئله روز است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر