شین میم شین
سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص99 ـ 101)
که را جامه پاک است و سیرت پلید
در دوزخش را نباید کلید
سعدی
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص99 ـ 101)
که را جامه پاک است و سیرت پلید
در دوزخش را نباید کلید
·
معنی تحت اللفظی این بیت:
·
کسی که بظاهر پاک است و در باطن پلید، اهل دوزخ خواهد بود.
·
آنچه در نگاه سرسری پندی پیش پا افتاده جلوه می کند، بسط و
تعمیم یکی از مهمترین دیالک تیک های عینی در همه عرصه های هستی است
1
که را جامه پاک
است و سیرت پلید
در دوزخش را نباید کلید
در دوزخش را نباید کلید
·
سعدی در این بیت، دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) را
به شکل دیالک تیک جامه و سیرت بسط و تعمیم می دهد و با صراحتی به صراحت خورشید
سوزان و فروزان از نقش تعیین کننده بود (ماهیت، سیرت) در این دیالک تیک پرده برم
دارد.
·
میان سعدی و رسول پرولتاریا (کارل مارکس) در این زمینه کمترین
تفاوتی به چشم نمی خورد.
2
که را جامه پاک
است و سیرت پلید
در دوزخش را
نباید کلید
·
در قاموس سعدی معیار تمیز اهل جنت از اهل دوزخ ماهیت پاک داشتن
است و نه ظاهر پاک و پارسا و پرهیزگار نما.
·
سعدی هر کدام از دیالک تیک های مارکسیستی ـ لنینیستی را به
اشکال مختلف و متعدد بسط و تعمیم می دهد تا بتواند بهتر و دقیقتر تعلیم دهد.
·
این یکی از اشکال بسط و تعمیم دیالک تیک نمود و بود است.
3
که را جامه پاک
است و سیرت پلید
در دوزخش را
نباید کلید
·
بنظر سعدی کسی که علیرغم داشتن سیرت پلید، برای عوامفریبی
لباس پارسا می پوشد، نه به بهشت، بلکه به دوزخ محکوم خواهد شد.
·
این همان سعدی است که در بیت زیر، بهشت و دوزخ رفتن انسانها
را تنها و تنها به اراده و خواست خدا محول می کرد.
(دکتر حسین رزمجوف «بوستان سعدی»، ص98 ـ 99)
گر آن را
بخواند، که نگذاردش؟
ور این را
براند، که باز آردش؟
·
اکنون اما مصلحت در آن می داند که به جای خدا خود برای اهل
بهشت و اهل دوزخ معیار عینی تعیین کند.
·
سعدی در دیالک تیک نمود و بود،
به درستی نقش تعیین کننده را از آن بود (ماهیت) می داند.
4
که را جامه پاک
است و سیرت پلید
در دوزخش را
نباید کلید
·
سعدی برای رخنه دادن نقش تعیین کننده در این دیالک تیک، پا حتی
فراتر می گذارد و بطرز متافیزیکی نمود را هیچ واره قلمداد می کند و دور می اندازد.
·
در حالی که داشتن جامه پاک، حتی ضمن داشتن سیرت پلید، امری
مثبت و ستودنی است و اصولا نباید تا حد هیچ تنزل داده شود.
5
·
این طرز تفکر متافیزیکی هنوز هم در میان روشنفکران مدعی
تفکر علمی رواج ریشه مندی دارد.
·
آنها گاهی ظاهر (نمود) چیزها، پدیده ها و سیستم ها را چنان
مطلق می کنند که کوچکترین نگاهی به باطن (ماهیت و بود) آنها نمی اندازند و گاهی
ماهیت و بود را چنان عمده می کنند که نمود تا حد هیچ تنزل می یابد و نادیده گرفته
می شود.
·
مثلا برای نفی مکانیکی رژیم اصلاحات ارضی، بود (ماهیت) طبقه
حاکمه را مطلق می کردند و اقدامات مثبت آن را (نمود، پدیده، جامه) را ا حد هیچ
تنزل می داند.
·
بعد بود (ماهیت، سیرت) به اصطلاح و به زور فانتزی تحمیل شده
ی «ضد امپریالیستی» طبقه حاکمه جدید (فوندامنتالیسم) را مطلق می کردند و همه اقدامات
ضد دموکراتیکی و ضد خلقی و ارتجاعی آن را (نمود، پدیده، جامه) را نا دیده می
گرفتند.
·
زیان های جبران ناپذیر ناشی از عدم درک مارکسیسم ـ لنینیسم همین
جور جاها خود را آشکار می سازد:
·
تئوری را هرگز و به هیچ بهانه و دلیلی نباید دستکم گرفت.
6
·
هر دو مورد فوق الذکر، آنها را به منجلاب نگرش متافیزیکی،
دوئالیستی و یا ضد دیالک تیکی پرتاب می کند و دروازه اشتباهات فجیع و جبران ناپذیر
را به روی شان چهار طاق می گشاید.
·
نمود در دیالک تیک نمود و بود
هیچکاره نیست و نقش غیرقابل انکاری به عهده دارد و نمی توان آن را به سادگی کنار
گذاشت و بود را همه کاره و خودمختار تلقی کرد.
·
بود فقط و فقط در پیوند تنگاتنگ دیالک تیکی با نمود می
تواند توسعه یابد.
·
جامه نظیف که سعدی به بهانه سیرت پلید هیچ می شمارد، در
تئولوژی اسلامی بدرستی یکی از شروط اصلی قبول عبادت، راز و نیاز و نماز محسوب می
شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر