۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه

تمرین تفکر مفهومی (140)



شین میم شین  
سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص99  ـ 101)  
که را جامه پاک است و سیرت پلید 
در دوزخش را نباید کلید

·       معنی تحت اللفظی این بیت:
·       کسی که بظاهر پاک است و در باطن پلید، اهل دوزخ خواهد بود.

·       آنچه در نگاه سرسری پندی  پیش پا افتاده جلوه می کند، بسط و تعمیم یکی از مهمترین دیالک تیک های عینی در همه عرصه های هستی است

1

 که را جامه پاک است و سیرت پلید 
در دوزخش را نباید کلید

·       سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) را به شکل دیالک تیک جامه و سیرت بسط و تعمیم می دهد و با صراحتی به صراحت خورشید سوزان و فروزان از نقش تعیین کننده بود (ماهیت، سیرت) در این دیالک تیک پرده برم دارد.
·       میان سعدی و رسول پرولتاریا (کارل مارکس) در این زمینه کمترین تفاوتی به چشم نمی خورد.       

2
که را جامه پاک است و سیرت پلید
در دوزخش را نباید کلید

·       در قاموس سعدی معیار تمیز اهل جنت از اهل دوزخ ماهیت پاک داشتن است و نه ظاهر پاک و پارسا و پرهیزگار نما.
·       سعدی هر کدام از دیالک تیک های مارکسیستی ـ لنینیستی را به اشکال مختلف و متعدد بسط و تعمیم می دهد تا بتواند بهتر و دقیقتر تعلیم دهد.
·       این یکی از اشکال بسط و تعمیم دیالک تیک نمود و بود است.

3
که را جامه پاک است و سیرت پلید
در دوزخش را نباید کلید

·       بنظر سعدی کسی که علیرغم داشتن سیرت پلید، برای عوامفریبی لباس پارسا می پوشد، نه به بهشت، بلکه به دوزخ محکوم خواهد شد.
·       این همان سعدی است که در بیت زیر، بهشت و دوزخ رفتن انسانها را تنها و تنها به اراده و خواست خدا محول می کرد.

(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص98  ـ 99
گر آن را بخواند، که نگذاردش؟

ور این را براند، که باز آردش؟

·       اکنون اما مصلحت در آن می داند که به جای خدا خود برای اهل بهشت و اهل دوزخ معیار عینی تعیین کند.
·       سعدی در دیالک تیک نمود و بود، به درستی نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت) می داند.

4
که را جامه پاک است و سیرت پلید
در دوزخش را نباید کلید

·       سعدی برای رخنه دادن نقش تعیین کننده در این دیالک تیک، پا حتی فراتر می گذارد و بطرز متافیزیکی نمود را هیچ واره قلمداد می کند و دور می اندازد.
·       در حالی که داشتن جامه پاک، حتی ضمن داشتن سیرت پلید، امری مثبت و ستودنی است و اصولا نباید تا حد هیچ تنزل داده شود.

5

·       این طرز تفکر متافیزیکی هنوز هم در میان روشنفکران مدعی تفکر علمی رواج ریشه مندی دارد.
·       آنها گاهی ظاهر (نمود) چیزها، پدیده ها و سیستم ها را چنان مطلق می کنند که کوچکترین نگاهی به باطن (ماهیت و بود) آنها نمی اندازند و گاهی ماهیت و بود را چنان عمده می کنند که نمود تا حد هیچ تنزل می یابد و نادیده گرفته می شود.
·       مثلا برای نفی مکانیکی رژیم اصلاحات ارضی، بود (ماهیت) طبقه حاکمه را مطلق می کردند و اقدامات مثبت آن را (نمود، پدیده، جامه) را ا حد هیچ تنزل می داند.
·       بعد بود (ماهیت، سیرت) به اصطلاح و به زور فانتزی تحمیل شده ی «ضد امپریالیستی» طبقه حاکمه جدید (فوندامنتالیسم) را مطلق می کردند و همه اقدامات ضد دموکراتیکی و ضد خلقی و ارتجاعی آن را (نمود، پدیده، جامه) را نا دیده می گرفتند.
·       زیان های جبران ناپذیر ناشی از عدم درک مارکسیسم ـ لنینیسم همین جور جاها خود را آشکار می سازد:
·       تئوری را هرگز و به هیچ بهانه و دلیلی نباید دستکم گرفت.           

6

·       هر دو مورد فوق الذکر، آنها را به منجلاب نگرش متافیزیکی، دوئالیستی و یا ضد دیالک تیکی پرتاب می کند و دروازه اشتباهات فجیع و جبران ناپذیر را به روی شان چهار طاق می گشاید.
·       نمود در دیالک تیک نمود و بود هیچکاره نیست و نقش غیرقابل انکاری به عهده دارد و نمی توان آن را به سادگی کنار گذاشت و بود را همه کاره و خودمختار تلقی کرد.
·       بود فقط و فقط در پیوند تنگاتنگ دیالک تیکی با نمود می تواند توسعه یابد.
·       جامه نظیف که سعدی به بهانه سیرت پلید هیچ می شمارد، در تئولوژی اسلامی بدرستی یکی از شروط اصلی قبول عبادت، راز و نیاز و نماز محسوب می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر