گوشههای از جنبش کارگری ایران به مناسبت کودتای ۲۸ مرداد
یاور
سرچشمه:
مجله هفته
عادل
· جنبش کارگری تحت رهبری حزب رفرمیسم توده آن زمان بود.
· آگاهی طبقه کارگر در سطح حزب توده بود!
· از جنبش کارگری آن زمان توقع داشتن که در مقابل امپریالیسم دفاع جانانه کند
یعنی از رهبری آن جنبش که نا رهبران حزب توده بودند، چنین توقعی داشتن!
· با کارگر کارگر کردن به هیچ جا نمی رسیم.
· مهم این است که جنبش کارگری تحت کدام خط سیاسی و تحت چه رهبری قرار دارد.
حسن
· حضرت عادل بر اساس چه دلایل تجربی و نظری می توان
حزب توده را رفرمیست جا زد؟
· رفرمیسم یعنی چی؟
جفپا
· مخاطب شما ظاهراً به ویروس علاج ناپذیر “توده ای
خواری” در مرحله مزمن دچار است.
·
وگرنه میدانست که اصولا جنبش کارگری خصلت
دوگانه دارد.
۱
·
رفرمیستی
است، زیرا در شرایط “معمول” برای حقوق
هرچه بیشتر خود مبارزه می کند که تمایلا به حفظ و بهینه سازی سیستم می انجامد.
۲
· چون سیستم بدلیل تضاد درونی اش ـ “تمایل ساختاری
به بحران” ـ نهایتا قادر به برآوردن حتی خواسته های حداقل کارگران (سندیکاها) نیست، تحت شرایطی و نه همیشه یا
اتوماتیک، انقلاب در جنبش کارگری در دستور روز قرار می گیرد
· این پیروزی های بزرگ بدون سازمان دهی و تشکل
طبقه ی کارگر و نقش پیشگامی و روشنگری روشن اندیشان و سازمان دهندگان آنها امکان پذیر نبود.
· شورای متحده ی مرکزی سندیکا های کارگران ایران
با هوشیاری تا روزهای کودتای امریکایی ۲۸ مرداد ۳۲ مدافع و حامی رزم جوی دولت ملی
باقی ماند.
· در روز ۲۵ مرداد اولین کودتا که به وسیله ی
تیمسار نصیری تدارک دیده شده بود، به وسیله سازمان کارگران افشا شد و به اطلاع
دکتر مصدق رسید.
·
(«ایران
بین دو انقلاب» اثر آبراهامیان)
· نویسنده سکتاریسم سنتی ، خرده فئودالی و مضحک
خود را تا جعل نقل قول آبراهامیان هم پیش می برد، فقط و فقط بخاطر اینکه نام حزب
توده ایران را ، که بنیانگذار و سازمانده جنبش کارگری ایران حد اقل در آن دوره
بود، ذکر نکند.
· کدام بیسواد یا بچه مدرسه ای است که نداند که رهبری
حزب توده کودتا را کشف، افشا و مصدق را از
آن مطلع کرده است؟
· آقای نویسنده!
· کسی که گذشته خود را نفی می کند، حال را باخته
و مایه ریشخند آیندگان است.
· شرم بر شما و انتقاد بر آنها که این گونه جعلیات
کودکانه را تکثیر می کنند.
شعله
کار
· این عادل ها، اکبر ها و خدا مراد فولادی ها، چیزی
برای گفتار با کرداری صدیق در مورد کمونیسم در چنته که ندارند، هیچ، بلکه برعکس،
مشاطه گران ارزان قیمت سرمایه هستند.
· مقالات بلند بالایی پراز القاب و لغات قلمبه قطار
می کنند و لقمه را چنان گنده تراز دهان انتخاب می کنند که «به قول لنین راجع به برکلی»
دروغ را بایستی آنچنان بزرگ گرفت که…» که امر به خودشان هم مشتبه شود.
· شما اگر به این آدم ها در روز روشن خورشید و سایه
اشیا را نشان دهید، باز هم می گویند:
·
« شب است!»
· این درد آقایان و خانم های پا رکابی سرمایه هیچ
علاجی هم ندارد تا انقلابی با دست حزبی همانند حزب توده قبل از کودتا، شر این پا رکابی
های ارزان سرمایه را از سر کارگران و خلق های ایران و طلایه داران (آوانگارد) آن راحت
سازد.
سپیده
·
بایستی بگویم که نویسنده
مقاله در تمام مقاله حتی یکبار هم از حزب توده سال های ماقبل از کودتا نام نبرده
است و از این نام همچون جن از بسم الله
ترس داشته است
!
حسن
1
·
حزب توده در آن زمان و حتی در دوره پس از پیروزی ضد انقلاب
سفید (فوندامنتالیسم) رفرمیست نبوده است.
·
از اشتباهات احزاب نمی توان معیاری برای تعیین ماهیت آنها سر هم بندی کرد.
2
·
«رفرمیسم فرم نمودین ایدئولوژی و سیاست بورژوائی در جنبش کارگری
است.
3
·
رفرمیسم این نظریه را تبلیغ می کند که طبقه کارگر بدون
انقلاب نیز می تواند از سرمایه داری به سوسیالیسم برسد و از طریق رفرم ها، یعنی
بدون تسخیر قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر و
بدون بر قراری دیکتاتوری پرولتاریا می توان به سوسیالیسم دست یافت.
4
·
رفرمیست ها این توهم را دامن می زنند که طبقه کارگر می
تواند در چارچوب جامعه سرمایه داری مسائل و معضلات خود را حل کند، اگر فقط به خاطر
تأمین شرایط مناسبی برای فروش نیروی کار خود مبارزه کند.
5
·
در رفرمیسم، آماج جنبش کارگری انقلابی، یعنی «مبارزه برای
پایان دادن به نظام اجتماعی ئی که تهیدستان را مجبور می سازد تا خود را به
ثروتمندان بفروشند» ، کنار گذاشته می شود.»
· (مراجعه کنید به
تعریف رفرمیسم در مجله هفته و تارنمای دیارة المعارف روشنگری)
6
·
ضمنا باید میان رفرم و رفرمیسم هم مرزبندی معنوی کرد.
7
·
مارکسیست ها مخالف رفرم نیستند، ولی مخالف سرسخت، پیگیر و
آشتی ناپذیر رفرمیسم اند.
8
·
رفرمیسم طبقه کارگر را بلحاظ روحی، روانی و نظری مفلوج می سازد و روحیه و دورنمای
مبارزه رهائی بخش آن را به آتش می کشد:
·
امید به آینده را پیشاپیش از بین می برد.
9
·
ما امروز شاهد زنده ی همین کثافت رفرمیسم تحت عناوین حتی
بظاهر متضاد هستیم:
الف
·
به بهانه های مختلف (از جمله کشور در معرض حمله بیگانه است،
باید به عنوان علمدار چپ «نو» بنا بر شرایط مشخص اولویت ها را تعیین کرد و امروز
باید بد را بر بدتر ترجیح داد و غیره) انرژی تحول بخش توده را امروز برای انتخاب
خاتمی، فردا برای انتخاب دکتر محمود بن احمد و پس فردا برای انتخاب دکتری دیگر تلف
می کنند و بعد نامه نگاری و گله و نومیدی سر می دهند تا نوبت به دکتری و یا علامه
ای دیگر برسد.
ب
·
یکی از دکتر محمود بن احمد دفاع می کند و برای اثبات نظرش
حتی ایدئالیزه اش می کند، دیگری پیروزی دکتری دیگر را پیروزی ظفرنمون خلق جا می
زند و هلهله و هورا سر می دهد.
ت
·
یکی انتخابات را بایکوت می کند، دیگری تأیید، ولی هیچکدام
بدیلی به غیر از پارلمانتاریسم عرضه نمی کنند و همه از دم مبارزه ایدئولوژیکی
را بوسیده اند و کنار گذاشته اند.
پ
·
البته اگر برای اثبات خط مشی رفرمیستی خود لازم دیدند، حتی
مطلبی از لنین را از آرشیو بیرون می کشند و با صدها غلط املائی و انشائی در سفره
خواننده می نهند.
ث
·
ضمنا همه از دم طرفدار تشکیل جبهه ای متشکل از همه نیروها هستند، البته بدون وحدت
نظر
· (تفاوت در
اندیشه، وحدت در عمل)
·
مارکس اگر می شنید، دود از کله اش برمی خاست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر